نویسنده: ابوعائشه

فرقۀ جهمیه

بخش بیست‌وششم

پیش درآمد:
یکی از مسائل مختلف فیه بین اهل سنت و جماعت و بین جهمیه، مسئلۀ علو و استوای خداوند متعال بر عرش است. این مسئله، بسیار مورد بحث و مناقشۀ محققان و نویسندگان قرار گرفته است. محققان زیادی در این باره، کتاب نوشته‌اند و صفت علو و استوا را برای خداوند متعال ثابت نموده‌اند؛ اما فرقۀ جهمیه به این صفت به‌سان صفت‌های دیگر خداوند متعال می‌نگرد و آن را انکار می‌کند. در این بخش از تحقیق‌مان می‌خواهیم این موضوع را مورد بحث و بررسی قرار دهیم.
تذکر: قبل از این‌که به مسئلۀ علو و استوا و اختلاف اهل سنت و جماعت و فرقۀ جهمیه بپردازیم، لازم است فرق بین این دو واژه را بدانیم و بفهمیم که منظور از این دو کلمه در این تحقیق چه است. علما حداقل برای این دو کلمه سه فرق ذکر کرده‌اند که در ذیل به آن می‌پردازیم:
۱. استوا از صفات فعلی است و علو از صفات ذاتی است؛ منظور از صفات فعلی همان صفاتی هستند که به مشیت و اختیار وابستگی دارند؛ مثل غضب، رضا، نزول، پس هرگاه [خداوند متعال] خواست غضب می‌کند و هر وقت خواست راضی می‌شود و هرگاه خواست نزول می‌فرماید. به همین سان استوا، پس گاهی اوقات بر عرش استوا دارد و گاهی خیر. قبل از آفرینش آسمان‌ها و زمین بر عرش استوا نداشت، سپس استوا یافت. اما صفات ذاتی به صفاتی گفته می‌شود که هیچ‌گاه از خداوند متعال جدا نمی‌شوند؛ مثل صفت علو، پس این طور نیست که گاهی اوقات علو داشته باشد و گاهی نداشته باشد، بلکه خداوند متعال همیشه بر بندگانش علو و برتری دارد.
۲. هر یک از این دو صفت – صفت استوا و صفت علو- در اثبات علو الله متعال ذکر می‌شوند؛ مگر این‌که استوا، یک نوع خاصی از علو است و آن علو بر عرش می‌باشد که خداوند متعال کیفیتش را بهتر می‌داند. و صفت علو، بر اثبات علو خداوند بر مخلوقاتش که از آن جمله عرش است، می‌باشد.
۳. صفت استوا با نص و نقل ثابت شده است، عقل بر آن هیچ دلالتی ندارد، اگر خداوند متعال در کتابش و به زبان پیامبرش صلی‌الله‌علیه‌وسلم به ما خبر نمی‌دادند که خداوند بر عرش استوا دارد، ما هرگز این را نمی‌دانستیم برعکس صفت علو که نص، عقل و فطرت بر اثبات آن دلالت دارد، خداوند متعال مخلوقات را طوری آفریده است که می‌دانند خداوند بالاست تا جایی‌که حیوانات و چهارپایان سرشان را به سوی آسمان بلند می‌کنند.[1]
بیان فرق بین این دو صفت فقط جهت معلوم بود! بعد از این مقدمۀ مختصر در رابطه با دو واژه که درون مایۀ این تحقیق هستند، حالا می‌پردازیم به اختلاف بین اهل سنت و جماعت و بین فرقۀ جهمیه در این صفت.
دیدگاه جهمیه
گروه جهمیه می‌گویند: «منظور از علو و فوقیت پروردگار، مجازا فوقیت در رتبه و برتری است همان‌طوری که می‌گویند: «الذهب فوق الفضة؛ طلا از نقره برتر است» و «الأمیر فوق نائبه؛ امیر از نایبش بالاتر است».[2]
گروهی از آنان، بودن خداوند متعال در آسمان را انکار کرده‌اند. کرسی را انکار کرده‌اند و منکر این هستند که خداوند متعال بالای عرش باشد و یا قبل از این بالای آسمان باشد. آنان می‌گویند خداوند متعال در هرجا و مکان است حتی در جاهای کثیف (تعالی الله عما یقولون علوا کبیرا؛ خداوند متعال بسیار والاتر است از آن‌چه می‌گویند)، گروهی از آنان می‌گویند: ما نمی‌گوییم که خداوند متعال از مخلوقاتش جدا است و یا جدا نیست و نمی‌گوییم از آنان بالاتر است و یا پایین‌تر و نمی‌گوییم که طرف راست آنان است و یا طرف چپ و… .[3]
خلاصۀ مذهب جهمیه این است که آنان صفات خداوند متعال را انکار کرده‌اند.
دلایل جهمیه
همان‌گونه که قبلا در بحث اسما و صفات بیان شد، دلیل اصلی جهمیه در نفی صفات خداوند متعال، عقل است. آنان به این خاطر صفات خداوند متعال را نفی می‌کنند تا تشابه بین خداوند و مخلوقاتش به وجود نیاید.
ابن تیمیه رحمه‌الله در مورد جهمیه می‌نویسد: «جهمیه منتفی کنندگان صفات خداوند متعال هستند؛ آنان می‌گویند: [خداوند متعال] نه داخل عالم است و نه هم خارج از آن، نه بالای چیزی است و نه پایین آن.» ایشان در ادامه می‌نویسد: «تمام اهل بدعت مثل: خوارج، شیعه، قدریه، رافضه و مرجئه و… [برای بیان عقاید و باورهای‌شان] به نصوص چنگ می‌زنند مگر جهمیه که این گروه از انبیا با خودشان یک کلمه‌ای هم ندارند تا با اعتقاد و باورشان دربارۀ نفی، موافقت و هماهنگی داشته باشد؛ به همین خاطر ابن مبارک و یوسف بن اسباط رحمهما‌الله دربارۀ آنان می‌گویند: «جهمیه از هفتادوسه فرقه، خارج هستند.»[4]
ادامه دارد…
[1] . الراجحی، عبدالعزیز بن عبدالله، الإرشاد بشرح الاقتصاد في الاعتقاد للإمام الحافظ عبدالغنی المقدسی، ۱۴۳۸ هـ.ق، ص ۴۰-۴۱.
[2]. الجوزیة، ابن قیم، مختصر الصواعق المرسلة علی الجهمیة والمعطلة، اختصره: محمد بن الموصلی، بی تا، ۱۰۶۱.
[3]. الملطی، أبی الحسن محمد بن أحمد، کتاب التنبیه والرد علی أهل الأهواء والبدع، ۱۴۳۰ هـ.ق، ص ۷۶.
[4]. ابن تیمیه، تقی الدین أحمد، کتاب الأسماء والصفات، تحقیق ودراسة: مصطفی عبدالقادر عطا، ج ۱، ۱۴۱۸ هـ.ق، ص ۱۲.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version