نویسنده: عبدالحمید گرگیج

خشم و عصبانیت

بخش دوم

خشم و عصبانیت:
امام محمد غزالی رحمه‌الله در احیاء علوم دین، خشم و عصبانیت را همراه با کینه‌­توزی و حسد و رشک‌ورزی بیان نموده است، بر این اساس که خشم و عصبانیت همان چیزی است که کینه­‌توزی و حسدورزی را به‌­عنوان دو بیماری بسیار خطرناک و نابود کننده برای فرد و جامعه به وجود می­‌آورد، اگرچه چیزهای زیاد دیگری را که خطر آن­‌ها به حد خطر آن دو نمی‌­رسد، به وجود می‌­آورد.
باید دانست که در حقیقت، نوعی خشم و عصبانیت هست که تقوا و پرهیزگاری جلوِ آن­را نمی‌­گیرد و هیچ اصل و مبادی آن­را محدود و مرزبندی نمی‌­کند تا انسان بتواند به وسیلۀ آن پایبند باشد و بتواند به خاطر ترس از خدا و فراهم نمودن رضایت و ثواب او، نفسِ خود را از آن کنترل کند. در این‌­صورت آن یک نوع خشم و عصبانیتی است که بسیار ناسالم و دارای پیامدی بس ناگوار می­‌باشد، هم‌چنین دارای چنان بدی و عواقب تلخی است که حد و مرزی برای آثار و نتایج شوم آن قابل تصور نیست؛ به ویژه، هنگامی که شخص خشمگین و عصبانی، دارای ثروت و رفاه زیادی، یا مقام و منصب دنیوی و یا صاحب هر دوی آن­‌ها باشد و در عین حال هیچ مانعی برای ظلم و بی­‌عدالتی و استبداد و ستم‌گری برای قدرت­‌نمایی او که به وسیلۀ آن دیگران را به ذلت و نابودی می‌­کشاند، وجود نداشته باشد.
بدیهی است که این عصر مملو از کسانی است که به خاطر باطل­‌گرایی و شخصیت نامتعادل خود خشمگین می‌­شوند و تبعیدگاه­‌ها، زندان­‌ها، و بازداشتگاه‌­ها را برای ملتی که مخالف آن‌­هاست گشوده‌­اند و چوب دارها و سکوهای اعدام را برای کسانی‌که تمایل چندانی به آنان ندارند، برپا نموده­‌اند و غصه و اندوه، درد و ألم را وارد هر خانواده­‌ای کرده­‌اند؛ به گونه‌­ای که تیر ظلم و شکنجه و راندن و درس عبرت آموختن را به هر انسانی که عرق شخصیت و عزت، آزادی و کرامت داشته باشد را روا می­‌دارند. بنابراین اگر انسان قدرت و توانایی این را داشته باشد که سوار بر هواپیما شود و تا به آنجایی‌که امکان دارد اوج گیرد و ارتفاع یابد، سپس در آنجا به وسیلۀ تلسکوپ یا دوربین به کرۀ خاکی بنگرد، هر روز ریختن خون انسان‌­ها را نزدیک به خون ریخته شدۀ حیوانات و پرندگانِ ذبح شده در روی زمین می‌­بیند، که شکی نیست سبب اصلی آن همان خشم و عصبانیت و آن­چه از کینه­‌توزی و حسدورزی است،  به وجود می­‌آید. زیرا بدیهی است تنها عاملی که موجب خشم و عصبانیت در بیشتر انواع آن می­‌شود،  اقتدار و بزرگ‌نمایی طبقۀ مرفه و ثروتمند و یا طبقۀ قدرتمند به وسیلۀ نیروی آهن و آتش و آن­چه از چوب و چماق که در شرق یا غرب بر آن تکیه می­‌کنند و تمام انسان­‌ها را مورد تعدی و بازیچه قرار می­‌دهند، است. و حتی آن فرمانروای مزدور ساختگی که در خارج از وطن خود می‌­باشد، دربارۀ ملت به خشم و زد و خورد می­‌پردازد و هم‌وطنان مستضعف، درد زخم­‌های پستی خود را می‌­چشند و حتی قادر به خشم و عصبانیت نیستند. به همین خاطر است که امام محمد غزالی رحمه‌الله در احیاء علوم الدین گفته است: «همانا خشم و عصبانیت، شعلۀ آتشی است که در دل افراد سنگ‌دل و متکبّر همچون قرار گرفتن پارۀ آتش زیر خاکستر می­‌باشد که تکبر و خودپسندی در دل و درون هر شخص ستم‌گر و خودرأی آن­را ظاهر می‌­گرداند و هم‌چنین اسباب و عوامل دیگری نیز آن­را نمایان می­‌گردانند.»[1]
