نویسنده: عبیدالله نیمروزی

علامه سید ابوالحسن ندوی رحمه‌الله‌تعالی (بخش شصت‌وپنجم)

در آغوش انقلاب‌آفرین مولانا محمد الیاس کاندهلوی رحمه‌الله
تأثیر کیمیاگرانۀ صحبت و مصاحبت اهل الله و عارفان بارگاه الهی، امری غیرقابل‌انکار است و حقیقتی ثابت و محقق. نظر اهل الله و خاصان خدا، تیری است که همواره به هدف می‌رسد:
کلید گنج سعادت قبول اهل دل است        مباد آنکه در این نکته شک و ریب کند
شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد              که چند ساله به جان خدمت شعیب کند
حضرت علامه ندوی (رحمه الله)، گرچه پیش از دیدار با داعی امت و عارف ربانی، حضرت مولانا محمد الیاس کاندهلوی (رحمه الله)، در علوم، معارف و عرصه‌های مختلفی همچون تصنیف و تألیف جایگاه والایی داشت، اما تأثیر صحبت مولانا الیاس (رحمه الله) تحولی شگرف در او ایجاد کرد. ایشان از همان ابتدای زندگی، دردمند و نگران حال امت بود و برای احیای روح دوباره در کالبد افسردۀ مسلمانان می‌کوشید، اما فعالیت‌های او محدود و منحصر بود.
زمانی‌که حضرت علامه ندوی (رحمه الله) به محضر مولانا محمد الیاس رحمه‌الله رسید و از حالات و روحیات ایشان بهره‌مند شد، نیرویی عظیم و غیرقابل وصف در وجود او شکل گرفت. این ملاقات، از او که نهر کوچکی بود، دریایی ساخت و از فردی محدود، شخصیتی جهانی. این دگرگونی شگرف، محصول مصاحبت سحرانگیز و انقلاب‌آفرین مولانا محمد الیاس (رحمه الله) بود:
وعدۀ عشق بسی دور و دراز است، ولی                 طی شود جادۀ صد ساله به آهی گاهی
در طلب گوشه مده دامن امید ز دست                   دولتی هست که یابی سر راهی گاهی
علامه ندوی (رحمه الله) با ورود به محضر پربرکت داعی برحق دین، مولانا الیاس (رحمه الله)، گویا گم‌شدۀ خود را پس از سال‌ها بازیافت و با عشق و شوری بی‌پایان در راه او گام نهاد. حرارت ایمانی و سوز نهانی مولانا الیاس (رحمه الله) چنان گیرا بود که هر کسی‌که به محضر او می‌رسید، بی‌تردید از آن بهره‌مند می‌شد. او کیمیاگری بود که قلب‌های افسرده را احیا و سینه‌های خاموش را سرشار از شور و حرارت می‌کرد.
دکتر عبدالله عباس ندوی (رحمه الله) در کتاب میر کاروان می‌نویسد: «این عاجز و دوستان دیگر تغییر محسوسی را در علامه ندوی (رحمه الله) هنگامی مشاهده کردیم که ایشان با حضرت مولانا محمد الیاس (رحمه الله) پیوند و ارتباط برقرار نمود. گویی سروش غیبی بر گوش او خوانده بود.»
بر در مدرسه تا چند نشینی حافظ                 خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم[1]
پیش از این ملاقات، مولانا ندوی (رحمه الله) نیز در اندیشۀ اصلاح امت بود، اما وقتی دردمندی دیگری را دید که در مسیر حقانی با نظمی نوین و شکلی موزون در تلاش است، بر عزم و ارادۀ او افزوده شد. دیدن نظم و انسجام میواتی‌ها در راه دین، بر تأثیر مولانا الیاس (رحمه الله) در وجود علامه ندوی (رحمه الله) افزود.
مولانا ندوی (رحمه الله) دربارۀ میوات چنین می‌نویسد: «در این سفر، حیرت‌انگیزترین چیزی که مشاهده کردم و خوشحالی و شادمانی مستمری را برایم به همراه داشت، نظام تبلیغ مولانا الیاس (رحمه الله) در سرزمین میوات بود. آنچه دیدم، منظر قرن بیستم میلادی نبود، بلکه گویی نقشه‌ای از قرن اول هجری بود. اصلاح و انقلاب حاکم، یادآور عهد بعثت بود. ذوق، شوق، جوش و حرارت تبلیغ، همان روحیۀ تازه‌مسلمانان قرن اول هجری را به یاد می‌آورد که پیش‌تر تنها در تاریخ اسلام و سیرۀ پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم خوانده بودیم.»[2]
حضرت مولانا ندوی رحمه‌الله‌تعالی پس از مشاهدۀ این حالات، تحولی شگرف در وجود خود احساس کرد که گویی همۀ راه‌ها بر او گشوده شد.
