نویسنده: شکران احمدی

جستارهایی بر علم مقاصد شریعت

بخش شصتم

ویژگی‌ها و قواعد مقاصد
مقاصد شریعت خصوصیات و قواعدی دارد که آن را از سایر اندیشه‌ها و قوانین متمایز می‌سازد و به آن خصوصیت و هویت مستقل بخشیده است. هم‌چنین این مقاصد از دل ادلۀ شرعی، مانند کتاب، سنت و سایر ادله، استنباط و استخراج شده است که شناخت آن برای خواننده موجب فهم عمیق‌تر مقاصد می‌شود. در این مبحث به عنوان آخرین بحث رسالۀ حاضر، در ابتدا، ویژگی‌ها و قواعد مقاصد شریعت بیان می‌شود و سپس ارتباط آن با ادله مورد بررسی قرار می‌گیرد.
مبحث اول: ویژگی‌های مقاصد شریعت
شکی نیست که مقاصد شریعت اسلامی، ویژگی‌ها و خصوصیاتی دارد که آن را از سایر اندیشه‌ها و قوانین وضعی و یا هم قوانین آسمانی، منسوخ‌شده به صورت بارز و واضح، متمایز و جدا می‌سازد و این خصائص بسیار زیاد است که مهم‌ترین آن‌ها را در دو بخش ویژگی‌های اصلی و فرعی به بررسی می‌گیریم.
هم‌چنان مقاصد شریعت اسلامی بر برخی قواعد، استوار است که آن را در دو بخش جداگانۀ قواعد عمومی و قواعد خصوصی تقسیم می‌شود که در اینجا مورد بررسی قرار می‌گیرد.
شریعت اسلامی برای ایجاد جامعۀ انسانی و بقای نسل بشری و تنظیم امور مردم و عقد ارتباط محكم با پروردگارشان آمده است. این امور مقتضی آن است که شریعت اسلامی از ویژگی‌های به خصوصی برخوردار باشد که آن را از سایر قوانین وضعی متمایز سازد. این خصائص به دو دسته تقسیم می‌گردد، یکی: خصائص اصلی و دومی: خصائص فرعی که ذیلا آن را به طور فشرده بیان می‌نماییم.
الف: ویژگی‌های اصلی
ویژگی‌های اصلی مقاصد شریعت، شامل ربانی بودن و مراعات فطرت بشری و نیازمندی‌های انسان است که در این گفتار به طور مجزا مورد بحث قرار می‌گیرد.
  • ربانی بودن: مقاصد شریعت اسلامی از حیث مصدر و مرجع خود از جانب الله متعال است. پس مقاصد شرعی با این خصوصیت خود اختلاف بنیادی و جوهری با تمام قوانین وضعی دارد؛ زیرا مصدر تمام این قوانین، فکر بشری می‌باشد و مصدر مقاصد اسلام، چنانچه گفتیم، پروردگار و خالق بشر است. او دانای حکیم و عالم است، بهتر می‌داند که برای بشر چه مفید و خوب است و چه نیست؟ چنانچه الله تعالی می‌فرماید: «عَالِمِ الْغَيْبِ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَاب مبین.»[1] ترجمه: «آن كسی‌كه دانای راز (نهان در گسترۀ جهان) است، قيامت به سراغ شما می‌آيد (و خدا به اعمال شما رسيدگی می‌نمايد). به اندازه سنگينی ذرّه‌ای، در تمام آسمان‌ها و در زمين از او پنهان و نهان نمی‌گردد و نه كمتر از اندازه ذرّه و نه بزرگ‌تر از آن، چيزی نيست، مگر اين‌كه در كتاب آشكاری، ثبت و ضبط و نگهداری می‌شود.»
