نویسنده: عبیدالله نیمروزی

سیرت ابو حامد امام محمد غزالی رحمه‌الله

بخش سی‌ام

امام غزالی و نقش او در علم کلام
امام غزالی با ذهنی متفکر و روش اجتهادی خود، هرگز به نقل و تکرار مباحث متقدمان بدون بررسی و تحلیل اکتفا نکرد. در قرن چهارم هجری، علم کلام بیش از سایر حوزه‌های علمی نیازمند انطباق عقل و نقل بود؛ اما متأسفانه گرفتار جمود و تقلید محض شده بود.
رویکرد اجتهادی امام غزالی در علم کلام
امام غزالی در تألیفات خود با رویکردی مجتهدانه به بررسی اصول و عقاید پرداخت و برای اثبات آن‌ها از مقدمات و دلایل جدیدی که مؤثرتر و قابل‌قبول‌تر به نظر می‌رسیدند، استفاده کرد، او در موضوعاتی همچون صفات الهی، نبوت، معجزات، تکالیف شرعی، عذاب، ثواب، برزخ و قیامت، شیوه‌ای نوین در استدلال متکلمانه به‌کار گرفت و به‌جای استناد به دلایل احتمالی و مشکوک، استدلال‌هایی عام‌فهم و قانع‌کننده ارائه داد. امام غزالی خود را ملزم به تبعیت کامل از اصطلاحات و روش‌های استدلالی متکلمان پیشین ندانست و از این طریق، خدمت بزرگی به علم کلام اشعری ارائه کرد.
واکنش متکلمان اشعری به آرای امام غزالی
با وجود آنکه امام غزالی خود به مکتب اشعری منسوب بود، اما به دلیل برخی اختلافات با تحقیقات امام ابوالحسن اشعری رحمه‌الله و پیروان نامدار او، با مخالفت‌هایی مواجه شد، پس از تألیف احیاء علوم‌الدین و پذیرش گستردۀ آن، میان علمای اشاعره بحث‌هایی در مورد عقاید امام غزالی شکل گرفت و شبهاتی پیرامون دیدگاه‌های او مطرح شد.
ارزیابی امام غزالی از علم کلام
امام غزالی با توجه به مطالعات گسترده و تجربۀ شخصی خود به این نتیجه رسید که علم کلام فواید محدودی دارد و گاه ضرر آن بیش از منفعتش است. او این علم را به دارویی تشبیه می‌کند که تنها افراد بیمار به آن نیاز دارند، درحالی‌که روش استدلال قرآنی همچون غذا برای همگان مفید است. در کتاب «إلجام العوام عن علم الکلام» چنین می‌نویسد:
“دلایل قرآنی همچون غذا هستند که همه از آن بهره می‌برند؛ اما دلایل متکلمان مانند دارو است که تنها برخی افراد از آن سود می‌برند و ممکن است برای بسیاری زیان‌آور باشد، همان‌طور که آب برای همۀ انسان‌ها مفید است، اما برخی از غذاهای خاص ممکن است برای افراد کم‌سن‌وسال مضر باشد، استدلال‌های متکلمان نیز چنین وضعیتی دارد.”[1]
تجربۀ تاریخی و اثرات علم کلام
امام غزالی ضررهای ناشی از علم کلام را براساس تجربۀ تاریخی بیان می‌کند، او معتقد بود که از زمان پیدایش متکلمان و آغاز مناظرات کلامی، اختلافات و تفرقه‌های بسیاری در جامعۀ اسلامی ایجاد شده است. او اشاره می‌کند که دوران صحابۀ کرام از این نوع اختلافات و نزاع‌ها به‌دور بود و جامعۀ اسلامی در آن زمان از چالش‌های ناشی از مباحث کلامی مصون ماند.
با این تحلیل، امام غزالی اگرچه خود از برجسته‌ترین متکلمان اشعری به شمار می‌رفت، اما نگاهی نقادانه به علم کلام داشت و بر ضرورت اعتدال در استفاده از آن تأکید می‌کرد.
اصرار مکرر مردم برای تدریس امام غزالی و پاسخ ایشان
