در یادداشت گذشته در مورد اقتصاد در نظام کمونیزمی و حتی جهانی بهطور خلاصه بیان کردیم و برای آغاز مطلب، من باب مقایسه، مطالبی مختصر نیز در مورد چیستی و کلیّت نظام اقتصادی در اسلام نیز بیان نمودیم، اکنون در این یادداشتها به شکل جزئیتر و گستردهتر به ابعاد مختلف و شاکلهی اصلی نظام اقتصادی میپردازیم تا هویتش کاملاً برای خوانندگان روشن شود و به برتری و کارآمدی آن نسبتبه حوزههای اقتصادی دیگر اذعان کنند.
پیشینهی نظام اقتصادی در اسلام
پیش از ظهور اسلام در شبه جزیرهی عربستان، به دلیل وضعیت و موقعیت خاص مکانی و جغرافیایی این منطقه، دولت واحد و مقتدری در آن حضور نداشت و تنها شمال و جنوب بهواسطهی راه ارتباطی از رونق تجاری برخوردار بود؛ اما پس از ظهور اسلام و تشکیل دولت اسلامی توسط پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم قوانین و مقررات ویژهای در همهی ابعاد زندگی افراد وضع گردید، نظام اقتصادی صدر اسلام از همان زمان پا گرفت و تطبیق شد و حکم طرزالعمل واحد را به خودش اختصاص داد.
با توجه به اینکه این نظام دارای اجزاء و نهادهای گوناگون و متعددی است، سلسلهی یادداشتهای حاضر میکوشد تا به بررسی آن که از آن بهعنوان یکی از مهمترین نهاد و جزء نظام حکومت اسلامی نام برده شده است، به شیوهی تحلیلی و تاریخی، بپردازد.
برای ارائهی تعریف نظام اقتصادی، ابتدا تعریف «نظام» و سپس تعریف «اقتصاد» ضروری است.
نظام مجموعهی عناصری است که میانشان روابطی وجود داشته باشد یا بتواند ایجاد شود و دارای هدف یا منظور باشد.
تعریف اقتصاد
از مجموع تعریفهایی که برای اقتصاد وضع شده است، دو تعریف ذیل معروفتر و متداولتر است.
تعریف اول، اقتصاد را شامل مجموعهی تدابیری میداند که میان نیازهای نامحدود انسانی و وسایل لازم؛ اما محدود هماهنگی ایجاد و برقرار میکند.
تعریف دوم اقتصاد را کوشش برای کسب حداکثر نتیجه با وسایل معین یا رسیدن به نتیجهی معین با حداقل وسایل ممکن دانسته است و به عبارتی دیگر، اقتصاد رفتار خاص انسان است که با خواستن ارزشیابی و انتخاب در زمینهی تولید، توزیع و مصرف توأم باشد و بیشترین موفقیت را برایش حاصل کند.
با توجه به تعاریف ارائهشده از نظام و اقتصاد، میتوان نظام اقتصادی را به اینصورت تعریف کرد:
«نظام اقتصادی مجموعهای مرتب و منظم از عناصری است که به منظور ارزشیابی و انتخاب در زمینهی تولید، توزیع و مصرف برای کسب بیشترین موفقیت فعالیت میکند».[1]
تعریف دیگری از نظام اقتصادی چنین ارائه شده است: روش ادارهی امور واحدهای صنعتی و تجارتی یک کشور با عنایت عمده به کیفیت مالکیت وسایل تولید.[2]
تعریف اقتصاد اسلامی
اقتصاد اسلامی را علما و متفکرین مسلمان نیز به صیغهها و عبارتهای گوناگون تعریف کردهاند که ذیلاً به برخی از آنها اشاره میشود:
دكتور محمد عبدالله العربی اقتصاد اسلامی را چنین تعریف نمود است: «الإقتصاد الإسلامى هو مجموعة الأصول العامة التى نستخرجها من القرآن والسنة النبوية، والبناء الإقتصادى الذى نقيمه على أساس تلك الأصول بحسب كل بيئة وكل عصر»
اقتصاد اسلامی مجموعهای از اصول عام است که ما آن را از قرآن کریم و سنت نبوی استخراج میکنیم و نظام اقتصادیای است که آن را مطابق نیاز هر جامعه و هر عصر در روشنی آن اصول تأسیس مینماییم.»[3]
با توجه و دقت کافی به تعریف فوق، پی میبریم که در آن به چند نکته و مطلب مهم و اساسی اشاره شده است:
الف: یک بخش اقتصاد اسلامی سلسلهی قواعد اصول و مبادی کلی است که با کلمهی «الأصول» به آن اشاره شده است، ویژگی اصلی این قواعد عامبودن و کلیبودن آن است؛ برهمیناساس، این قواعد به جزئیات اشاره نکرده است؛ بلکه بهصورت کلی بنیان آن را بیان کرده است.
اگر دقیق بگوییم، این بخش اقتصاد اسلامی مکتب یا مذهب اقتصاد اسلامی است که در حقیقت چهارچوب اقتصاد اسلامی را تشکیل میدهد که در مباحث بعدی بیشتر روشن خواهد شد.
ب: بخش دومی اقتصاد اسلامی نظام اقتصادی است که از آن به بنای اقتصادی تعبیر شده است و جملهی «والبناء الاقتصادى» به همان سمت اشاره دارد.
اگر به این بخش اقتصاد اسلامی دقت نماییم، درمییابیم که این بخش اقتصاد اسلامی مربوط به طریقه و روشهایی از اقتصادی است که یک جامعه مطابق آن فعالیتهای روزمرهی خود را به پیش میبرد، همچنین میتوانیم بگوییم که این بخش اقتصاد اسلامی ثابت نه؛ بلکه متغیر است و طبق خواستههای هر جامعه و هر عصر تغییرپذیر است و همین بخش اقتصاد اسلامی مجال و زمینهی وسیع اجتهاد دانشمندان و متفکرین اسلامی است.
ویژگی عمدهی آن متغیربودن است که طبق خواستههای هر عصر و هر جامعه قابلیت تغییر را دارد تا مطابق خواستهای عصر و جامعهی خاص منافع جامعه را بهطور درست و کامل برآورده کند.
دوکتور محمد شوقى الفنجری مصری، اقتصاد اسلامی را چنین تعریف کرده است: “هو ما يوجه النشاط الإقتصادى و ينظمه وفقاً لأصول الإسلام و سياسته الإقتصادية” «اقتصاد اسلامی مفاهیم و قواعدی است که فعالیت اقتصادی را طبق اصول اسلام و سیاستهای اقتصادی آن توجیه، تنظیم و رهبری میکند»[4]
در این تعریف نیز مشاهده میشود که اصول اقتصادی اسلام و سیاستهای اقتصادی اسلام بیان نموده و با تعریف اصلی توافق دارد، تعریفهای دیگر نیز ذکر گردیده است که از آنها صرف نظر کرده به همین دو تعریف اکتفا میکنیم.
تمام تعریفهایی که در مورد اقتصاد اسلامی از علما و دانشمندان نقل شده است، یک نقطهی مشترک دارد و آن اینکه هر نوع فعالیت اقتصادی و سعی مسلمان باید در پرتو و روشنی همان ضوابط و اصولی باشد که از مصادر شریعت استنباط و استخراج شده است.