نویسنده: ابوالخیر عبدالرحمن «المعتصمی»

پدیده‌ی الحاد و راه‌های مبارزه با آن (بخش پنجم)

مطلب دوم: تاریخچه الحاد
گذشته، حال و آمارها و احصائیه‌ها[1]
واقعیت این است که باور به خداوند و دین، امری فطری است. انسان به نحوی آفریده شده است که نیاز به ایمان به خداوند ، تعلق و رابطه با وی و عبادت و بندگی را در اعماق روح و روانش احساس و درک می‌کند؛ لذا در مراحل مختلف تاریخ، پیوندهای قوی زندگی انسان‌ها به دین با اشکال و صورت‌های مختلف نمودار می‌گردد، چنان که «بلوتارک» تاریخ‌دان گفته است: «در تاریخ، شهرهای بدون قلعه‌ها، قصرها و مدارس یافت شده است؛ ولی هیچگاه شهرهای خالی از عبادتگاه‌ها یافت نگردیده است.»[2] بدین سبب، اندیشه‌ی انکار از وجود خداوند و عدم پابندی به دین در اساس چیزی غریب، شاذ و غیر قابل قبول محسوب می‌شود. با این حال، در گذشته، گاهی افراد انگشت‌شماری سر بلند می‌نمودند که الحاد و انکار وجود خداوند و انکار از دین از آنان نمایان می‌شد و آنان در حدی از اقلیت بودند که به «شرذمة قلیلة» (تعداد اندک) یاد می‌شدند. در سطور آتی، معلومات مختصری از این قماش مردم ارائه می‌گردد.
برخی از فلسفه‌های هندی حدود ۶ قرن قبل از میلاد، باور به خداوند را رد کرده‌اند. همچنین، در اروپای باستان بعضی فلاسفه مانند سقراط، دیاگوراس، دموقراطیس، کریتیاس، پرودیکوس، فیلودموس، پروتاگوراس، تئودوروس، استراتو، اوهمروس، اپیکور و… باور به خداوند نداشتند یا متهم به ناباوری به خداوند بودند. در اوایل قرون وسطی تا رنسانس، نحله‌ی فکری افکار بی‌خدایی کمیاب بود. در عوض، دین و الهیات عقیده‌های غالب این دوره بودند.
انتقاد از مسیحیت در سده‌های ۱۷ و ۱۸ میلادی رو به فزونی گذاشت. اولین فردِ آشکار بی‌خدا، «ماتیاس کنوتزن» منتقد آلمانی دین بود که در سه نوشته در ۱۶۷۴ میلادی آن را اظهار کرد. پس از او، دو نویسنده‌ی دیگر، «کژیمرژ ویشتنرسنکی» فیلسوف یسوعی سابق لهستانی و «ژان ملیه» کشیش فرانسوی، صریحاً اعلام بی‌خدایی کردند. در ادامه‌ی این روند در طول سده‌ی ۱۸، دیگر متفکران بی‌خدا علناً اعلام وجود کردند؛ از جمله بارون دولباخ، ژاک آندره نژون، و دیگر ماتریالیستهای فرانسوی.
انقلاب فرانسه، بی‌خدایی و ضد روحانی‌گری را از سالن‌ها خارج نموده و به حوزه‌ی عمومی وارد کرد. بارون دولباخ، چهره‌ی برجسته در روشنگری فرانسوی بود؛ او به خاطر بی‌خدایی‌اش و نوشته‌های فراوان علیه دین که مشهورترین آن‌ها «سیستم طبیعت (۱۷۷۰)» و همچنین «مسیحیت پرده‌برداشته‌شده» می‌باشد، شناخته شده است.
عصر ناپلئونی، سکولاریزاسیون جامعه‌ی فرانسه را نهادینه کرد و به امید تشکیل یک جمهوری انعطاف‌پذیر، به صدور انقلاب به شمال ایتالیا پرداخت. در سده‌ی ۱۹میلادی، بی‌خدایان در انقلاب‌های سیاسی-اجتماعی از جمله در تحولات «۱۸۴۸» در یگانگی ایتالیا و رشد جنبش جهانی سوسیالیستی نقش داشتند.
در نیمه­ی دوم سده­ی ۱۹، بیخدایی تحت تأثیر فیلسوفان حامی خردگرایی و آزاداندیشی حضور قابل توجهی یافت. بسیاری از فیلسوفان آلمانی در این دوره وجود خدایان را منکر شدند؛ از جمله لودویگ فویرباخ، آرتور شوپنهاور، ماکس اشتیرنر، کارل مارکس و فریدریش نیچه.
بیخدایی در سده­ی بیستم، به ویژه به صورت بیخدایی عملی در بسیاری از جوامع به پیش رفت. اندیشههای بیخدایانه در طیف گستردهای از فلسفهها حضور یافت.
ازجمله؛ اگزیستانسیالیزم، عینیگرایی، انسانگرایی سکولار، پوچگرایی، آنارشیزم، پوزیتیویزم منطقی، مارکسیزم، فمینیزم، و جنبشهای عمومی علمی و خردگرایی.
سده­ی بیستم همچنین شاهد پیشرفتهای سیاسی بیخدایی بود که در نتیجه تفسیر آثار مارکس و انگلس انجام گرفت. بعد از انقلاب ۱۹۱۷ روسیه، آموزش دینی توسط حکومت شوروی ممنوع اعلام شد. بسیاری از دولتهای کمونیستی دیگر نیز با دین به مخالفت برخاسته و بی­خدایی حکومتی را اجباری کردند؛ از جمله حکومتهای آلبانی و در حال حاضر چین،کره شمالی و کوبا.
بلکفورد و شوکلنک می‌نویسند: «اتحاد شوروی قطعاً یک دولت آتئیستی بود. این در مورد چین در زمان مائو و خمرهای سرخِ پل پوت هم صادق است؛ اما این نشان نمی‌دهد که جنایت‌هایی که آن دیکتاتورها انجام دادند، در نتیجه‌ی باورهای بی‌خدایانه بوده‌ است، به نام بی‌خدایی انجام شده‌اند یا به خاطر جنبه‌های بی‌خدایانه کمونیزم بوده‌اند.» از زمان سقوط دیوار برلین، شمار رژیم‌هایی که به صورت فعال ضددین هستند، به شدت کاهش یافته است.
 

