نویسنده: شکران احمدی
جستارهایی بر علم مقاصد شریعت (بخش پنجاهودوم)
۲. مقاصد فرعی و تبعی
مقاصد فرعی و تبعی، همان اهدافی است که سهم مکلف در آن مدنظر قرار گرفته است؛ مانند ازدواج و معاملات. این اهداف به گونهای طراحی شدهاند که انسان با برآوردهکردن غرایز فطری خود از اشیای مباح بهرهمند شود و در انجام یا ترک این امور مختار باشد.
شایان ذکر است که این مقاصد، مکمل مقاصد اصلی هستند و معمولاً به حاجیات و تحسینیات بازمیگردند. این مقاصد پیرامون اباحت در چهارچوب جزء یا کل یا حتی در یک جزء خاص با حالت کراهت یا عدم جواز بهطور کامل، دور میزنند.[1]
امام شاطبی (رحمه الله) دربارۀ رخصت و عزیمت چنین میگوید: «عزیمت در احکام شرعی، هدف اصلی و اساسی است، درحالیکه رخصت در مرتبۀ دوم قرار دارد. عزیمت نمایانگر مصلحت کلی شریعت اسلامی است که شامل حال همۀ افراد و در تمام حالات میشود؛ مانند مشروعیت نماز، روزه، حج و سایر شعایر اسلام؛ اما رخصت بهمنظور رفع سختیها و مشقتهای طاقتفرسا وضع شده و بهعنوان مصلحت جزئی و عارضی محسوب میشود.»[2]
چنانکه الله متعال میفرماید: «رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا»؛[3] ترجمه: «پروردگارا! بار سنگینی بر دوش ما مگذار، همانگونه که بر کسانیکه پیش از ما بودند، گذاشتی».
«اصر» به معنای تکلیف سنگین و دشوار است. این آیه به اصحاب رضیاللهعنهم تعلیم میدهد که از خدای متعال بخواهند تا تکالیف دشواری که بر امتهای پیشین مقرر شده بود، بر آنان وضع نگردد.
در آیهای دیگر، الله متعال دربارۀ صفات پیامبر صلیاللهعلیهوسلم میفرماید: «وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ»؛[4] ترجمه: «او بارهای سنگین و قید و بندهایی را که بر دوش آنان بود، برمیدارد.»
تکالیف شاق و سنگینی که بر بنیاسرائیل مقرر شده بود، تکالیفی نبود که مصلحت ذاتی در آنها باشد، بلکه بهعنوان مجازاتی برای اعمال ناپسندشان وضع شده بود.
این احکام شامل مواردی چون تحریم غنایم جنگی، تحریم همنشینی با زن حائض، بریدن موضع نجاست از لباس و قتل نفس بهعنوان نشانۀ توبه میشد؛ اما پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم با دینی آسان و بخشنده مبعوث گردید، چنانکه فرمود: «بُعِثْتُ بِالحَنِيفِيَّةِ السَّمْحَةِ»؛[5] ترجمه: «به دین حقگرای آسان برانگیخته شدم.»
الله متعال در خصوص رفع سختی میفرماید: «وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ»؛[6] ترجمه: «در دین، هیچ دشواری و سختی بر شما قرار نداده است.»
این آیه نشاندهندۀ آن است که شریعت اسلامی، آسانی و راحتی را بهعنوان یک اصل در نظر گرفته است. مثلاً: در سفر، نماز شکسته میشود و روزه را میتوان افطار کرد. در حالت بیماری یا جنگ، نماز به اشاره ادا میشود.
الله متعال، مکلفین را به تکالیف طاقتفرسا ملزم نکرده و در عین حال، راههای توبه، استغفار و کفاره را برای بازگشت از گناه مقرر نموده است.[7]
۳. اقسام رخصت
رخصت به چند دسته تقسیم میشود که عبارتند از: رخصت اسقاط، رخصت ترفیه، رخصت ترک، رخصت فعل، رخصت کامل، رخصت مباح، رخصت مندوب، رخصت ناقص و رخصت واجب. در ادامه به بررسی و تحلیل هر یک میپردازیم:
الف. رخصت اسقاط
رخصتی است که با وقوع آن، عمل به حکم اصلی (عزیمت) کاملاً ساقط شده و عمل به رخصت واجب میگردد؛ مانند: رخصت روزه نگرفتن برای بیماری که احتمال یا خوف هلاکت او وجود داشته باشد. در چنین وضعیتی، مکلف مجاز نیست که رخصت را نادیده گرفته و به حکم اصلی عمل کند؛ بنابراین، در رخصت اسقاط، حکم مشروع همان حکم رخصت است.
