نویسنده: عبیدالله نیمروزی

سیرت ابو حامد امام محمد غزالی رحمه‌الله

بخش شانزدهم

نقش حکام و سلاطین از دیدگاه امام غزالی رحمه‌الله
کلیدواژه‌ها: عدالت، استبداد، اصلاحات، فساد، شریعت و حکومت.
چکیدۀ مطلب
حاکمان و زمامداران در طول تاریخ، تأثیر قابل‌توجهی بر شکل‌گیری، تداوم و انحطاط تمدن‌ها داشته‌اند. در جوامع اسلامی، حکومت نه‌تنها یک نهاد سیاسی بلکه یک مسئولیت دینی محسوب می‌شود که هدف آن برقراری عدالت، اجرای احکام الهی و حفظ مصالح عمومی است. پژوهش حاضر، با بررسی مبانی نظری حکومت در فقه و اندیشۀ سیاسی اسلامی، به نقش حکام در اصلاح و فساد جامعه پرداخته و معیارهای حکومت صالح و حکومت فاسد را بر اساس منابع معتبر اسلامی تحلیل می‌کند. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که اصلاح یا فساد در حاکمیت، تأثیر مستقیمی بر وضعیت دینی، اجتماعی و اقتصادی جامعه داشته و یکی از عوامل کلیدی در پیشرفت یا انحطاط ملت‌هاست.
مقدمه
حکومت و سیاست از بنیادی‌ترین ارکان هر جامعه‌ای محسوب می‌شوند و نقش حاکمان در تعیین سرنوشت جوامع، غیرقابل‌انکار است. در تمدن اسلامی، حکومت صرفاً یک نهاد اجرایی نیست، بلکه مسئولیت آن با تعالیم دینی گره خورده است. ابن خلدون در مقدمۀ خود تصریح می‌کند که حکومت‌ها در صورتی پایدار خواهند ماند که بر مبنای عدالت و رعایت حقوق مردم اداره شوند.[1]
قرآن کریم در آیات متعددی بر لزوم عدالت در حکومت تأکید کرده است، از جمله: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ.»[2]
این آیه به صراحت، حکمرانان را ملزم به رعایت عدالت و امانت‌داری می‌کند. هم‌چنین، احادیث نبوی بر اهمیت این موضوع تأکید کرده‌اند. در حدیثی که در صحیح مسلم نقل شده، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند: «خَیْرُ الْأَئِمَّةِ الَّذِینَ تُحِبُّونَهُمْ وَیُحِبُّونَکُمْ، وَتُصَلُّونَ عَلَیْهِمْ وَیُصَلُّونَ عَلَیْکُمْ.»[3]
در مقابل، حکومت‌هایی که از مسیر عدالت خارج شده‌اند، دچار انحطاط شده و جوامع خود را به فساد و نابودی کشانده‌اند. ابن‌تیمیه در السياسة الشرعية می‌گوید: «هیچ جامعه‌ای با ظلم پایدار نخواهد ماند، هرچند مسلمان باشد، و هیچ جامعه‌ای با عدالت سقوط نخواهد کرد، هرچند کافر باشد.»[4]
این پژوهش تلاش دارد با رویکردی علمی، معیارهای حکومت صالح و فاسد را بررسی کرده و نقش حاکمان را در اصلاح یا فساد جامعه تحلیل کند.
معیارهای حکومت صالح در اندیشۀ اسلامی
حکومتی که در چارچوب اصول اسلامی حرکت کند، به اصلاح جامعه منجر خواهد شد. برخی از معیارهای اصلی حکومت صالح عبارت‌اند از:
۱. اقامۀ عدالت و رفع ظلم؛
عدالت یکی از اساسی‌ترین شاخصه‌های حکومت صالح است. عمر بن عبدالعزیز رحمه‌الله نمونه‌ای از حکمرانانی است که با اجرای عدالت، اصلاحات اقتصادی و مبارزه با فساد، جامعه‌ای سالم بنا نهاد. ابن جوزی در سیر أعلام النبلاء دربارۀ او می‌نویسد: «عمر بن عبدالعزیز چنان عدالتی برقرار کرد که در دوران او هیچ نیازمندی یافت نمی‌شد.»[5]
