نویسنده: مهاجر عزیزی

تحلیل و نقد مدرنیزم (نوگرایی) در پرتو اسلام

بخش اول

چکیده
این تحقیق به بررسی انتقادی اندیشۀ مدرنیزم (نوگرایی) از منظر تعالیم اسلامی می‌پردازد. مدرنیزم، با تکیه بر عقل خودبنیاد بشری و نفی سنت‌های دینی، کوشیده است الگویی تازه برای زندگی، فرهنگ، سیاست و اقتصاد ارائه دهد، این جریان که در غرب پدید آمد، به‌تدریج وارد جوامع اسلامی شد و باورهای دینی، ساختارهای فرهنگی و هویت اسلامی نسل جدید را تحت تأثیر قرار داد.
این تحقیق با تکیه بر آیات قرآن، سنت نبوی و تحلیل‌های علمی، نشان می‌دهد که عقل بشر به‌تنهایی برای هدایت کافی نیست و تنها در پرتو هدایت الهی است که انسان می‌تواند مسیر سعادت حقیقی را بپیماید. تحقیق همچنین ریشه‌ها، اهداف و چالش‌های مدرنیزم را معرفی کرده و راهکارهایی برای مقابله با نفوذ این اندیشه در جوامع اسلامی، به‌ویژه از طریق آگاهی‌بخشی، نقد علمی و بازگشت به مبانی اصیل اسلامی ارائه می‌دهد.
مقدمه
در زندگی امروز، اندیشه‌های گوناگونی پدید آمده‌است؛ برخی مقبول و برخی مردود، گروهی از آن‌ها ستوده شده‌اند و گروهی دیگر نکوهیده. برخی از این افکار برگرفته از منابع اصیل و مشروع‌اند و بعضی دیگر برخاسته از هوا و هوس و شهوات. شماری از آن‌ها مایۀ سعادت و نجات‌اند و شماری دیگر موجب گمراهی و بدبختی، برخی به اصلاح و صلاح جامعه می‌انجامند و برخی دیگر سرچشمۀ فساد و ذلت‌اند.
ازاین‌رو، بررسی و سنجش این اندیشه‌ها ضرورتی جدی است؛ باید دانست که جایگاه هر یک چیست؟ آیا با فطرت انسانی سازگارند یا نه؟ آیا موجب هدایت و رشد انسان می‌شوند یا سبب انحراف و تباهی او؟
اسلام در هر دوره و زمان، با امواجی از افکار باطل و تمدن‌های بی‌پایه روبه‌رو بوده و همواره با حجت و برهانی روشن بر آن‌ها چیره شده است. این دین گران‌قدر، عالی‌ترین نظام تربیتی و فرهنگی را برای پیروان خود به ارمغان آورده است؛ درحالی‌که اندیشه‌ها و نظریه‌های برخاسته از عقل بشری، جز فساد، سردرگمی و انحطاط اخلاقی و فرهنگی، دستاوردی برای جوامع انسانی نداشته‌اند.
اسلام عزیز، برخوردی خردمندانه و توانمند با پدیده‌های نو و افکار تازه داشته است و بدون آن‌که پایه‌های استوارش دچار لرزه شود، با دلیل و منطق قاطع، بر آن‌ها ظاهر گشته و پیروزی یافته است.
به گفتۀ دکتر حارث فخری، پژوهشگر مسایل فکری و عقیدتی، این امر، به دلایل متعددی بازمی‌گردد که:
۱. آن‌چه اندیشۀ اسلامی را ممتاز ساخته، استحکام، قدرت و صلابت فکری آن در روش و شیوه است.
این اندیشه بر پایۀ علم بنا شده و اهل آن کسانی بوده‌اند که در جست‌وجوی معرفت، با اشتیاق فراوان و نگاه انتقادی ژرف، به تحلیل افکار روی می‌آورده‌اند و هرگز در بیابان اندیشه سرگردان و بی‌جهت نبوده‌اند.
۲. ارتقاء نیافتن نظریه‌های معرفتی دیگر (وارداتی) به سطح اندیشه و روش اسلامی‌ای که در طول قرون بر پایه‌ای استوار بنا شده است.
