نویسنده: سید مصلح الدین

پایداری برخی از بلاد اسلامی در برابر پیکارجویان (بخش سیزدهم و پایانی)

ارزیابی مباحث مورد بحث:
با مقایسه‌ی پایداری سه شهر حلب، موصل، و ماردین با شهر مدینه‌ی منوره در غزوه‌ی احزاب، علی‌رغم وجود عناصر مشابه و متفاوت، به چند نکته‌ی حائز اهمیت برخورد می‌کنیم: ساکنان این شهرها برای دفاع به دیوارهای گرداگرد شهر تکیه نمودند که این امر تقلیدی از تاکتیک‌های نظامی رایج در آن روزگار بود و منحصر به شرق و غرب اسلامی نمی‌شد، اما ساکنان مدینه برای دفاع از شهر و مقابله با دشمن تاکتیک حفر خندق را ابداع کردند.
شهرهای مدینه و ماردین متکی به نیروهای انسانی داخل شهر بودند که در شهر مدینه توفان الهی بسان یک عامل و نیروی بیرونی، دشمن را مجبور به عقب‌نشینی کرد، اما شهرهای موصل و حلب به نیروهای کمکی از خارج برای شکستن محاصره امید بسته بودند که در ابتدا شکست خوردند ولی برای بار دوم توانستند که دشمن را وادار به عقب‌نشینی کنند.
بحران‌های اقتصادی نقش بسزایی در محاصره‌ی این چهار شهر بازی کردند. محاصره‌ی اقتصادی جزء جدایی‌ناپذیری از هر جنگ به شمار می‌آید؛ چرا که هدف دشمن از تکیه بر سلاح تخریب و تجویع این است که طرف مقابل را مجبور به تسلیم نماید. البته به استثنای موصل، سه شهر دیگر با اراده‌ی پولادین و برنامه‌ریزی دقیق توانستند در مقابل این تهدید ایستادگی کنند. جنگ روانی با تشویق به تسلیم و قبول ذلت طی مدت محاصره جریان داشت و در شهر مدینه نمود بیشتری پیدا می‌کرد؛ چراکه اهل نفاق دچار بیماری قلبی بودند و سعی در ایجاد هراس در دل مردم داشتند، اما پیامبر (صلی الله علیه وسلم) کیفیت رویارویی با این تبلیغات منفی و کاهش آثار آن را یکی پس از دیگری به خوبی می‌دانست.
تعدادی از بزرگان موصل به منظور برون رفت از بحران و نجات از مهلکه، تقاضای خروج حاکم از شهر و تسلیم خود به دشمن را داشتند، با وجود اینکه ملک صالح آنان را در مورد سرانجام این کار هشدار می‌داد. اما در حلب، تردید حاکم سابق آن حسام الدین تمرتاش و روحیه‌ی متزلزل وی، تأثیر منفی بر روحیه‌ی جنگجویان گذاشت. این چهار شهر علاوه بر این معرکه‌ها، شاهد اعمال خیانتکارانه‌ی دیگری نیز بودند چرا که برخی شهروندان به خاطر ترس از شکنجه‌ی وحشتناک و یا طمع در پاداش، زودتر از آنچه انتظار می‌رفت، خود را برای زیر پا نهادن باورها و خیانت به خانواده و سرزمین آماده کرده بودند. از مصادیق بارز این خیانت‌ها می‌توان به کارشکنی منافقین و یهود بنی‌قریظه، که حلیف پیامبر (صلی الله علیه وسلم) بودند، در غزوه‌ی احزاب اشاره کرد؛ و همچنین اقدامات دبیس بن صدقه مزیدی و دوستان او از فرماندهان شمال شام که در بحران حلب رفتاری مشابه داشتند. این‌ها کسانی بودند که ترفند محاصره را به صلیبی‌ها پیشنهاد نمودند و آن را برای پیروزی بر مقاومت مناسب دانستند. زین الحافظی نیز در این زمره محسوب می‌شود که باعث هزیمت نیروی پشتیبانی در هنگام محاصره‌ی موصل شد و آن را به نابودی کشاند. همچنین، ملک مظفّر أرتقی، امیر ماردین، در محاصره‌ی موصل و دیگر درگیری‌ها دوشادوش مغول‌ها با مسلمانان جنگید.
