نویسنده: ابورائف

نقش مسلمانان در شکل‌گیری و توسعۀ علوم

بخش پنجاه‌ونهم

گسترش باغ‌ها در تمدن اسلامی
«منظر باغ‌ها در دل انسان شادی، نشاط و سرزندگی ایجاد می‌کند و تأمل در این شادی و زیباییِ زنده و پویایی که آن را پدید می‌آورد، برای زنده‌کردن دل‌ها کافی است. تدبّر در آثار آفرینش در باغ‌ها انسان را به ستایش آفریننده‌ای وا‌می‌دارد که این زیبایی شگفت‌انگیز را آفریده است؛ چرا که رنگ‌آمیزی و نظم یک گل به‌تنهایی، از توان بزرگ‌ترین هنرمندان بشری خارج است. بازی رنگ‌ها، درهم‌تنیدگی خطوط و نظم برگ‌ها در یک گل، چنان معجزه‌ای است که نبوغ هنر در گذشته و حال، در برابر آن ناتوان می‌نماید، چه رسد به راز حیات درختان زنده که بزرگ‌ترین رازی است که بشر از فهم آن عاجز مانده است…»[1]
پربودن قرآن و سنت از تصاویر درخشان، بازتاب روشنی در تمدن اسلامی داشته است، چنان‌که هیچ‌یک از شهرهای اسلامی در مشرق و مغرب، از وجود باغ‌های باشکوهی که ویژگی خاص معماری اسلامی را نشان می‌دهند، خالی نمانده‌اند؛ از جملۀ این باغ‌ها در اندلس، ترکیه، شام، فارس، مصر، سمرقند، مغرب، تونس، یمن، عمان، هند و غیره بوده‌اند.
در اندلس
قرطبه: «عبدالرحمن داخل» رحمه‌الله «الرصافه» را تأسیس کرد که یکی از بزرگ‌ترین باغ‌های اسلامی بود. او این باغ را همانند «الرصافه» در شام ساخت که جدّش «هشام بن عبدالملک» آن را پایه‌گذاری کرده بود. عبدالرحمن انواع گیاهان شگفت‌انگیز را از سراسر جهان به این باغ آورد و نهال‌ها و درختان ارزشمندی را از مناطق مختلف گرد آورد. او حتی هسته‌ها و دانه‌های کمیاب را از شام آورد و درختانی را با تربیت نیکو و در زمانی کوتاه پرورش داد که میوه‌هایی شگفت‌آور به بار آوردند و اندکی بعد در سراسر اندلس گسترش یافتند و برتری این درختان بر دیگر انواع، پذیرفته شد.[2]
غرناطه (گرانادا): در اطراف دیوار شهر غرناطه باغ‌هایی فراوان وجود داشت تا آنجا که گویی دیواری دوم برای شهر ساخته شده است. در داخل شهر، باغ‌های «قصر الحمراء» نمونه‌ای بی‌نظیر از باغ‌های اسلامی به‌شمار می‌روند، همچنین در غرناطه «جنة العریف» بر دامنۀ تپه‌ای ساخته شده که به صورت تراس‌بندی طراحی شده است؛ عرض وسیع‌ترین تراس آن از سیزده متر تجاوز نمی‌کند و مجموعاً شش سطح دارد. آب در طراحی آن نقش اصلی دارد و از چشمه‌های بالا به کانال‌هایی می‌ریزد که از میان درختان می‌گذرد و آشکارا تحت تأثیر آیۀ «وَمَاءٍ مَسْكُوبٍ» قرار دارد.
حتی پس از پایان دوران طلایی قرطبه و آغاز دورۀ ملوک‌الطوایف، «اکسپیر اثیون سانچز» دربارۀ باغ‌های اندلس می‌نویسد: «پس از فروپاشی خلافت و پیدایش ملوک‌الطوایف، حاکمان جدید در تقلید از عادات خلفای برکنار شده، در هر کاخ جدید، باغ‌های آزمایشی متعددی احداث کردند که زیر نظر متخصصان کشاورزی اداره می‌شدند.»[3]
در اندلس، باغ‌ها به‌قدری گسترده بودند که حتی خانه‌های کوچک نیز باغ داشتند. «جیمز دِکی» در وصف خانه‌های کوچک غرناطه می‌گوید: «با آنکه بیشتر خانه‌ها کوچک‌اند، ولی همۀ‌شان دارای آب جاری، گل‌ها و درخت‌چه‌های معطر و وسایل رفاهی کامل‌اند. این خود گواه آن است که زمانی‌که این سرزمین در دست مسلمانان بود، از وضعیت امروز آن بسیار زیباتر بوده است.»[4]
در اسلامبول (قسطنطنیه)
