نویسنده: ابوعائشه

نشنلیزم (بخش سی‌وهشتم)

۲. نشنلیزم سیاسی
منظور همان آزادی و استقلال هر کشور است که در درون مرز خود، هر رژیم حکومت و هر نوع قوانین و مقرراتی را که میل دارد برای خود انتخاب نماید.[1]
بنیاد ناسیونالیسم سیاسی در هر قالبی، بر محور این اندیشه شکل می‌گیرد که حق حاکمیت از آنِ ملت‌هاست و دولت وقتی ملی است که منتخب ملت یا مورد حمایت و موافقت ملت باشد و دولت و حکومت ملی بدون به رسمیت شناختن آزادی ملت و حق مداخلۀ ملت در سازماندهی این نهاد سیاسی جدید، معنی ندارد.[2]
ناسیونالیسم سیاسی با حکومت و دولتی گره می‌خورد که مبتنی بر مرزهای تعیین شده و ترجیح نیازها و امتیازات گروهی و قومی یک ملت بر دیگر انسان‌ها باشد.[3]
آیا امروز نیز نشنلیزم سیاسی همانند گذشته پر رونق بوده و طرف‌دارانی دارد و یا این‌که این پدیده جایگاه و اعتبارش را از دست داده است؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت: خیر، نشنلیزم اقتصادی، سیاسی و… دیگر جایگاه گذشتۀشان را ندارند و اعتبارشان از بین رفته است.
«ناسیونالیسم سیاسی نیز در مقایسه با قرن ۱۹ میلادی بسیار ضعیف شده و وجود انجمن ملل متفق و شعب و سازمان‌های وسیع آن و هم وجود اتحادیه‌های منطقه‌ای مانند اتحادیۀ ملل آمریکای جنوبی، اتحادیۀ عرب، اتحادیۀ جنوب خاوری آسیا، اتحادیۀ آتلانتیک شمالی و اخیراً اتحادیۀ کشورهای خاورمیانه، و هم‌چنین سیر و تمایل ملل کوچک به این‌که به متابعت از ملل و نمونۀ کشورهای متحدۀ آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی، برای حفظ خود و دفاع از خود در برابر قدرت‌های بزرگ‌تر، تشکیل واحدهایی بزرگ‌تر از دولت‌های ملی دهند، خود بزرگ‌ترین دلیل آشکار بر ضعف و سیر نزولی ناسیونالیسم قرن ۱۹ است. و با این راهی که ملل جهان پیش گرفته‌اند و به طرف انترناسیونالیسم [این‌که انترناسیونالیسم چیست و چرا پدید آمد؟ این موارد را در بخش بعدی ان‌شاء‌الله، توضیح خواهیم داد.] پیش می‌روند اعم از آن‌که جنگی دیگر بروز کند یا نکند، خواهی نخواهی به‌طرف هدف ایدالی قدیم؛ یعنی تشکیل حکومت واحد جهانی می‌روند.[4]
۳. نشنلیزم فرهنگی
ناسیونالیسم فرهنگی، براساس تعریف، بر اشتراکات فرهنگی و تاریخی یک ملت تأکید دارد. ناسیونالیست‌های فرهنگی با ارجاع به گذشتۀ تاریخی قومی یا مذهبی خاص در صدد ارائۀ تعریفی خاص از ملت و دولت بر می‌آیند. ازاین‌رو در نظام‌های ارزشی سنتی، رسوم کهن و داشته‌های گذشتۀ فرهنگی با تفسیرها و مبالغات خاص به حد اعلی گرامی داشته می‌شود و مخالفت با نوآوری‌های ارزشی و فرهنگی در کانون توجه ناسیونالیست‌ها فرهنگی قرار می‌گیرند.[5]
نشنلیزم فرهنگی به نشنلیزمی گفته می‌شود که افراد یک ملت به‌دنبال احیای سنت‌ها و رسم‌ورسوم آبا و اجداد خود بوده و تاریخ گذشتۀ‌شان را حفظ کنند.
نویسندۀ کتاب پدیدۀ «ناسیوتالیسم از دیدگاه اسلام» در مورد نشنلیزم فرهنگی در ایران چنین می‌نویسد: «ناسیونالیسم فرهنگی عبارت است از تفاخر به‌ملیت و سنت‌های ایرانی، زبان فارسی و تاریخ و گذشتۀ پیش از اسلام در ایران، همراه با کوشش برای احیا و حفظ این مظاهر و سنت‌ها به صورت افراطی است.»[6]
آن‌چه را نویسنده در کتاب خود ذکر کرده است فقط یک نمونه است و این نوع نشنلیزم در بین سایر ملل نیز به‌وفور یافت می‌شود، بالخصوص بسیاری از عرب‌ها، نیز برای احیا و مظاهر قبل از اسلام تلاش می‌کنند: «هدف ملی‌گرایان این است تا عرب‌ها را از فکر اسلامی و از گسترش دامنۀ اسلام دور کنند و نظام عربی جاهلی ایجاد کنند تا عرب‌ها را بعد از این‌که تفکر اسلامی چهارده قرن کامل بر این جهان وسیع مسلط بود و در اعماقش تمام افکار درست و دیدگا‌های مناسب از آن میراث قدیم دربرگرفته بود به کنعان، عدنان و ارم بازگردانند و میراث قدیم را احیا نمایند.»[7]؛ منظور از میراث قدیم و گذشته: همان حالت‌های زمان جاهلیت قبل از اسلام است که انسان‌ها به‌خاطر ناچیزترین مسئله، مدت‌های طولانی باهم می‌جنگیدند و خون یک‌دیگر را می‌ریختند و به قوم، قبیله و نژاد خود فخر و مباهات می‌کردند.