۲. رعایت حقوق مردم و مشارکت عمومی؛
حکومت‌هایی که بر اساس استبداد عمل می‌کنند، دیر یا زود دچار فروپاشی می‌شوند. امام ماوردی در الأحکام السلطانیة تأکید می‌کند که مشورت با مردم و رعایت حقوق آنان، یکی از مهم‌ترین اصول حکومت موفق است.[6]
۳. تقویت علم و دانش.
یکی از ویژگی‌های حکام صالح، حمایت از علم و نهادهای آموزشی است. دوران مأمون عباسی شاهد پیشرفت علمی بی‌سابقه‌ای بود که نتیجۀ حمایت از دانشمندان و تأسیس بیت‌الحکمه بود. ابن‌ندیم در الفهرست این دوره را «عصر طلایی علوم اسلامی» نامیده است.[7]
نشانه‌های حکومت فاسد و پیامدهای آن
در مقابل حکومت‌های صالح، حکومت‌های فاسد قرار دارند که موجب تباهی جوامع می‌شوند. برخی از نشانه‌های حکومت فاسد عبارت‌اند از:
۱. ظلم و استبداد؛
ظلم و بی‌عدالتی یکی از مهم‌ترین عوامل سقوط حکومت‌هاست. امام ابن‌قیم رحمه‌الله در الطرق الحکمیة می‌نویسد: «ظلم، نشانۀ زوال حاکمیت است و حکومتی که ظلم را رواج دهد، نابود خواهد شد.»[8]
۲. فساد مالی و غارت بیت‌المال؛
حکومت‌هایی که در آن‌ها فساد مالی رایج شود، مشروعیت خود را از دست خواهند داد. امام ابوحنیفه رحمه‌الله در برابر فساد مالی برخی از حاکمان ایستادگی کرده و تصریح کرده است که «حکومتی که بیت‌المال را به نفع شخصی خود مصادره کند، حکومت شرعی نیست.»[9]
۳. تضعیف دیانت و بی‌توجهی به احکام شرعی.
حکومتی که نسبت به اجرای احکام شریعت بی‌توجه باشد، زمینۀ فساد اخلاقی و اجتماعی را فراهم خواهد کرد. امام مالک رحمه‌الله در الموطأ هشدار داده است که «کنار گذاشتن سنت، اولین نشانۀ انحطاط امت است.»[10]
این پژوهش نشان می‌دهد که نقش حکام در اصلاح یا فساد جامعه، نه‌تنها در دوران حکومت آن‌ها بلکه در سرنوشت نسل‌های بعد نیز تأثیرگذار است. حکومت‌های عادل، موجب پیشرفت و ثبات جامعه شده‌اند، درحالی‌که استبداد و ظلم، جوامع را به انحطاط کشانده است. علمای اسلامی تأکید داشته‌اند که برای حفظ سلامت جامعه، نظارت بر حکام و پایبندی به اصول دینی، ضروری است. ازاین‌رو، مطالعۀ نقش حکام، برای فهم تحولات تاریخی و ارائۀ راهکارهای اصلاحی در جوامع اسلامی اهمیت اساسی دارد.
ادامه دارد…
[1] . ابن خلدون، المقدمه، ص ۲۳۵.
[2] . نساء: ۵۸.
[3] . صحیح مسلم، حدیث شماره ۱۸۵۵.
[4] . ابن تیمیه، السياسة الشرعية، ص ۱۲۳.
[5] . ابن جوزی، سیر أعلام النبلاء، ج ۵، ص ۱۱۳.
[6] . ماوردی، الأحکام السلطانیة، ص ۴۵.
[7] . ابن ندیم، الفهرست، ص ۳۸۶.
[8] . ابن‌قیم، الطرق الحکمیة، ص ۱۴۵.
[9] . الخطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۱۳، ص ۳۳۱.
[10] . مالک بن انس، الموطأ، ج ۲، ص ۶۴.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version