دکتر عبدالله عباس ندوی (رحمه الله) در این‌باره می‌نویسد: «اسرار چشمۀ حالات، جوش و سرّ زندگی مولانا و بی‌خودی عاشقانۀ ایشان، برگرفته از نیروی معنوی حضرت مولانا محمد الیاس کاندهلوی بود. در حقیقت، فطرت سلیمه و استعداد خارق‌العاده از پیش در نهاد ایشان به ودیعت نهاده شده بود.»[3]
جلوه‌ای از کار جماعت تبلیغ
حضرت مولانا ندوی پایه‌گذاری و بنیان‌گذاری این نهضت جهانی را چنین به تصویر می‌کشد: حضرت مولانا محمد الیاس رحمه‌الله (١٩٤٤/١٣٦٤ ه‍.ق)، زمانی‌که بی‌احساسی مسلمانان نسبت به دین، رجحان عام بی‌دینی و اثرات مهلک و رو به گسترش تمدن غرب، آموزش جدید و حکومت انگلیس را مشاهده کرد، به عمق بحران پی برد. وی دید که بسیاری از علما دلبستۀ عیش و مادیت شده‌اند و از فریضۀ دعوت به دین غافل‌اند. مدارس دینی همچون جزایری در دل دریای بی‌خبری محصور شده‌اند، تأثیرگذاری آن‌ها اندک و تأثیرپذیری‌شان بسیار است، رابطۀ عوام با آن کم‌رنگ شده و تعلق زندگی مسلمانان به دین از بین رفته است.
در چنین شرایط حساسی، مولانا الیاس دریافت که گوشه‌نشینی، عافیت‌طلبی و اکتفا به تدریس در مدارس، هرگز راه‌حل مشکلات نیست. برای تغییر این اوضاع، برقراری ارتباط مستقیم با توده‌های مردم ضروری است. حتی یک لحظه تأخیر در این مسیر، می‌تواند هلاکت‌آفرین باشد؛ زیرا مسلمانان، همچون بیمارانی بودند که از شدت بیماری خود بی‌خبر بودند.
مولانا الیاس بر این امر تأکید داشت که باید ایمان را در قلب‌های مردم زنده کرد، عقیدۀ توحید و مسائل بنیادین دین را در ذهن آنان جای داد و سپس ارکان دیگر اسلام، علوم دینی و اوراد و اذکار را به آنان آموخت. او هم‌چنین بر رعایت کامل آداب دعوت، پرهیز از امور بیهوده و اهتمام به اکرام مسلمین تأکید داشت. این رویکرد نه‌تنها موجب تأثیرگذاری دعوت می‌شد، بلکه آن را از فتنه‌ها و آزمون‌ها محفوظ نگاه می‌داشت.
مولانا الیاس، این حرکت را از منطقۀ میوات، واقع در جنوب دهلی، آغاز کرد. این منطقه از لحاظ اخلاقی و دینی، در پایین‌ترین سطح قرار داشت. او مردم میوات را دعوت کرد تا کسب‌وکارهای خود را برای مدتی رها کرده و به مناطق دیگر سفر کنند تا به کار دعوت و تبلیغ بپردازند. مولانا بر این باور بود که تا زمانی‌که این مردم از محیط فاسد خود خارج نشوند، یادگیری دین، فهم آن و زندگی بر اساس شریعت، برای‌شان ممکن نخواهد بود.
حضرت مولانا ندوی در ادامه می‌نویسد: «هزاران نفر به دعوت مولانا الیاس لبیک گفتند. آن‌ها نه‌تنها برای روزها و هفته‌ها، بلکه برای ماه‌ها و سال‌ها سفر کردند. این افراد، دین را یاد گرفتند، اخلاق خود را اصلاح کردند و شور ایمان در قلب‌های‌شان پدیدار گشت. این حرکت نه‌تنها در هندوستان و پاکستان رونق یافت، بلکه به قاره‌های آمریکا، اروپا، آفریقا و استرالیا نیز گسترش پیدا کرد.»[4]
مخالفت‌ها و ایستادگی جماعت تبلیغ
مولانا ندوی به مخالفت‌هایی که از سوی برخی گروه‌های بدعت‌پیشه، مانند بریلوی‌ها، با این حرکت صورت گرفت اشاره می‌کند. او می‌نویسد: «این گروه‌ها، افراد دعوت‌گر را نمی‌پذیرفتند و گمان‌های باطلی نسبت به آنان داشتند. برای محدود کردن فعالیت‌های جماعت تبلیغ، از همان حربه‌ای استفاده می‌کردند که مشرکان زمان رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم به کار می‌بردند: لا تسمعوا لهذا القرآن والغوا فیه لعلکم تغلبون.»
بااین‌حال، مولانا ندوی تأکید می‌کند: «خدا گواه است که این اتهامات ناروا و آزارها، هرگز پای استقامت این جماعت را نلغزاند. بلکه صبر و بردباری آنان، بسیاری از مخالفان را با آنان همراه کرد. کسانی‌که گرفتار شرک و بدعت بودند، از گمراهی توبه کردند و دعوت به توحید خالص را پذیرفتند. این موفقیت‌ها، حاصل بردباری، نرم‌گویی و خاموشی در برابر سخنان ناروا بود که باعث شد مخالفان نیز به هدایت دست یابند.»[5]
ادامه دارد…
[1]. میر کاروان، صفحۀ ۶۱.
[2]. سوانح مفکر اسلام، صفحه ۱۷۸، به نقل از کاروان زندگی، ۱/۲۴۱.
[3]. میر کاروان، صفحۀ ۶۲.
[4]. سورۀ مبارکۀ السجده: ۲۶.
[5]. ندوی، سید ابوالحسن علی ندوی، بصائر، صفحه ۵۲-۴۹، انتشارات مجلس نشریات اسلام.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version