ب. رخصت ترفیه
رخصتی است که در آن حکم عزیمت (حکم اصلی) همچنان باقی است و دلیل آن نیز موجود است؛ اما بهمنظور آسانگیری بر مکلف، حکم رخصت نیز برقرار شده است.
ج. رخصت ترک
رخصتی است که موجب ترک فعل میشود؛ به عبارت دیگر، شارع بهعلت ضرورت یا نیاز، فرمان به ترک حکم عزیمت (اصلی) میدهد. در این حالت، اگر حکم عزیمت موجب انجام فعل باشد، حکم رخصت ترک آن خواهد بود؛ و بالعکس.
د. رخصت فعل
این نوع رخصت زمانی بهوجود میآید که شارع بهدلیل ضرورت یا نیاز خاص، اجازۀ انجام عملی را که در حکم اصلی (عزیمت) ممنوع بوده است، صادر کند. بهعنوان مثال، شارع مردان و زنان را از نگریستن به عورت افراد نامحرم بازداشته است، اما بهدلیل ضرورت (مانند درمان یا قضاوت) این عمل را مجاز میشمارد؛ بنابراین، اگر حکم عزیمت ترک فعل باشد، حکم رخصت انجام آن خواهد بود.
ه. رخصت کامل
رخصتی است که با وقوع آن، حکم اصلی بهطور کامل از میان میرود و عمل به حکم رخصت جایگزین آن میشود. در این حالت، هیچ مقدار یا اثری از حکم اصلی باقی نمیماند.
و. رخصت مباح
رخصتی است که در آن مکلف میان انجام حکم اصلی یا استفاده از رخصت مختار است و هیچیک بر دیگری ترجیح ندارد. در این حالت، انجام یا ترک هر یک، نه مستوجب ستایش است و نه مستوجب نکوهش.
ز. رخصت مندوب
رخصتی است که عمل به آن پسندیدهتر از عمل به حکم اصلی است. با این حال، ترک رخصت مندوب موجب نکوهش نمیشود، اما عمل به آن دارای حسن و مطلوبیت است.
ح. رخصت ناقص
رخصتی است که در آن عمل به حکم اصلی (عزیمت) کاملاً از میان نمیرود، بلکه تخفیفی در انجام آن در نظر گرفته میشود؛ مانند قصر (کوتاهخواندن) نماز در سفر. در این حالت، عمل به حکم اصلی، یعنی نماز خواندن، همچنان برقرار است، اما از مقدار آن کاسته شده است.
ط. رخصت واجب
رخصتی است که مکلف قطعاً باید به آن عمل کند و حکم اصلی (عزیمت) را کنار بگذارد. به این معنا که با وقوع حکم رخصت واجب، مکلف نباید جز به آن عمل کند.[8]
خلاصه مقاصد فرعی بهمنظور تبعیت از مقاصد اصلی وضع گردیدهاند تا مشکلات و سختیهای ناشی از عمل به مقاصد اصلی را کاهش دهند و راهی برای آسانسازی امور مکلفین فراهم سازند.
ادامه دارد…
[1]. طرق الكشف عن مقاصد الشارع: ۳۵۲.
[2]. الشاطبی، الموافقات: ۴۹۷/۱.
[3]. سورۀ بقره: ٢٨٦.
[4]. سورۀ اعراف: ۱۵۷.
[5]. مسند أحمد: ٦٢٤/٣٦.
[6]. سورۀ حج: ۷۸.
[7]. الشاطبی، الموافقات: 1/۴۶۴-۵۴۱.
[8]. ترجمه و شرح مشكاة المصابيح از فیضمحمد بلوچ: ٣٦٢/٣.