بدیهی است که خشم و عصبانیت در هر انسانی و حتی در حیوانات یک امر طبیعی است و در بعضی حالات لازم و ضروری می­‌باشد، ولی در بیشتر اوقات امری پست و نفرت­‌انگیز است. بنابراین کسی‌که بر نفس یا مال و ناموس و یا بر فرزندش و یا بر حامی و محافظ او تعدی می‌­شود، حتماً این فرد، خشم‌گین و عصبانی می­‌گردد و در حد و توان خود اقدام به دفع سبب خشم خود می­‌کند، پس چنین خشمی پسندیده است و گاهی نیز واجب می‌­باشد. ازاین­رو بر هر مسلمانی لازم است وقتی که این­گونه خشمگین می‌­شود، در حدودی که دستورات دینی‌­اش اجازه می‌­دهد و یا در حد و مرزی که نمایان‌گر کمال عدل و انصاف دینش می‌­باشد، برای دفع سبب آن استفاده کند، ولی اگر کسی مورد احترام قرار نگیرد و یا مردم او را بر دیگران مقدم نشمارند خشمگین شود و یا به خاطر موفق نشدنش به ظلم و ستم رساندن به فرد دیگری بپردازد، یا به واسطۀ این‌که مردم از انتخاب نمودنش به­‌عنوان مسئول و سرپرست ملت، خودداری نموده و او را نپذیرفته‌اند، خشمگین و عصبانی شود، مسلماً چنین خشمی، تعصب دوران جاهلیت و نوعی تکبّر و خودخواهی شیطانی و جرمی است در حق انسانیت. به خاطر اینکه کسی حق او را پایمال نکرده است تا خشمگین و عصبانی شود، علاوه بر این، امری است طبیعی که مردم ناآگاه و چهارپا نیستند که فرد مشخصی بر آنان گماشته شود و یا با چشم بسته او را بر خود و اموال خود بگمارند، تا از آزادی­‌ها و هوی و هوس­‌های نفسانی‌­اش برخوردار و اشباع گردد!! شکی نیست همان‌طوری که قبلاً گفته شد، غالباً چیزی که جامعۀ بشری را به بی‌چارگی و مصیبت کمرشکن دچار ساخته است، همان آثار و عواقب خشم و عصبانیت نامعقول و بی‌مورد است.
تفاوت بین خشم وپرخاشگری:
پرخاشگری با خشم متفاوت است. خشم در واقع یک احساس طبیعی است، اما پرخاشگری یک نوع رفتار می­‌باشد. احساس خشم در یک شخص شاید برای دیگران قابل رویت نباشد؛ اما یک رفتار پرخاشگرانه، برای دیگران قابل رویت است. اگر خشم در رفتار شخص نشان داده شود، پرخاشگری نامیده می‌­شود. پرخاشگری بر روی کیفیت زندگی، روابط و سلامت افراد تأثیرات منفی می‌­گذارد. اگر خشم در فرد، مدیریت نشود به پرخاشگری تبدیل می‌­شود که بر سلامت روان افراد تأثیر بدی دارد. خشم حالت­‌هایی را در افراد ایجاد می‌­کند که به مرور باعث کینه­‌توزی در فرد شود. ممکن است افراد به شکل­‌های نفرت، حسادت، تحقیر کردن، عصبانیت ابراز کنند. احساس خصومت و دشمنی، احساسی پایدار بوده و ممکن است تا مدت‌ها ادامه داشته باشد و در شرایط مختلف خود را نشان دهد.
پرخاشگری نوعی خشم است که در رفتار افراد بروز می‌کند. این رفتار می‌تواند به صورت کلامی و غیرکلامی باشد. پرخاشگری کلامی شامل اقداماتی مانند توهین کردن، فریاد زدن و… است. از سوی دیگر، پرخاشگری غیرکلامی با رفتارهایی مانند صدمه زدن به دیگران، اشیا و حیوانات مشخص می‌شود. خشم می‌تواند تغییرات جسمی و فیزیکی در افراد ایجاد کند، از جمله: تپش قلب، سرخ شدن چهره، بر افروختگی و سفت شدن عضلات و… .
اگر از بُعد شناختی به خشم نگاه کنیم، خشم در واقع اشاره به گفتگوهای درونی و ذهنی افراد دارد که در مورد خودشان و دیگران، و اشیا صورت می‌گیرد. این احساس نوعی مکانیسم دفاعی روانی است که به عنوان یک فرایند ذهنی ناخودآگاه عمل می‌کند.
ادامه دارد…
[1]. غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۷۶.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version