این فرق اساسی و مهم بین اسلام و سایر قوانین نباید نادیده گرفته شود و غافل شدن و کاستن از اهمیت آن به هیچ صورتی مجاز نمی‌باشد. چنانچه الله متعال می‌فرماید: «إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَينَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللهُ وَلَا تَكُن لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا.»[2] ترجمه: «ما این کتاب (قرآن) را به حق و راستی بر تو نازل کردیم [ای محمد صلى‌الله‌عليه‌وسلم] تا به موجب آنچه خدا به تو آموخته، میان مردم حکم کنی و مدافع خائنان مباش که به خاطر آنان با ذی‌حقان جدال کنی».
بر الهی‌بودن مقاصد شرعی برخی پیامدها مرتب می‌شود از آن‌جمله:
کامل‌بودن و مبراء بودن آن از هرگونه نقصان و کمبود؛ زمانی که گفتیم اصول کلی مقاصد از سوی الله تعیین و نازل شده است، این قضیه به صورت بدیهی ثابت می‌گردد که اسلام دین کامل بوده از هرگونه کمبود، جهل، خواهشات نفسانی و ظلم پاک و مبراء می‌باشد و سبب آن خیلی واضح و آشکار است، و آن این که صفات صانع حتماً در صنعت او ظاهر می‌گردد. از آن‌جایی‌که الله متعال در ذات و صفات و افعال خود صاحب کمال مطلق است و خلاف آن در حق او تعالی مستحیل می‌باشد، اثر این کمال مطلق در شریعت و احکامی که نازل و قواعد و مناهجی که وضع کرده است، حتماً ظاهر می‌گردد. بنابراین، مقاصد شریعت اسلام نیز باید کامل باشد. برخلاف قوانینی که بشر وضع می‌کند که به هیچ صورت از نقصان، مداخلۀ هوا و خواهش‌ها، ظلم و جهل، خالی نمی‌باشد؛ زیرا این مفاهیم از صفات لازمۀ بشر بوده، تجرد کامل از آن‌ها ناممکن می‌باشد و نتیجه این می شود که این نقایص در قوانینی که وضع می‌کند، انعکاس می‌یابد.
ثانیاً، این‌که شرایع اسلامی از هیبت و احترام خاصی بین مؤمنان برخوردار می‌باشد و فرد مؤمن اگرچه از هرگونه مقام و جایگاه اجتماعی برخوردار باشد، باز هم خود را تابع و مطیع فرمان الله می‌داند. زیرا این نفوذ و جایگاه اجتماعی و قدرت دنیوی او را از دایرۀ خضوع و تسلیمی مطلق در برابر الله متعال و احترام شریعت او، بیرون نمی‌سازد.
از سوی دیگر، اطاعت از شریعت اسلامی به صورت اختیاری بوده، در سایۀ انگیزۀ ایمانی و از اعماق قلب انسان سرچشمه می‌گیرد و فرد مسلمان به جبر و اکراه به به سوی آن، کشانده نمی‌شود. این امر بهترین و قوی‌ترین ضمانت در جهت تطبیق قانون اسلامی به شکل احسن آن بوده، راه خروج بر ضد آن را مسدود می‌سازد؛ اگرچه شخصی توانایی خروج از آن را در خود احساس کند.
برعکس آن، قوانین و مبادی که از سوی انسان وضع می‌گردد، از این مقدار احترام و هیبت در بین مردم برخوردار نمی‌باشد؛ زیرا بر نفس و قلب انسان هیچ‌گونه تسلطی نداشته، مانند اسلام بر بنیاد عقیده و ایمان استوار نمی‌باشد. لذا نفس انسانی جرأت بیشتری بر مخالفت از قوانین وضعی داشته، هر زمانی‌که فرصت مساعد برای گریز از گرفت قانون و سلطۀ قضایی به دست آورد، از پایبندی به مواد قانون می‌گریزد و در پی برآوردن خواسته‌ها و رغبت‌های خود می‌شود.[3]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. سورۀ سبا، آیه ۳.
[2]. سورۀ نساء، آیه ۱۰۵.
[3]. الیوبی، مقاصد الشريعة الاسلامية وعلاقتها بالأدلة: ۴۲۲-۴۲۴.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version