امام غزالی، در ذوالقعدۀ سال ۲۹۹ هجری قمری، مسند تدریس مدرسۀ نظامیه بغداد را از نو بنا نهاد. این دوره همزمان با سلطنت ملک‌شاه سلجوقی و وزارت فخرالملک، پسر نظام‌الملک، بود. فخرالملک در سال ۵۰۰ هجری قمری به دست یکی از باطنی‌ها به شهادت رسید و پس از مدت کوتاهی از وفات وی، امام غزالی از تدریس در مدرسۀ نظامیه کناره‌گیری کرده و به وطن خود بازگشت. در آن‌جا، مدرسه و خانقاهی تأسیس نمود و به تعلیم و تربیت مشغول شد.
اما در سال ۵۰۰ هجری قمری، سلطان محمد بن ملک‌شاه، پسر بزرگ نظام‌الملک احمد، به نخست وزیری منصوب شد و مجدداً امام غزالی را به تدریس در بغداد فراخواند، هرچند پس از رفتن امام، فرد دیگری جایگزین وی شده بود؛ اما عملاً جای امام غزالی خالی مانده بود، زیرا یافتن فردی مشابه امام غزالی در جهان غیر ممکن بود. مدرسۀ نظامیه بغداد نماد حکومت عباسی و مایۀ افتخار بغداد بود؛ بنابراین، دربار خلافت و ارکان سلطنت به شدت احساس کمبود حضور امام غزالی را می‌کردند و از ایشان درخواست می‌شد که دوباره نظامیۀ بغداد را زینت بخشند.
نامه‌هایی از دربار خلافت: تأکید بر ضرورت بازگشت امام غزالی
قوام‌الدین نظام‌الملک، نخست وزیر، شخصاً نامه‌ای به امام غزالی نوشت که در آن اهمیت و مرکزیت مدرسۀ نظامیه و علاقه‌مندی خلیفۀ عباسی را ذکر کرد، وی در نامۀ خود به امام اشاره کرد که نه تنها دربار خلافت؛ بلکه تمامی ارکان سلطنت منتظر بازگشت امام غزالی به بغداد هستند. در این نامه همچنین آمده بود که امام غزالی، به عنوان پیشوای روزگار و مرجع علمی بی‌بدیل، باید در شهری سکونت داشته باشند که مرکز جهان اسلام باشد و بغداد بهترین مکان برای این امر است.
پاسخ امام غزالی: دلایلی برای عدم بازگشت به بغداد
امام غزالی در پاسخ به این نامه‌ها، نامه‌ای طولانی نوشت و به عذرهای مختلفی برای عدم بازگشت به بغداد اشاره کرد. وی نخست گفت که در طوس، صدوپنجاه دانشجوی با استعداد مشغول تحصیل هستند و انتقال آن‌ها به بغداد مشکل خواهد بود. دوم اینکه در زمان گذشته در بغداد، امام به حالت تجرد زندگی می‌کرد و حالا که خانواده‌اش به او پیوسته‌اند، انتقال آن‌ها به بغداد دشوار است. سوم اینکه امام در مقابل مقام مقدس ابراهیم خلیل علیه‌السلام در خانۀ کعبه تعهد کرده بود که دیگر در مناظره‌ها و مباحثه‌ها شرکت نکند و از آن‌جا که در بغداد مناظرات اجتناب‌ناپذیر بود، این امر را غیرممکن می‌دانست.
علاوه بر این، امام غزالی در نامۀ خود گفت که پیوسته در دربار برای اظهار علاقه و سلام حضور یافتن امری غیر قابل تحمل است. از سوی دیگر، امام از دریافت حقوق ماهیانه از دربار نیز ابراز نارضایتی کرد و اشاره کرد که در بغداد درآمدی از زمین یا مزرعه‌ای ندارد.
امتناع امام غزالی از بازگشت به بغداد
به رغم تمام تلاش‌ها و فشارهای دربار خلافت برای بازگشت امام غزالی به بغداد، ایشان به وضوح از حضور در دربار و تدریس در مدرسۀ نظامیه بغداد امتناع کرد. امام ترجیح داد در آرامش طوس به تدریس و تربیت ادامه دهد و از هر گونه فعالیت اجتماعی و درباری اجتناب ورزد.[2]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1] . منبع قبلی، صفحۀ ۱۶۹
[2] . الغزالی، صفحۀ ۳۶-۳۷
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version