نویسنده: ابوعائشه

نشنلیزم

بخش سی‌ونهم

پدیدۀ انترناسیونالیسم و اهداف آن
پیش درآمد:
قانون دنیا این است که هرگاه پدیده‌ای به‌وجود آمده و در بین مردم راه یافته‌است، بعد از مدتی در تضاد و تقابل با آن، مکتب فکری دیگری نیز ایجاد گردیده‌است؛ زیرا تضاد و تقابل همواره در سرشت بشریت نهفته است و هیچ‌گاه یک مفکوره نمی‌تواند برای همیشه بر مردم مستولی بوده و اذهان‌شان را درگیر سازد، بعد از این‌که پدیدۀ نشنلیزم ایجاد شد و تعدادی از مردم به این مکتب سیاسی گرایش یافتند، انترناسیونالیسم که در تقابل با آن بود، نیز پدیدار گردید و این مکتب فکری، نیز همانند نشنلیزم دارای مراحل متعدد، فرازونشیب‌های گوناگون و انواع مختلف است.
در قسمت‌های گذشته در مورد نشنلیزم و ملی‌گرایی به‌تفصیل بحث کردیم که نشنلیزم چه است، چه اهدافی دارد و پیامدها و آثار منفی آن بر جهان چیست.
در این بخش می‌خواهیم در مورد انترناسیونالیزم، سرآغاز و شروع آن و هم‌چنان انواع و اقسام آن بحث کنیم.
انترناسیونالیسم چه است و چرا پدید آمد؟
این کلمه معنای مبهمی دارد و در موارد بسیار به‌کار می‌رود؛ اما مفهوم کلی آن عقاید و سیاست‌هایی است که بر منافع مشترک اقوام و ملت‌های مختلف تأکید می‌کند و با ناسیونالیزم خشن و مهاجم، مخالف است.[1]
انترناسیونالیسم بر خلاف ملی‌گرایی گرایش به ‌مصالح فوق ملی با معیارهایی برتر از معیارهای ناسیونالیستی است و لذا طرف‌دار نوعی حکومت جهانی است؛ البته انترناسیونالیسم دارای مفهوم دقیق و مشخصی که در همۀ مکتب‌های طرف‌دار آن، واجد آن معنی نباشد نیست و با توجه به نظریه‌های مختلفی که در این زمینه ابراز گردیده است در حالت کلی هاله‌ای از ابهام بر گِرد آن وجود دارد؛ ولی به هر صورت همگی در این معنی که توجه و گرایش به مصالح جهانی و فوق ملی تشکل بین‌المللی است، مشترک‌اند.[2]
در برابر ناسیونالیسم، انترناسیونالیسم قرار دارد که معتقد است خیر و سعادت بشر اقتضا می‌کند که ملت‌ها بدون درنظرگرفتن تعصب قومی [یا سمتی و قبیله‌ای] با هم همکاری داشته باشند.[3]
فراملی‌گرایی یا انترنشنلیزم (به‌انگلیسی Internationalism) مفهوم کلی‌ای است که بر سیاست‌هایی که منجر به منافع مشترک اقوام و ملت‌ها می‌شود، تکیه دارد و این عقیده، با ملی‌گرایی (نشنلیزم) پرخاش‌گر مخالفت دارد، انترناسیونالیست‌ها برآنند که در صورت امکان نداشتن همکاری میان حکومت‌ها، این مساعدت بین ملت‌ها قاعدتا امکان‌پذیر است و این مکتب بر آن است که بشر را به این آگاهی برساند که هر فرد متعلق به یک جامعۀ جهانی است.[4]
انترناسیونالیسم در نقطۀ مقابل ملی‌گرایی، برای انسان‌ها ملیتی خاص و وسیع‌تر از آن‌چه در ملی‌گرایی مطرح است، در نظر می‌گیرد، به‌طوری‌که خود را در چارچوب معیاری تنگ‌نظرانۀ ملی‌گرایی که ارزشی بالاتر از منافع ملی و قومی نمی‌شناسد، گرفتار نمی‌کند، انترناسیونالیسم برخلاف ملی‌گرایی، گرایش به مصالح فوق ملی با معیارهای برتر دارد، انترناسیونالیسم به قضایا با مقیاسی جهانی می‌نگرد و احساسات ناسیونالیستی را محکوم می‌کند.[5]
