امام محمد غزالی رحمهالله در احیاء علوم دین، خشم و عصبانیت را همراه با کینهتوزی و حسد و رشکورزی بیان نموده است، بر این اساس که خشم و عصبانیت همان چیزی است که کینهتوزی و حسدورزی را بهعنوان دو بیماری بسیار خطرناک و نابود کننده برای فرد و جامعه به وجود میآورد، اگرچه چیزهای زیاد دیگری را که خطر آنها به حد خطر آن دو نمیرسد، به وجود میآورد.
باید دانست که در حقیقت، نوعی خشم و عصبانیت هست که تقوا و پرهیزگاری جلوِ آنرا نمیگیرد و هیچ اصل و مبادی آنرا محدود و مرزبندی نمیکند تا انسان بتواند به وسیلۀ آن پایبند باشد و بتواند به خاطر ترس از خدا و فراهم نمودن رضایت و ثواب او، نفسِ خود را از آن کنترل کند. در اینصورت آن یک نوع خشم و عصبانیتی است که بسیار ناسالم و دارای پیامدی بس ناگوار میباشد، همچنین دارای چنان بدی و عواقب تلخی است که حد و مرزی برای آثار و نتایج شوم آن قابل تصور نیست؛ به ویژه، هنگامی که شخص خشمگین و عصبانی، دارای ثروت و رفاه زیادی، یا مقام و منصب دنیوی و یا صاحب هر دوی آنها باشد و در عین حال هیچ مانعی برای ظلم و بیعدالتی و استبداد و ستمگری برای قدرتنمایی او که به وسیلۀ آن دیگران را به ذلت و نابودی میکشاند، وجود نداشته باشد.
بدیهی است که این عصر مملو از کسانی است که به خاطر باطلگرایی و شخصیت نامتعادل خود خشمگین میشوند و تبعیدگاهها، زندانها، و بازداشتگاهها را برای ملتی که مخالف آنهاست گشودهاند و چوب دارها و سکوهای اعدام را برای کسانیکه تمایل چندانی به آنان ندارند، برپا نمودهاند و غصه و اندوه، درد و ألم را وارد هر خانوادهای کردهاند؛ به گونهای که تیر ظلم و شکنجه و راندن و درس عبرت آموختن را به هر انسانی که عرق شخصیت و عزت، آزادی و کرامت داشته باشد را روا میدارند. بنابراین اگر انسان قدرت و توانایی این را داشته باشد که سوار بر هواپیما شود و تا به آنجاییکه امکان دارد اوج گیرد و ارتفاع یابد، سپس در آنجا به وسیلۀ تلسکوپ یا دوربین به کرۀ خاکی بنگرد، هر روز ریختن خون انسانها را نزدیک به خون ریخته شدۀ حیوانات و پرندگانِ ذبح شده در روی زمین میبیند، که شکی نیست سبب اصلی آن همان خشم و عصبانیت و آنچه از کینهتوزی و حسدورزی است، به وجود میآید. زیرا بدیهی است تنها عاملی که موجب خشم و عصبانیت در بیشتر انواع آن میشود، اقتدار و بزرگنمایی طبقۀ مرفه و ثروتمند و یا طبقۀ قدرتمند به وسیلۀ نیروی آهن و آتش و آنچه از چوب و چماق که در شرق یا غرب بر آن تکیه میکنند و تمام انسانها را مورد تعدی و بازیچه قرار میدهند، است. و حتی آن فرمانروای مزدور ساختگی که در خارج از وطن خود میباشد، دربارۀ ملت به خشم و زد و خورد میپردازد و هموطنان مستضعف، درد زخمهای پستی خود را میچشند و حتی قادر به خشم و عصبانیت نیستند. به همین خاطر است که امام محمد غزالی رحمهالله در احیاء علوم الدین گفته است: «همانا خشم و عصبانیت، شعلۀ آتشی است که در دل افراد سنگدل و متکبّر همچون قرار گرفتن پارۀ آتش زیر خاکستر میباشد که تکبر و خودپسندی در دل و درون هر شخص ستمگر و خودرأی آنرا ظاهر میگرداند و همچنین اسباب و عوامل دیگری نیز آنرا نمایان میگردانند.»[1]