در یک نتیجه‌گیری کلی باید گفت: کلیه‌ی اعمال خیانتکارانه‌ای که در این احوال نقش مهمی در تأمین منافع دشمنان بازی کرد، با هم یکسان هستند. اهداف هم‌پیمانان از جنگیدن در رکاب نیروهایی که بر این چهار شهر هجوم آوردند، را به آسانی می‌توان دریافت. علت نامگذاری غزوه‌ی خندق به احزاب این بود که قریش و یهود خیبر، اسلام را دشمن مشترک خود و بسیاری از قبائل غیر مسلمان می‌دانستند و یادآوری این نکته در میان قبائل یک تاکتیک مؤثر برای تحریک و جلب‌نظر آن‌ها برای همراهی به شمار می‌آمد. در واقعه‌ی حلب، تعدادی از امرای فرومایه‌ی مسلمان، مانند دبیس بن صدقه مزیدی، سلطانشاه بن رضوان سلجوقی، عیسی بن سالم بن مالک عقیلی و یاغی سیان بن عبد الجبار أرتق با نیروهایشان در کنار صلیبی‌ها قرار گرفتند. در واقعه‌ی موصل تعدادی از امرای مسلمان، و در رأس آن‌ها مظفّر أرتقى، امیر دیار بکر، به پیکارجویان مغول پیوستند. در واقعه‌ی ماردین توصیه‌ی تیمورلنگ به هم‌پیمانانش که تحت فرماندهی قرایلوک عثمان بودند، تلاش برای دستیابی به مهم‌ترین هدف مورد نظر؛ یعنی درهم شکستن مقاومت و اجبار مردم به تسلیم بود. مهاجمان عموماً در این معرکه‌ها، از منطق تخریب استفاده می‌کردند؛ هر چند مقصود از این بحث، به چالش کشیدن مسئله‌ی تلاش برای نابودی قدرت اقتصادی طرف مقابل که در بیشتر اوقات با هدف غلبه بر دشمن، ضرورت جنگی آن را مباح می‌گرداند، نیست؛ بلکه مقصود اشاره به سطح نازل فرهنگی و وحشی نهادی این قوم است که چنین به نظر می‌آید که این جنگ‌ها، جنگ بین وحشیگری و فرهنگ بوده است. این مسئله‌ی بی‌فرهنگی و توحش در هدف اعراب بدوی که در روز احزاب به خاطر میوه و خرمای مدینه به آن شهر حمله نمودند، به خوبی نمایان است. همچنین، سطح فرهنگ تاتارها و تیموری‌ها که از نقاطی دورافتاده در آسیا بودند.
برای این که مخاطب بتواند ادعای ما را در باب فرهنگ نازل اجتماعی و شهری این اقوام به خوبی درک کند، به برخی اعمال حاکی از بربریت صلیبی‌ها پشت دیوارهای شهر حلب به اجمال اشاره خواهیم کرد. صلیبی‌ها قبرهای مسلمانان را نبش می‌کردند، کفن‌هایشان را بر می‌داشتند و از تابوت‌های مسلمین برای خود ظرف غذا درست می‌کردند. همچنین، استهزاء قرآن شریف توسط یکی از سربازان صلیبی که آن را اسباب خنده‌ی سایرین می‌کرد، نمونه‌ی دیگری از کوته‌بینی این قوم وحشی بود که به زعم خود با این اعمال، می‌کوشید تا نور ایمان و فروغ هدایت را در مشرق زمین خاموش گرداند.
شهرهای حلب، ماردین و مدینه به دلیل نوع مقاومت، متحمل تلفات انسانی چندانی نشدند، اما شهر موصل بعد از ورود مغول‌ها شاهد قتل عام فجیعی بود. همچنین، مغول‌ها قبل از آنکه به حساب مردم در داخل حلب برسند، قوای پشتیبانی برلی که از حلب با هدف حمایت از موصل به راه افتاده بود را به شدت درهم کوبیدند.