انترناسیونالیسم بر خلاف ناسیونالیسم بر منافع مشترک اقوام و ملت‌های مختلف تأکید می‌کند و بر این عقیده استوار است که برای پرهیز از جنگ و ستیز و تأمین امنیت و رفاه و منافع، کشورها باید در جهت همکاری هرچه بیشتر با یکدیگر گام بردارند، باورهای این مکتب فکری براساس اصول ذیل است:
۱. هرفرد در عین حال که تبعۀ یک کشور است عضوی از یک جامعۀ بزرگ جهانی نیز به شمار می‌آید؛
۲. کشورهای دیگر به تنهایی قادر به تأمین امنیت و رفاه و دیگر نیازهای اتباع خود نیستند و این امور رفته ‌رفته از حدود امکانات دولت‌ها خارج شده، جنبۀ بین‌المللی پیدا کرده است؛
۳. کشورها برای جلوگیری از جنگ و ستیز و نیز تأمین امنیت، رفاه و سایر نیازمند‌ی‌های اتباع خود به سازمان‌های بین‌المللی که بدین منظور تأسیس شده یا می‌شود، بپیوندند.[6]
انترناسیونالیسم در برابر ناسیونالیسم قرار گرفته و عبارت است از اعتقاد به ‌این‌که حد اعلای همکاری امکان‌پذیر بین ملت‌های جهان، متضمن خیر و سعادت نوع بشر بوده و باعث تأمین و تثبیت صلح عمومی عالم است. بعضی از انترناسیونالیست‌ها پیش‌بینی تشکیل یک دولت بزرگ جهانی را می‌کنند که کلیۀ ملل سطح کرۀ زمین را تحت اختیار خود درآورد، بدون تضییع شخصیت یا استقلال داخلی یا آزادی ایشان در اعمالی که مضر به صلح عالم و به حال ملل دیگر نباشد.[7]
موانع تحقق اهداف انترناسیونالیستی
گرچه بسیاری از انترناسیونالیست‌ها ادعا کرده‌اند که در جهان باید یک دولت تشکیل شود و خواهان برپایی یک حکومت جهانی شده‌اند و برای این ادعاهای خود دلایل نیز ارائه داده‌اند: «انترناسیونالیست‌های امروزی چنین استدلال می‌کنند که جهان امروز به واسطۀ سرعت روزافزون مسافرت‌های هوایی و هم‌چنین مسافرت‌ها با سایر وسایل ارتباطی، چنان به هم فشرده و کوچک گشته است که مستلزم پیوستگی نزدیک تمام ملل با یکدیگر است.»[8]
هدف آنان از این سخن، برپایی یک حکومت و تشکیل یک دولت جهانی است؛ اما در این راستا، موانع زیادی در برابر محقق‌شدن اهداف انترناسیونالیست‌ها وجود دارد که مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از:
۱. منافع ملی؛
۲. منافع سیاسی؛
۳. منافع اقتصادی؛
۴. علایق نظامی؛
۵. عدم تناسب در ترقی و تکامل.[9]
اولا: اگر بخواهیم این موانع را توضیح دهیم، باید بدانیم که بسیاری از کشورها در عرصه‌های گوناگون قله‌های ترقی و پیشرفت را پیموده‌اند و توانسته‌اند کشور خود را در زمینه‌های مختلف به خودکفایی و خودبسندگی برسانند، فراتر از این، کشورهای متعددی وجود دارند که زندگی افراد عادی‌شان با ثروتمندترین و پول‌دارترین افراد کشورهایی که هنوز توسعه نیافته‌اند و مدت‌ها زیر یوغ استعمار و استثمار دیگران بوده‌اند، برابر است و این کشورها هنوز بسیار ضعیف بوده و کمترین امکانات را ندارند، مهم‌ترین موانع در برابر پیشرفت این کشورها، همان‌هایی هستند که چنین ادعاهایی دارند؛ پس در صورت یکی‌شدن، آیا ممکن است این کشورها با هم بسازند و مردم‌شان در کنار هم زندگی کنند؟ پاسخ قطعاً خیر است، هیچ‌گاه کسانی‌که در رفاه، آسایش، آرامش و نعمت هستند نمی‌توانند در کنار کسانی باشند که از مشکلات رنج می‌برند و فلاکت از سر و روی‌شان می‌بارد، تنها راهی که می‌ماند این است که این افراد کشورهای‌شان را برای آنان واگذار کنند و از تمام چیزهای خود دست بکشند.
