نویسنده: عبیدالله نیمروزی

علامه سید ابوالحسن ندوی رحمه‌الله‌تعالی (بخش شصت‌وچهارم)

شیخ العرب والعجم، مولانا سید حسین احمد مدنی رحمه‌الله
رابطه و آشنایی، یا بهتر بگوییم محبت امام ندوی با حضرت شیخ العرب والعجم مولانا سید حسین احمد مدنی، قصه‌ای دیرینه است. این پیوند محبت و ارادت از زمانی آغاز شد که برادر بزرگ و گرامی ایشان، دکتر سید عبدالعلی ندوی، با مولانا مدنی رابطه‌ای سرشار از ارادت و اصلاح برقرار نمود. هرگاه مولانا مدنی برای شرکت در محافل سیاسی یا دیگر مجالس به لکنو سفر می‌کرد، منزل دکتر عبدالعلی که یکی از ارادتمندان شیفتۀ ایشان بود، به اقامت‌گاه مولانا مدنی تبدیل می‌شد و گاهی ایشان تا چندین روز در آنجا اقامت می‌کردند.
مولانا ندوی، که در آن دوران کودکی خردسال بود، مأمور خدمت و رفت‌وآمد بود. این امر، خود سعادت بزرگی برای این کودک نوپا به شمار می‌رفت. مولانا ندوی اظهار می‌دارد که با ورود حضرت مولانا مدنی به منزل ما، رونق و نورانیت ویژه‌ای در خانه پدید می‌آمد و اولین پایه‌های روحی و معنوی من از همان‌جا شکل گرفت. اگرچه در آن زمان، از سخنرانی‌ها و کمالات دیگر ایشان تأثری نداشتم، زیرا هنوز به آن مرحله نرسیده بودم، اما شخصیت والای ایشان چنان در دلم نفوذ کرده بود که ناخواسته مشتاق افتادن به پای ایشان و بوسیدن دست ایشان بودم.
یکی از ویژگی‌های برجستۀ مولانا مدنی، توصیۀ همیشگی او به ساده‌زیستی بود. او همواره تأکید می‌کرد که غذای ساده و بی‌تکلف تهیه شود و در غیر این صورت، ناراحتی خود را ابراز می‌کرد.
مولانا عبدالعلی ندوی، برادر خردسال و نوپای خویش را بسیار مورد توجه قرار می‌داد و همواره در پی ترقی ابعاد علمی، عملی، جسمی و روحی او بود. چنانکه در نامه‌ای به مولانا مدنی چنین نگاشته بود: «شما دعا بفرمایید که همان‌گونه که خداوند از حضرت سید احمد شهید کار اصلاح و احیاگری را گرفت، به همان نحو، بلکه بیش از آن، از علی ابوالحسن ندوی بگیرد.»[1]
در حقیقت، این امور را می‌توان خشت‌های بنیادین شخصیت والامقام امام ندوی دانست. آشنایی و هم‌کلامی با مولانا مدنی منبع برکات و الطاف بی‌شماری برای امام ندوی بود، به‌طوری که زمینۀ پیشرفت او را در مسیر معنویت، حقیقت، تزکیه و احسان فراهم آورد.
سفر به دیوبند
در یکی از مجالس، دکتر عبدالعلی برادرش را به حضور مولانا مدنی آورد تا عرض حال کند. پس از این دیدار، مولانا مدنی فرمود: «این را به دیوبند نزد من بفرستید.» بدین ترتیب، ابوالحسن در ربیع‌الاول یا ربیع‌الثانی سال ۱۳۵۱ هجری راهی دیوبند شد. در آنجا، او با لطف و شفقت بی‌پایان مولانا مدنی مواجه گردید.
در همین دوران، ابوالحسن از مولانا مدنی درخواست کرد که وقتی را به او اختصاص دهد تا بتواند مسائل و جاهای مشکل قرآن را از او بپرسد. مولانا مدنی روز جمعه را برای این کار تعیین کرد که این خود سعادت عظیمی برای ابوالحسن بود.
این جوان پویا، تلاش‌گر و پرنشاط، از مجالس روحانی و معنوی مولانا مدنی حسن استفاده را می‌برد. کسی‌که با انگیزه‌های والا به محضر چنین شیخ بزرگوار و فرهیخته‌ای می‌رسید، بی‌شک این فرصت زیبا را از بهترین لحظات زندگی خود می‌شمرد.
مولانا مدنی، به‌عنوان یکی از رهبران مذهبی حرکت آزادی هندوستان، همواره پذیرای افراد مذهبی با نفوذ و برجسته‌ای بود که سیل‌آسا به محضر ایشان می‌آمدند. در منزل او، مجلات و جراید گوناگونی از نقاط مختلف گرد می‌آمد که برای ابوالحسن، فرصتی بی‌نظیر بود. چراکه او پیش‌تر با نویسندگی و فعالیت‌های نوشتاری آشنایی و علاقه داشت. هم‌چنین، این حضور مکرر باعث شد که او با بسیاری از رجال سیاسی، مجاهدان مخلص و اساتید برجستۀ دارالعلوم دیوبند آشنایی پیدا کند.
در همین دوران، مولانا مدنی از همکار ارجمند خود، مولانا محمد اعزاز علی، درخواست کرد تا به ابوالحسن اجازه دهد در مجلس درس او حاضر شود. مولانا اعزاز علی با بزرگواری این اجازه را عنایت کرد و ابوالحسن در درس کتاب شرح النقایه ملا علی قاری حضور یافت. او از فواید علمی و معنوی این درس و فیوضات آن عالم ربانی و یگانه بهره‌مند شد.[2]
مولانا ندوی در ادامۀ تذکرۀ مبارک خود می‌نویسد: «در مدتی‌که در دارالعلوم اقامت داشتم، کتاب پرمحتوایی را خواندم و صحیفه‌ای را مطالعه کردم که دارای فصل‌ها و باب‌های گوناگونی بود؛ از دین و اخلاق گرفته تا سیاست. این صحیفۀ زنده و گویا عنوانی زیبا داشت که مدح و ستایش در آن نهفته بود.»
خلاصه اینکه مولانا ندوی در محیطی معنوی و پرفیض قدم نهاد که نقشی بزرگ در ساختار بنیۀ علمی، اخلاقی، معرفتی و روحی او ایفا کرد. او در محضر شخصیت‌هایی وارسته و برجسته زانو زد که می‌توان آنان را ستارگان علم و عرفان در آسمان شبه‌قارۀ هند دانست.
یکی از این شخصیت‌های برجسته، مولانا مدنی بود که اقبال لاهوری رحمه‌الله در وصف او می‌فرماید:
سر دین مـــــا را، خـــبر او را، نظــر             او درون خانه ما، بیرون در
ما کلیسا دوست، ما مسجد فروش            او ز دست مصطفی پیمانه نوش
نهال معنوی که به درخت تناور بدل شد
در اثر مصاحبت همین نخبگان عرصۀ علم و معرفت، نهال نوپای شخصیت معنوی مولانا ندوی، به‌تدریج شکوفا و بارور شد. او نه‌تنها عالمی برجسته، بلکه عاملی به عمل بود که همواره به عبادات معنوی و خودسازی اهتمام می‌ورزید.
بدون تردید، این توجه ویژه به اصلاح نفس و تقویت معنویات، بزرگ‌ترین عامل در ساختار شخصیت والامقام حضرت مولانا ندوی به‌شمار می‌رود.
ادامه دارد…
[1]. سوانح مفکر اسلام، صفحۀ ۲۵۱.
[2]. شخصیات و کتب، صفحۀ ۲۷.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version