نویسنده: عبیدالله نیمروزی

پاسبان اندلس (اسپانیا)، سلطان یوسف بن تاشفین رحمه‌الله

بخش نزدهم

یوسف؛ وحدت‌آفرین مغرب و قهرمان ملت
یوسف توانست مأموریتش را به‌طور کامل انجام دهد؛ مغرب اقصی را فتح کرد، دولت‌های کوچک و قبایل متخاصم را متحد ساخت و آن‌ها را در مسیر جهاد و عزت مسلمانان سامان داد. ازاین‌رو، ابوبکر در دومین سفرش به صحرا، بار دیگر خلافت را به طور قطعی به یوسف سپرد، با گواه‌گیری از علما، شیوخ، مردم و نگارش اسناد رسمی. او رسماً اعلام کرد که از بیعت مردم نسبت به خود آزادشان می‌کند و همه باید تحت فرمان یوسف باشند.
مفهوم رهبری در دولت مرابطین
در دولت مرابطین، رهبری نه بر اساس نسب یا خواسته‌های فردی، بلکه بر پایۀ شایستگی و آمادگی برای خدمت به امت تعیین می‌شد. کمال در تعهد، پاکی نفس، بی‌اعتنایی به زخارف دنیا، اخلاص در نیت و ارتباط با خدا، معیار برتری بود. برای همین، در دوران یوسف بن تاشفین، هیچ‌گاه شاهد اختلافات داخلی، شکاف در صفوف مردم یا ظهور مخالفان جدی در برابر حکومت نبودیم.
وصیت‌نامه‌ای مملو از صداقت و مسئولیت
در پایان، ابوبکر در وصیتی صمیمانه و پرمحتوا به یوسف چنین گفت: «ای یوسف! من این حکومت را به تو سپردم و مسئول آن هستم. از خدا بترس و مرا از عذاب خدا برهان. به رعایت حال مردم بی‌توجه نباش؛ زیرا تو نسبت به آنان مسئول هستی. خداوند تو را اصلاح کند، یاری دهد، موفق سازد و جانشین من نزد ایشان باشد.»[1]
مسؤولیت‌پذیری در نگاه قادة المرابطین
این مفاهیم بلند، همان چیزی است که مبلغان اسلام تلاش دارند در دل و جان رهبران مسلمان ریشه‌دار کنند؛ چرا که اگر حاکمان، مسؤولیت خود را نسبت به ملت‌شان درک کنند، در خدمت‌گزاری به آنان از هیچ کوششی دریغ نمی‌ورزند، نه در بهره‌برداری از منافع مردم افراط می‌کنند، نه از پی‌گیری نیازهای‌شان غافل می‌مانند، و نه آنان را درگیر کارهایی می‌کنند که توان تحمل‌شان را ندارند.
در حقیقت، مردم امانتی هستند بر گردن زمامداران، امانتی سنگین و دشوار که بردوش کشیدن آن، نیازمند صبر، بردباری و جان‌فشانی است. خداوند متعال نیز در روز قیامت با سخت‌گیری، از آنان بازخواست خواهد کرد. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود: «هیچ حاکمی نیست که بر ده نفر از مسلمانان ولایت یابد، مگر آن‌که در قیامت درحالی برانگیخته می‌شود که دست‌هایش بسته به گردنش باشد، پس یا عدالت، او را رها می‌سازد، و یا ظلم، نابودش می‌گرداند.»
در برابر این سخت‌گیری، خداوند پاداشی بزرگ و منزلتی بلند برای آن‌دسته از رهبران در نظر گرفته است که این امانت را با شرافت و پاکی به دوش کشند. چنین رهبری جایگاهی بالاتر از زاهدان و پرهیزگاران دارد و از مقربان درگاه خداوند است؛ چنان‌که در حدیث مشهور، وی در شمار نخستین کسانی قرار دارد که در روز قیامت در سایۀ عرش الهی خواهند بود؛ روزی که هیچ سایه‌ای جز سایۀ خدا وجود ندارد.