ادامه دارد…

[1] – در تهیه­ی تاریخچه­ی الحاد مرجع و مصدر اصلی سایت ویکی پدیا است. ولی ضمناً از منابع ذیل نیز استفاده شده است: «الالحاد الجدید فی المجتمعات الغربیة و العربیة. مفهومه و نشأته و أسباب ظهوره و سبل مواجهته»  د. فلاح عبد محمد الدلیمی و سایت المحاورون،  مقال المواقف الدینیة من الایمان بالله  و مقاله­ی «ناسازگاریهای درونی و پیامدهای الحاد” نویسنده اسماعیل علی خانی، عضو هیئت علمی مؤسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه ایران. و   مقاله­ی «ملاحظات روششناختی در چگونگی مواجهه با الحاد جدیـد” نویسنده حمید رضا شاکرین، دانشیار گروه منطق فهم دین، پژوهشکده­ی حکمت و دین پژوهی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه­ی اسلامی. و  مصاحبه­ی حجت الاسلام شاکرین  با مهر در مورد کتاب در حال انتشارش  « برهان نظم و الحاد مدرن».

 

[2] – ویبدو أن فكرة إنكار وجود الخالق من الأساس كانت فكرة مستبعدة تماماً ولم تلق قبولاً شعبیاً فی كل العصور، إذ یقول المؤرخ الإغریقی بلوتارك: «لقد وجدت فی التاریخ مدن بلا حصون، ومدن بلا قصور، ومدن بلا مدارس، ولكن لم توجد أبدا مدن بلا معابد».( ویکی پدیا العربیة)

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version