در مشرق میانۀ اسلامی، پایتخت خلافت عثمانی، با ورود اسلام، باغ‌ها در سراسر سرزمین گسترش یافتند. ویژگی باغ‌های آناتولی این بود که ابتدا طراحی می‌شدند و سپس ساخت‌وساز روی آن‌ها انجام می‌گرفت. ازاین‌رو کاخ‌های استانبول را “باغ‌ها” می‌نامیدند، هرچند در درون‌شان کاخ وجود داشت. این باغ‌ها برای سرگرمی یا مراسم رسمی استفاده می‌شدند و غالباً مشرف به دریا بودند.
در دورۀ خلافت عثمانی، فضاهای سبز وارد معماری مساجد شدند تا آن‌ها را از خطر آتش‌سوزی در امان دارند، مانند «مسجد سلیمانیه» در استانبول. از آن‌جا که خانه‌ها چوبی بودند، امکان سرایت آتش به مساجد وجود داشت. معمار «سنان» برای مقابله با این خطر، مسجد و بناهای وابسته‌اش را با دیواری خارجی محصور کرد و میان دیوار و مسجد، فضاهای خالی بزرگی باقی گذاشت که در آن‌ها درختان بلند و گل‌های گوناگون کاشت تا هم مانعی برای آتش باشند و هم زیبایی چشمگیری ایجاد کنند.
در عهد عثمانی معمول بود که در صحن مساجد بزرگ، درخت بکارند. مانند صحن مسجد نبوی و مسجد بایزید در ترکیه. باغ‌های کاخ «توپکاپی» (آغاز بنای آن در زمان محمد فاتح) که مقر سلاطین عثمانی از قرن دهم تا سیزدهم هجری بود، ۶۹ هزار متر مربع وسعت داشت و در محوطه‌ای به طول پنج کیلومتر قرار داشت. این باغ‌ها با گذرگاه‌هایی باز، پیرامون کاخ را دربرمی‌گرفتند و شامل باغ‌های میوه، سبزی و فضای وسیعی برای شکار بودند.[5]
در مصر
ابن سعید در وصف «برکه الحبش» که بخشی از شهر «فسطاط» (پایتخت نخستین اسلامی مصر) بود، می‌گوید: این برکه در ملک «ابوبکر محمد بن علی مادرائی وزیر آل طولون» بود و شامل مزارع و باغ‌هایی می‌شد. در شرق برکه، باغ‌هایی به «وهب بن صدقه» منسوب بود که به «الحبش» معروف بود. در جنوب برکه نیز باغ‌های «قتاده بن قیس بن حبش صدفی» قرار داشت که از شاهدان فتح مصر بود.
در زمان «خمارویه بن احمد بن طولون» از حکام سلسلۀ طولونی، مقریزی از پایتخت مصر یعنی «القطائع» چنین می‌نویسد: او به توسعۀ قصر پدرش پرداخت، میدان مقابل آن را به باغی بزرگ تبدیل کرد و در آن انواع گل‌ها و درختان میوه را کاشت. نهری زیبا از آن عبور می‌کرد و میوه‌هایش در دسترس نشسته و ایستاده بود. نخل‌هایی با روکش مسی طلاکاری‌شده ساخته شده بود که آب از میان آن‌ها جاری می‌شد و در حوض‌چه‌ها می‌ریخت. در آن‌جا ریحان با نقش‌ونگارهای خاصی کاشته شده بود و باغبان با قیچی مخصوص برگ‌ها را طوری می‌چید که هیچ‌برگ از دیگری بیشتر نشود. همچنین گل‌های نیلوفر قرمز، آبی و زرد در آن‌جا کاشته شده بود. مقریزی این شگفتی‌ها را به‌تفصیل توصیف کرده است.»[6]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1] . قطب، سید، فی ظلال القرآن، ج: ۵، ص: ۲۶۵۶، در تفسیر سورۀ نمل.
[2] . ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص: ۶۲۵.
[3]. در مورد باغ‌های غرناطه می‌توان به کتاب الإحاطة فی أخبار غرناطة، اثر لسان الدین ابن الخطیب، ج۱، ص: ۱۱۶ به بعد، چاپ مکتبة الخانجی قاهره مراجعه کرد.
[4]. ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص: ۶۲۷.
[5] . وزیری، یحیی، العمارة الإسلامیة والبیئة، ص: ۲۲۴- ۲۲۶، چاپ خانۀ السیاسة، کویت.
[6] . ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص: ۶۲۹.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version