محاصره‌ی مدینه بیش از سه هفته دوام نیاورد، ولی محاصره‌ی سه شهر دیگر، چندین ماه به طول انجامید. علت این تأخیر به موقعیت دو طرف و روحیات آنان مربوط می‌شود. در غزوه‌ی خندق، مسلمانان تحت فرماندهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) قرار داشتند که دارای خصایصی چون شکیبایی، از خودگذشتگی و ایمان کامل به بازگشت به سوی خداوند بودند. در مقابل، گروه‌های قبیله‌ای بودند که دل به حمایت و پشتیبانی گروه‌های متعدد خوش داشتند و در همین حین که هنوز به یک فرماندهی واحد و هدف مشخص دست نیافته بودند، طوفانی درگرفت که با ایراد ضربه‌ی نهایی، شکست آن‌ها را کامل و آنان را وادار به عقب‌نشینی کرد.
اما وضعیت سه شهر دیگر به گونه‌ای دیگر بود؛ دشمن هدفی واحد و مشخص را دنبال می‌کرد و به هر قیمتی می‌کوشید تا به آن برسد. علاوه بر این، جنگ‌های قلعه‌ای به خاطر استحکام و نفوذناپذیری و توان بالای دفاعی نسبت به دیگر روش‌های جنگی مدت زمان بیشتری را در بر می‌گیرد. معرکه‌ی خندق مسیر جنگ اسلام با بت‌پرستی را تغییر داد؛ به طوری که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) را به ایراد مقوله‌ی تاریخی ایشان وادار نمود که فرمودند: «از این به بعد ما به آن‌ها حمله خواهیم کرد نه آن‌ها به ما.» به این معنا که دست بالا را در جنگ‌ها از این به بعد، مسلمانان خواهند داشت و از حالت دفاعی به حالت تهاجمی تغییر رویه خواهند داد.
استقامت حلب و اتحاد آن با موصل به منزله هسته‌ای برای تشکیل دولت متحد اسلامی شد که با گذر زمان بر قدرت و گسترش روابط آن‌ها افزود و در دهه‌های بعد توانست ضربات سنگینی بر صلیبی‌ها وارد کند. اما مقاومت در موصل دچار شکست شد و ایستادگی شهر ماردین سبب نابودی زیرساخت‌های عمرانی و اقتصادی آن گردید. بنابراین، از روشی که این دو شهر برای مقابله در پیش گرفتند، انتظار نتایجی بهتر نیز نمی‌شد داشت. اما همین‌قدر هست که توانستند جلوی پیشروی قوم مهاجم را بگیرند و حماسه خود را برای دفاع از سرزمین به رخ آن‌ها بکشند و توان دشمن را کاهش دهند. کوششی که نتایج آن در دراز مدت معلوم خواهد شد.
به هر حال، حرف اول و آخر در مورد این رویدادها این است که عامل ایمان به خداوند و پیام ایشان و پایبندی به باور اسلامی و تعهد به سرزمین با اتکاء به عنصر جهاد که عقیده اسلامی آن را از نسلی به نسل دیگر، برای همیشه در قالب پایگاه‌های دفاعی یا حملات تهاجمی تعریف می‌کند، باقی خواهد ماند. مؤثرترین عامل در تحمیل توانایی و قدرت مسلمانان بر دشمنانشان در طول تاریخ، هر چند که غلبه، قاعدتاً به میزان قوای طرفین و ابزار نظامی بستگی دارد، اما مقوله جاویدان قرآنی که هر چقدر هم نوع سلاح‌ها و تاکتیک‌های جنگی تغییر کنند، تأثیر خود را در پیروزی مسلمانان خواهد گذاشت، باقی خواهد ماند.
«وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللهِ وَاللهُ مَعَ الصّابِرِينَ» «پس اگر از شما صد نفر شکیبا باشند، بر دوصد نفر غلبه می‌کنند، و اگر هزار نفر باشند بر دو هزار نفر (با مدد و یاری الهی) پیروز می‌شوند، (و در هر حال فراموش نکنید که) خدا با شکیبایان است (و یاری و مدد او تنها شامل ایشان است).»[1]
«كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللهُ مَعَ الصّابِرِينَ»؛ «چه بسیارند گروه‌های اندکی که به فرمان خدا (توفیق نصیب‌شان شده است و) بر گروه‌های فراوانی چیره شده‌اند. و خداوند با بردباران (و در صف استقامت‌کنندگان) است.»[2]
[1] ـ سوره انفال،  آیه:۶۶.
[2] ـ سوره بقره،  آیه:۲۴۹.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version