نویسنده: عبیدالله نیمروزی

پاسبان اندلس (اسپانیا)، سلطان یوسف بن تاشفین رحمه‌الله

بخش هشتم

لثام؛ بین سحر، حیا و محیط
برخی از نظریه‌ها به بُعد خرافی یا دینی-جادویی لثام اشاره می‌کنند، گویی پوشاندن چهره وسیله‌ای برای در امان ماندن از زخم چشم یا روح‌های شرور بوده است. شعیره می‌نویسد: «ممکن است ریشه‌های لثام را در باورهای سحرآمیز دوران باستان جست‌وجو کرد که تا عهد مرابطین ادامه یافته است»[1]
درنهایت می‌توان چنین نتیجه گرفت که اگرچه محیط کویری و شرایط اقلیمی نقش بزرگی در پیدایش «لثام» داشته‌است؛ اما عوامل تاریخی، اجتماعی، روانی و حتی نظامی نیز در تثبیت و استمرار آن دخیل بوده‌اند. همین اهمیت و برجستگی فرهنگی موجب شد تا برخی مورخان، نام «الملثمون» را مترادف با مرابطین به‌کار برند.
بنیادگذاران دولت مرابطین
هر سخنی دربارهٔ دولت مرابطین و فرمان‌روایانش، بی‌تردید باید با معرفی بنیان‌گذار این جنبش بزرگ و تنظیم‌کنندهٔ خطوط راهبردی‌اش آغاز شود، این مرد کسی نبود، جز «یحيى بن إبراهيم الجدالي»، صاحب فکر اولیه، متحدکنندهٔ قبایل لثام‌پوش و مصلحی که دل‌مشغول آیندهٔ ایمانی مردمش بود.
یحيى بن إبراهيم؛ بذر ایمان در دل صحرا
قبایل صنهاجهٔ صحرا معیشت خود را بر پایهٔ تجارت با سودان استوار کرده بودند؛ اما خطر همیشگی پادشاهی «غانه» بر سر راه این مسیر تجاری قرار داشت و برای مقابله با این تهدید، اغلب میان قبایل متونه، مسوفه و جداله پیمان اتحاد بسته می‌شد، در این میان، یحيى بن إبراهيم که ریاست قبیلهٔ جداله و رهبری معنوی صنهاجهٔ صحرا را برعهده داشت، با عقلانیت، بینش و ایمان صادقانه‌اش زمینه‌ساز اصلاحی فراگیر شد.[2]
در سال ۴۲۹ هجری قمری، یحيى بن إبراهيم پس از واگذاری زمام امور به پسرش ابراهیم، عازم حج شد، در بازگشت، از قيروان گذر کرد و در آنجا با ابو عمران الفاسي، شیخ بزرگ مالکیان، ملاقات کرد، حضور در مجلس درس او و شنیدن مواعظش چنان در دل او اثر گذاشت که از او خواست فردی آگاه را همراهش به صحرای غرب بفرستد تا مردمش را با اصول دین و آموزه‌های اسلام آشنا کند.[3]
در این دیدار، وقتی ابو عمران از مذهب آن نواحی پرسید، یحيى پاسخ داد: «ما نه مذهب می‌شناسیم و نه دانشی داریم، فقط گاه‌گاهی تاجرانی نادان به ما می‌رسند؛ ولی در میان ما کسانی هستند که شوق آموختن قرآن و دین دارند، اگر راهی برای‌شان فراهم شود.»
مأموریت هدایت: آغاز نهضت اصلاح دینی در صحرای مغرب
وقتی یحیى بن ابراهیم الجدالی در سفر حج به قیروان رسید و در آنجا با شیخ بزرگ مالکیان، ابو عمران الفاسی، دیدار کرد، شوق اصلاح دینی در میان قومش را با او در میان نهاد. شیخ در پاسخ گفت: “سأنظر لك إن شاء الله في ذلك” یعنی: ان‌شاءالله برای این خواسته‌ات فکری خواهم کرد.
شیخ ابو عمران، پس از مشورت با شاگردان خود، به یحیى گفت: «من تو را به یکی از فقهای دانای مغرب اقصى، از اهل سوس، راهنمایی خواهم کرد، او را مردی فقیه، حاذق، پرهیزگار و آراسته به علم فراوان می‌شناسم. نام او «واجاج بن زلو اللمطي» است، او از اهالی سوس اقصى است، نزد من در قیروان علم آموخت و پس از بازگشت به سوس، خانه‌ای برای طلاب علم و قرائت قرآن ساخت که آن را «دار المرابطین» نامید.»
شیخ ابو عمران نامه‌ای خطاب به واجاج نوشت و آن را به دست یحیی بن ابراهیم سپرد، در نامه چنین آمده بود:
“أما بعد؛ إذا وصلك حامل كتابي هذا – وهو : يحيى بن إبراهيم الجدالي – فابعث معه من طلبتك من تثق بعلمه ودينه وورعه وحسن سياسته، يقرئهم القرآن، ويعلمهم شرائع الإسلام، ويفقههم في دين الله، وله ولك في ذلك الثواب والأجر العظيم، والله لا يضيع أجر من أحسن عملاً”