ثانیا: وقتی تمام مردم جهان طبق این مکتب فکری یک کشور داشته باشند، چه قوانینی در آنجا اجرا خواهد شد؟ آیا به مسلمانان اجازه می‌دهند تمام احکامات و فرامین خداوند متعال و باورهای دینی و ایمانی خود را اجرا کنند یا خیر؟ آیا مسلمانان می‌توانند از همان حقوق و مزایایی بهره‌مند شوند که دیگران بهره‌مند هستند؟ آیا مسلمانان می‌توانند همان‌طور زندگی کنند که دیگران زندگی می‌کنند؟ پاسخ قطعاً منفی است؛ زیرا هیچ‌گاه کشورهای غربی و طرف‌داران مکتب‌های گوناگون به مسلمانان اجازه نمی‌دهند که به راحتی و بدون دغدغه به عبادات و مناسک خود بپردازند و با آزادی زندگی کنند، بهتر است حالات امروزی مسلمانان ساکن کشورهای غربی بررسی شود.
ثالثا: همان‌طور که قبلاً اشاره شد، منافع ملی، منافع سیاسی، منافع اقتصادی و علایق نظامی عده‌ای از کشورها مانع برپایی این حکومت خواهد شد؛ زیرا این روزها اولویت بیشتر مردم منافع خودشان است، تا جایی‌که عده‌ای برای حفظ منافع خود، راضی به ضربه زدن به دیگران نیز هستند و از این کار هیچ ابایی ندارند و نمونه‌های آن فراوان است؛ حتی اگر یک کشور همسایه امنیت داشته باشد، رشد کند، اقتصادش رونق بگیرد و بخواهد برای خود نیروهای خاص و ویژه آموزش دهد، اکثر همسایگان با آن کشور به دیدۀ شک می‌نگرند و گمان می‌برند که حتماً طرح و برنامه‌ای در کار است. بنابراین، انترناسیونالیسم یا همان جهانی شدن یک دولت در این عصر ناممکن و غیرمفید است.
رابعا: عده‌ای می‌گویند سازمان ملل و سایر سازمان‌های بین‌المللی برای همین هدف تأسیس شده‌اند، در پاسخ به این افراد باید گفت که خروجی این سازمان‌ها فقط به نفع کشورهای بزرگ است و حق کشورهای کوچک، به‌ویژه کشورهای اسلامی، همواره پایمال می‌شود، همان‌طور که نمونه‌های آن را ما مدت‌هاست که می‌بینیم.
ادامه دارد…
[1] . آشوری، داریوش، فرهنگ سیاسی، انتشارات مروارید، بی‌تا، ص ۳۳.
[2] . سادات، محمدعلی، مکتب‌ها و اصطلاحات سیاسی، چاپ اول، ۱۳۶۰ هجری شمسی، ص ۲۶.
[3] . جزوۀ ایسم‌شناسی به زبان مختصر و ساده، نویسنده: نامعلوم، بی‌تا، ص ۳۲.
[4] . کاوه، ماهان، از ناسیونالیزم تا فاشیسم، ۱۳۹۹هـ. ش، ص ۱۱.
[5] . نظیفی، نازنین، تعامل و تقابل ملی‌گرایی و اسلام‌گرایی در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، منتشر شده در فصلنامۀ پژوهش‌های راهبردی سیاست، سال دوم، شمارۀ ۵، تابستان ۹۲، ص ۲۱۲.
[6] . شکوری جوشقان، رضا نصیری زرقانی، آرش، بررسی تطبیق‌پذیری مفهوم امت اسلامی در اندیشه‌های انترناسیونالیسم و کاسموپولیتانیسم، بی‌تا، ص ۴.
[7] . پازارگاد، دکتر بهاء الدین، مکتب‌های سیاسی، بی‌تا، ص ۳۵.
[8] . همان، ص ۳۵.
[9] . همان، ص ۳۵.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version