۳. ظهور عالمان برجسته در هر عصر، که از گنجینه‌های نهفتۀ تراث (میراث) و اصول بنیادین آن استخراج‌های علمی انجام می‌دهند.
۴. وجود عناصر توانمندی در زمینه‌های مادی، فکری و انسانی در داخل سرزمین‌های اسلامی.
۵. و مهم‌ترین دلیل آن‌که: روش‌های علمی در اندیشۀ اسلامی بر اساس نصوص (متون وحیانی) بنیان‌گذاری شده‌اند و این متون زنده، متجدد و همواره شایستۀ هر زمان و مکان‌اند؛ اما آن‌چه نیازمند تغییر است، شیوۀ نگریستن به آن‌هاست؛ این متون، بر پایۀ واقعیت‌های روز و داده‌های موجود، بازنگری و اجتهاد می‌طلبند تا با نیازها و تغییرات جدید همخوانی یافته و پاسخ‌گو باشند.
عقل و اندیشۀ بشر، قاصر و محدود است؛ توانایی آن در تشخیص کامل خیر از شر، نیکی از بدی و سعادت از شقاوت کافی نیست. همان‌گونه که قدرت و توان جسمی انسان محدود است، نیروی تفکر او نیز محدود و ناقص است، ازاین‌رو، عقل بشری به تنهایی نمی‌تواند نقشه‌ای جامع، سالم و روشن برای تنظیم نظام اجتماعی ارائه دهد؛ نظامی که در آن عدالت واقعی برقرار گردد و مسیر سعادت حقیقی روشن باشد.
به همین دلیل، خداوند متعال انسان را تنها به کاربست عقل و فکر خود مکلف نکرده است؛ زیرا او خالق انسان است و به‌درستی می‌داند که توانمندی‌های فکری او تا چه اندازه است. بر همین اساس، برای هدایت انسان‌ها، پیامبرانی فرستاد و کتاب‌هایی نازل کرد تا آن‌ها با ابلاغ این کتب آسمانی به‌عنوان شریعت نجات‌بخش، راه خیر و شر را برای مردم روشن سازند. این، از بزرگ‌ترین نعمت‌ها و جلوه‌های رحمت خداوند برای بشر است.
خدای سبحان، زمانی‌که حضرت آدم و همسرش را به زمین فرستاد، چنین فرمود: “فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ”[1]؛ ترجمه: «پس اگر از جانب من هدایتی برای شما آمد، هر که از هدایت من پیروی کند، نه ترسی بر او خواهد بود و نه اندوهگین خواهد شد.»
اگر عقل حضرت آدم علیه‌السلام برای تدوین قانون جامع و تضمین‌کنندۀ هدایت خود و فرزندانش کافی بود، خداوند به او می‌فرمود که بر عقل خود تکیه کند و زندگی‌اش را بر آن اساس بنا نهد؛ اما از همان آغاز، خداوند متعال قانون هدایت را نازل کرد و این نشان می‌دهد که حتی لحظه‌ای زندگی سالم، بدون هدایت الهی ممکن نیست.
پس هر انسانی که در زمین زندگی می‌کند، همچون پدر نخستین خود (آدم علیه‌السلام)، نیازمند چنگ‌زدن به ریسمان هدایت الهی و پیروی از پیامبران است. در غیر این‌صورت، با زندگی‌ای سخت و پرمشقت روبه‌رو خواهد شد؛ چرا که قانون و شریعت الهی، سراسر خیر است و سعادت دنیا و آخرت انسان را تضمین می‌کند و او را از بدبختی و گمراهی بازمی‌دارد.
چنان‌که در آیه‌ای دیگر خداوند متعال فرمود: “فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَىٰ وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى”[2]؛ ترجمه: «پس اگر از جانب من برای شما هدایتی آمد، هر که از هدایت من پیروی کند، گمراه نمی‌شود و دچار بدبختی نمی‌گردد. و هر که از یاد من روی‌گردان شود، زندگیِ تنگ (و دشوار) خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا محشور می‌کنیم.»
پس خدای سبحان، پیامبران و کتاب‌ها را فرستاد برای هدایت بشر به سوی راه راست. و امر فرمود به پیروی از پیامبران و کتاب‌های نازل‌شده از سوی خود، و دستور داد که عقل و افکار خود را معیار قرار ندهند؛ بلکه تابع هدایت نازل‌شده از سوی او باشند.