ترجمه: «اما بعد، اگر فرستاده‌ام ـ که همانا یحیى بن ابراهیم الجدالی است ـ به نزد تو رسید، یکی از شاگردانت را که به علم و دین‌داری و تقوایش اطمینان داری و اهل تدبیر و سیاست دینی است، با او بفرست؛ تا به مردم قرآن یاد دهد، احکام دین اسلام را به آن‌ها بیاموزد و در دین اسلام برای‌شان بصیرت بیاورد و برای او و برای تو، در این راه پاداش و ثواب بزرگی است و خداوند اجر نیکوکاران را ضایع نمی‌کند»[4].
یحیى بن ابراهیم با این نامه به سوی «سوس» حرکت کرد و نزد شیخ واجاج بن زلو اللمطي رسید؛ این دیدار در حدود سال ۴۳۰ هجری قمری روی داد[5].
 واجاج پس از خواندن نامه، شاگردان خود را گرد آورد، نامه را برای آنان قرائت کرد و آن‌ها را به انجام خواستهٔ شیخ ابو عمران تشویق نمود.
در پی این فراخوان، یکی از شاگردان برجستهٔ واجاج بن زلو به‌نام عبدالله بن یاسین داوطلب شد و بدین‌سان نهضتی بزرگ آغاز گردید.
عبدالله بن یاسین؛ اصلاح‌گر صحرای غرب
نام کامل او عبدالله بن یاسین بن مکّوک الجزولي است، مادرش «تین یاز امارن» نام داشت[6].
وی از قبیلهٔ جزولة و از قریه‌ای به‌نام تماما ناوت در مسیر بیابانی غانه بود، او از برجسته‌ترین طلاب شیخ واجاج به‌شمار می‌رفت؛ مردی فاضل، دین‌دار، ورع، سیاست‌مدار و آگاه به علوم گوناگون بود[7].
عبدالله بن یاسین به‌همراه یحیى بن ابراهیم به صحرای غرب رفت، مردم قبیله‌های جداله و لمتونه از آمدن این دو مرد الهی خوشحال شدند، به مقدم ایشان خوش‌آمد گفتند و به‌ویژه عبدالله بن یاسین را با نهایت احترام گرامی داشتند. او آموزش قرآن و مبانی دین را آغاز کرد و کوشید تا زندگی مردم را بر اساس شریعت اسلامی سامان دهد [همان منابع].
وی با برنامه‌ای دقیق، نخبه‌ای از مردان قبایل را برگزید تا به آنان اصول دین را آموزش دهد، در این مسیر، حدود هفتاد نفر از بزرگان قبایل، اهل خیر و علاقه‌مندان به فقه گرد او جمع شدند و خود را به‌طور کامل در اختیار او گذاشتند، اینان، با شور و شوق فراوان، مدت‌ها با عبدالله بن یاسین همراهی کردند و از تعالیم او بهره بردند[8].
اصلاح‌گری در میدان عمل
شیخ عبدالله بن یاسین وظیفهٔ اصلی خود را نه‌تنها تعلیم؛ بلکه امر به معروف و نهی از منکر می‌دانست، او تلاش می‌کرد تا مردم را از عادات غلط و رسوم جاهلی باز دارد، از جمله رفتارهایی که با آن مخالفت کرد، ازدواج با بیش از چهار زن آزاد بود که در میان برخی قبایل رواج داشت، وی به آنان گفت: “ليس هذا من السنة، وإنما سنة الإسلام أن يجمع الرجل بين أربع نسوة حرائر فقط، وله فيما شاء من ملك اليمين سعة” ترجمه: «این کار از سنت (پیامبر) نیست؛ بلکه سنت اسلام این است که مرد فقط با چهار زن آزاد ازدواج کند و در مورد کنیزان، هر قدر بخواهد برایش جایز است.»[9]
با این سخنان، عبدالله بن یاسین نقطهٔ عطفی در تاریخ اصلاح دینی صحرای غرب رقم زد، از اینجا بود که حرکت مرابطین، به‌عنوان نهضتی مبتنی بر شریعت، علم، ورع و سیاست آغاز شد؛ نهضتی که بعدها به دولت قدرتمند مرابطین انجامید و بخش‌های بزرگی از مغرب و اندلس را دربر گرفت.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1] شعیره، تاريخ المرابطين السياسي، ص ۳۱.
[2] . ابن أبي زرع، روض القرطاس، ص: ۷۹، السلاوي، الاستقصا لأخبار المغرب الأقصى، ج: ۴، ص:۲
[3].ابن زنیتن، الحلل الموشية في ذكر الأخبار المراكشية، ص: ۲۰
[4].السلاوی، الاستقصا لأخبار دول المغرب الأقصى، ج: ۷، ص: ۲
[5]. همان منبع، ابن أبی زرع، روض القرطاس، ص: ۷۸.
[6]  البکری، المغرب في ذكر بلاد أفريقية والمغرب، ص: ۱۶۵
[7]  ابن عذاری، البيان المغرب، ج: ۴، ص: ۱۱، ابن ابی زرع، روض القرطاس، ص: ۷۸.
[8] ابن زنیتن، الحلل الموشية، ص: ۲۰.
[9] السلاوی، الاستقصا، ج: ۷، ص: ۲
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version