باید دانست که اساس و بنیاد این نوع نشنالیزم از فرهنگ غرب گرفته شده است و آن‌ها با تلاش در زمینه‌های مختلف کوشیده‌اند تا مردم، به‌ویژه مسلمانان را درگیر چنین مسائلی نمایند، به‌نوعی می‌توان گفت که این پدیده‌ها، هدایای غربی‌ها هستند که برای تخریب، جداساختن و ازهم گسستن مسلمانان به آنان تقدیم کرده‌اند.
«بنیادهای ملی‌گرایی از فرهنگ غیر دینی و یا ضد دینی غربی نشأت گرفته و به گفتۀ «آرنولدتوین‌بی» تحفه‌های تمدن غربی، مستی و ملی‌گرایی است. نظریات ملی‌گرایانه و نژادپرستانه در غرب، جانشین  ارزش‌های اخلاقی شده و آمیزه‌ای از ویژگی‌های پست بشری؛ هم‌چون خودمحوری، تعصب، کبر و غرور است. ملی‌گرایی از آن جهت ضد حقوق بشر است که با محوریت ملیت در واقع، احساس ملی همراه با عنصر پنهان یا آشکار دشمنی نسبت به غیر است».[8]
پس در نتیجه می‌توان گفت: گرچه نام‌ها را تغییر بدهند و به‌خورد مسلمانان بدهند؛ اما اهداف تمام این برنامه‌ها و پلان‌ها یکی است و آن هم این‌که مسلمانان به‌جان هم بیفتند و از هم‌دیگر جداشده و ضعیف شوند؛ زیرا وقتی هرکدام گروه و یا قوم و ملت به‌غیر از اسلام، یک مسیری را انتخاب کنند راه‌های‌شان از هم جدا می‌شود و بالأخره شکار دشمنی می‌شوند که مدت‌هاست برای‌شان در کمین نشسته است!
نکته: دکتر داریوش آشوری به نقل از بعضی از نویسندگان برای نشنلیزم یک تقسیم دیگر نیز ذکر کرده است. وی در کتابش «فرهنگ سیاسی» در این باره چنین می‌نویسد: «بعضی از نویسندگان ناسیونالیزم را به لیبرال و ضد لیبرال تقسیم می‌کنند و ناسیونالیزم لیبرال را ناسیونالیزمی می‌شمارند که بر ارزش‌های انسانی، حقوق بشر و آزادی‌های فرد در قالب دولت ملی تکیه می‌کند و ناسیونالیزم ضد لیبرال را ناسیونالیزمی می‌شمارند که فرد را تنها وسیله‌ای در دست دولت می‌شناسد و برای او حقوق و وظایفی جز خدمت به دولت قایل نیست. این نوع ناسیونالیزم (که در واقع همان فاشیزم است) دموکراسی سیاسی را نفی می‌کند و تهاجم خارجی و غلبۀ ملی بر ملت‌های دیگر را تحسین می‌کند.»[9]
بعضی از نویسندگان برای نشنلیزم انواع دیگری نیز ذکر کرده‌اند مانند «نشنلیزم مدنی، نشنلیزم مذهبی و…» اما طبق تحقیقات ما و بر اساس منابعی که در دسترس ماست این انواع زیاد معروف و مشهور نیستند، به‌همین خاطر از ذکر این انواع در تحقیق‌مان صرف‌نظر کردیم.
ادامه دارد…
[1] . پازارگاد، دکتر بهاء الدین، مکتب‌های سیاسی، بی‌تا، ص ۱۹۷.
[2] . میرزایی، سید آیت‌الله، ناسیونالیسم و مدرنیتۀ سیاسی در مشروطۀ ایرانی، ۱۳۹۵ هـ. ش، ص ۱۷۷.
[3] . میرزایی، صدیقه، هردر و ناسیونالیسم فرهنگی، دوفصلنامۀ علمی- پژوهشی، سال نهم، شمارۀ دوم، ۱۳۹۷ هجری شمسی، ص ‍۱۲۵.
[4] .  پازارگاد، دکتر بهاء الدین، مکتب‌های سیاسی، بی‌تا، ص ۱۹۸.
[5] . میرزایی، سید آیت‌الله، ناسیونالیسم و مدرنیتۀ سیاسی در مشروطۀ ایرانی، ۱۳۹۵ هـ. ش، ص ۱۸۵.
[6] . شعاعی، محمدعلی شیخ، ناسیونالیسم از دیدگاه اسلام، ۱۳۸۴هـ. ش، ص ۱۰۳.
[7] . الجندی، خالد عبدالقادر، أبحاث في تاریخ الدولة العثمانیة، ج ۲، ۲۰۲۰م، ص ۱۰.
[8] . باقرزاده، محمدرضا، راهکارهای دستیابی به امنیت بین‌المللی از منظر اسلام، ۱۳۹۴ هـ. ش، ص ۴۵.
[9] . آشوری، داریوش، فرهنگ سیاسی، انتشارات مروارید، بی‌تا، ص ۱۶۷.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version