در جهان معاصر، اندیشه‌ها و افکار باطلی سر برآورده‌اند که عقل بشری را ملاک نهایی همه چیز قرار می‌دهند. از جملۀ این جریان‌های فکری می‌توان به «مدرنیزم (نوگرایی)»، سکولاریزم و امثال آن اشاره کرد. طرف‌داران این مکاتب بر این باورند که همان‌گونه که عقل بشر در عرصۀ علم و فناوری پیشرفت‌های شگرفی داشته است، می‌تواند به تنهایی مسیر سعادت و کمال را در حوزه‌های اجتماع، فرهنگ، اقتصاد و سیاست نیز ترسیم کند.
این جریان فکری و فرهنگی (مدرنیزم) در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شکل گرفت. از اهداف اصلی آن می‌توان به نقد سنت‌ها، رد تقلید کورکورانه از میراث گذشته، ترویج عقل‌گرایی، تأکید بر دانش تجربی و علوم مدرن، بازسازی ساختار هنر و ادبیات، تکیه بر آزادی فردی و باور به پیشرفت مستمر انسان از طریق تکنولوژی، آموزش و اصلاحات اجتماعی اشاره کرد.
این طرز تفکر باطل، نه تنها در جوامع غربی به‌صورت گسترده ترویج یافته؛ بلکه متأسفانه در کشورهای اسلامی نیز نفوذ کرده و بسیاری از مسلمانان، به‌ویژه نسل جوان، تحت تأثیر آن قرار گرفته‌اند؛ تا جایی‌که هویت اسلامی و اصالت فرهنگی خویش را به دست فراموشی سپرده‌اند.
در این شرایط، بیداری مسلمانان، به‌ویژه نسل جوان، بیش از هر زمان دیگر ضروری است. وظیفۀ عالمان، اندیشمندان و دعوت‌گران آن است که با درک عمق این خطر، راه‌کارهای مؤثر برای مقابله با این جریان‌های فکری بیندیشند و برنامه‌هایی جهت روشنگری افکار عمومی تدارک ببینند. تألیف آثار علمی و نقد منطقی این اندیشه‌ها از جمله وظایف ضروری در این مسیر است.
زیرا هرچه فتنه‌ها و افکار باطل گسترش یابد، مسئولیت اهل علم و آگاهی نیز سنگین‌تر می‌شود. متأسفانه خدمات علمی و فکری در این زمینه بسیار اندک است. وقتی جبهۀ باطل با قدرت و رسانه حرکت می‌کند، اهل حق نیز باید با قدرت، انسجام، و آمادگی علمی و عملی در برابر آن ایستادگی نمایند.
در این نوشتار، با استفاده از منابع کتابخانه‌ای و مراجع معتبر، سعی خواهیم کرد تا اندیشۀ «مدرنیزم» را معرفی نموده، تاریخچه و زمینه‌های پیدایش آن را تبیین کنیم. همچنین چالش‌هایی که این طرز تفکر بر جوامع اسلامی تحمیل کرده بررسی خواهیم کرد و راه‌حل‌هایی برای زدودن آثار آن ارائه خواهیم داد. افزون بر این، به شبهاتی که مدرنیست‌ها در حوزۀ عقاید و احکام اسلامی وارد کرده‌اند، پاسخ‌هایی روشن، مدلل و مستند ارائه خواهیم نمود.
از پروردگار متعال خواستاریم که این تلاش ناچیز را از ما بپذیرد و توفیق افزون عطا فرماید تا به‌عنوان خدمت‌گزارانی کوچک در راه دین و ایمان، در برابر الحاد و افکار باطل مبارزه کنیم و اندیشۀ اسلامی را بر تمام تفکرات بی‌پایه برتری بخشیم؛ چرا که دین الله بر همۀ ادیان چیره خواهد شد، گرچه مشرکان ناخشنود باشند. وما توفیقی الا بالله.
ادامه دارد…
بخش بعدی
[1]. سورۀ بقره، آیه ۳۸.
[2]. سورۀ طه: آیات ۱۲۳–۱۲۴.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version