بی‌تردید، این توصیۀ ارزشمند، نگرشی را که رهبران دولت مرابطین نسبت به مسؤولیت و زهد و ساده‌زیستی داشتند، به روشنی نمایان می‌سازد. همین درک و فهم ژرف از زندگی بود که آنان را پیش‌گام در میدان‌های جهاد ساخت؛ جهادی که یا با پیروزی پایان می‌یافت یا با شهادت. آری، چه‌اندک‌اند مردانی که چنین خالصانه بار مسؤولیت را بر دوش می‌کشند. آنان از سنخ انسان‌های جاویدان‌اند که تاریخ پرافتخار امت اسلامی را با نور قلم‌شان درخشان کرده‌اند.
نامی جاوید در پشت‌سکه‌ها: نشانی از وفاداری و همدلی
بعد از آن‌که مجاهد سترگ، یوسف بن تاشفین، این وصایای گران‌سنگ را شنید، با وفاداری کم‌نظیر، بر آن شد که هم‌چنان، نام ابوبکر بن عمر را به عنوان حاکم رسمی دولت بر سکه‌ها بزند و هیچ تصمیمی را بدون مشورت با او نگیرد. این اقدام نشانه‌ای از اعتماد متقابل و وفاداری به عهدها بود.
سپس هر یک از این دو بزرگوار، به مکان خود بازگشتند: ابوبکر در اغمات فرود آمد و یوسف بن تاشفین به مراكش برگشت تا از آنجا مقدمات مهمانی و هدایای شایسته‌ای را برای میهمان عظیم‌الشأن خود فراهم کند؛ هدایایی سرشار از مهر و محبت و تجلیل.
هدیه‌ای شاهانه از یوسف بن تاشفین
یوسف بن تاشفین از شهر مراكش، هدیه‌ای پرشکوه به سوی ابوبکر بن عمر ـ که در آستانۀ بازگشت به صحرای جنوب بود ـ فرستاد. این هدیۀ باارزش، عمدتاً شامل موارد زیر بود:
۲۵٬۰۰۰ دینار طلای نقد؛
۷۰ رأس اسب که ۲۵ تای آن‌ها به طور کامل با زین‌وسرپوش‌های طلاکاری‌شده آراسته شده بودند؛
۷۰ شمشیر، که ۲۰ عددشان مزین به طلا و ۵۰ عدد ساده بودند؛
۲۰ جفت زین‌مهار (مهامز) زرینُ؛
۱۵۰ قاطر نر و ماده خوش‌نژاد؛
۱۰۰ عمامۀ نفیس؛
۴۰۰ شاشیه (نوعی کلاه نازک پارچه‌ای خاص منطقۀ شاش ماوراءالنهر)؛
۱۰۰ دستار ضخیم (غفاره)؛
۲۰۰ برنس به رنگ‌های سفید، سیاه و قرمز؛
۱٬۰۰۰ پارچه از کتان؛
۱۰۰ پارچه از نوع خاصی به‌نام «اشکر»؛
۷۰۰ عبای رنگ‌شده؛
۲۰۰ شال در رنگ‌ها و طرح‌های متنوع؛
۲۰۰ جبّه (لباس بلند عربی)؛
۵۲ جبّه اشکرِ لطیف؛
۷۰ طاقه پارچۀ ملف (نوعی پشم بافته‌شدۀ نازک)؛
۷ پرچم بزرگ، که یکی از آن‌ها مزین و نفیس بود؛
۲۰ کنیز باکره؛
۱۰۰ خادم زن و ۵۱ خادم مرد؛
۱۰ رطل چوب عود مرطوب، که ۲ رطل آن از نوع گران‌قیمت بود؛
۵ ظرف مشک خوشبو؛
۲ رطل عنبر معطر؛
۱۵ رطل عود سوزنی (نَدّ)؛
به‌همراه مقادیر زیادی گندم، جو، گاو و گوسفند.[2]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1] . ابن ابی زرع، روض القرطاس، ص ۸۷.
[2] . الحلل الموشية، ص ۲۸.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version