بدیهی است که خشم و عصبانیت در هر انسانی و حتی در حیوانات یک امر طبیعی است و در بعضی حالات لازم و ضروری میباشد، ولی در بیشتر اوقات امری پست و نفرتانگیز است. بنابراین کسیکه بر نفس یا مال و ناموس و یا بر فرزندش و یا بر حامی و محافظ او تعدی میشود، حتماً این فرد، خشمگین و عصبانی میگردد و در حد و توان خود اقدام به دفع سبب خشم خود میکند، پس چنین خشمی پسندیده است و گاهی نیز واجب میباشد. ازاینرو بر هر مسلمانی لازم است وقتی که اینگونه خشمگین میشود، در حدودی که دستورات دینیاش اجازه میدهد و یا در حد و مرزی که نمایانگر کمال عدل و انصاف دینش میباشد، برای دفع سبب آن استفاده کند، ولی اگر کسی مورد احترام قرار نگیرد و یا مردم او را بر دیگران مقدم نشمارند خشمگین شود و یا به خاطر موفق نشدنش به ظلم و ستم رساندن به فرد دیگری بپردازد، یا به واسطۀ اینکه مردم از انتخاب نمودنش بهعنوان مسئول و سرپرست ملت، خودداری نموده و او را نپذیرفتهاند، خشمگین و عصبانی شود، مسلماً چنین خشمی، تعصب دوران جاهلیت و نوعی تکبّر و خودخواهی شیطانی و جرمی است در حق انسانیت. به خاطر اینکه کسی حق او را پایمال نکرده است تا خشمگین و عصبانی شود، علاوه بر این، امری است طبیعی که مردم ناآگاه و چهارپا نیستند که فرد مشخصی بر آنان گماشته شود و یا با چشم بسته او را بر خود و اموال خود بگمارند، تا از آزادیها و هوی و هوسهای نفسانیاش برخوردار و اشباع گردد!! شکی نیست همانطوری که قبلاً گفته شد، غالباً چیزی که جامعۀ بشری را به بیچارگی و مصیبت کمرشکن دچار ساخته است، همان آثار و عواقب خشم و عصبانیت نامعقول و بیمورد است.
تفاوت بین خشم وپرخاشگری:
پرخاشگری با خشم متفاوت است. خشم در واقع یک احساس طبیعی است، اما پرخاشگری یک نوع رفتار میباشد. احساس خشم در یک شخص شاید برای دیگران قابل رویت نباشد؛ اما یک رفتار پرخاشگرانه، برای دیگران قابل رویت است. اگر خشم در رفتار شخص نشان داده شود، پرخاشگری نامیده میشود. پرخاشگری بر روی کیفیت زندگی، روابط و سلامت افراد تأثیرات منفی میگذارد. اگر خشم در فرد، مدیریت نشود به پرخاشگری تبدیل میشود که بر سلامت روان افراد تأثیر بدی دارد. خشم حالتهایی را در افراد ایجاد میکند که به مرور باعث کینهتوزی در فرد شود. ممکن است افراد به شکلهای نفرت، حسادت، تحقیر کردن، عصبانیت ابراز کنند. احساس خصومت و دشمنی، احساسی پایدار بوده و ممکن است تا مدتها ادامه داشته باشد و در شرایط مختلف خود را نشان دهد.
پرخاشگری نوعی خشم است که در رفتار افراد بروز میکند. این رفتار میتواند به صورت کلامی و غیرکلامی باشد. پرخاشگری کلامی شامل اقداماتی مانند توهین کردن، فریاد زدن و… است. از سوی دیگر، پرخاشگری غیرکلامی با رفتارهایی مانند صدمه زدن به دیگران، اشیا و حیوانات مشخص میشود. خشم میتواند تغییرات جسمی و فیزیکی در افراد ایجاد کند، از جمله: تپش قلب، سرخ شدن چهره، بر افروختگی و سفت شدن عضلات و… .
اگر از بُعد شناختی به خشم نگاه کنیم، خشم در واقع اشاره به گفتگوهای درونی و ذهنی افراد دارد که در مورد خودشان و دیگران، و اشیا صورت میگیرد. این احساس نوعی مکانیسم دفاعی روانی است که به عنوان یک فرایند ذهنی ناخودآگاه عمل میکند.