نویسنده: شکران احمدی
  1. امر و نهی صریح در تعلیل احکام

بحث از امر و نهی از کهن‌ترین بخش‌های اصول فقه بوده و از نخستین مراحل پای‌گیری این دانش، موردتوجه قرار داشته است. بخش مهمی از تشریع، چه در کتاب خداوند و چه در سنت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم در قالب امر و نهی صورت پذیرفته است. ازهمین‌رو، دست یافتن به درک صحیحی از امر و نهی، لازمۀ استنباط احکام و تفسیر شریعت بوده است. دربارۀ سنت باید درنظرداشت که مصداق امر و نهی، در مواردی است که سنت از گونۀ قولی باشد؛ اما در سنت فعلی یا تقریری، با آن‌که اتباع سنت هم‌چنان ضرورت دارد، بحث امر و نهی مصداقی نمی‌یابد.
از نظر تاریخی، مبحث امر و نهی همچون دیگر مباحث، در ارتباطی مستقیم با دلیل کتاب و کاربردهای آن شکل گرفته و گسترش یافته است. این مبحث در باب‌بندی علم اصول، در زمرۀ آن گروه از مباحث الفاظ است که به تفسیر گونه‌های لفظی می‌پردازد؛ اما در اینجا مراد ما تنها بحث اصولی نیست، بلکه منظور، بررسی جایگاه امر و نهی صریح ابتدایی در اثبات مقاصد شریعت است.
آشکار و هویدا است که امر برای طلب فعل و نهی برای طلب ترک، وضع شده‌اند؛ لذا وقوع فعل هنگام امر به آن، مقصود شارع و عدم وقوع نهی نیز مقصود شارع است. البته شاطبی برای این شیوۀ کشف مقاصد، دو قید ذکر کرده است:
قید اول: آن‌که هر یک از امر و نهی، ابتدایی باشد، مثلاً در آيۀ: «يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِي لِلصَّلَاةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ.» ترجمه: «ای مؤمنان! هنگامی كه روز آدينه برای نماز جمعه اذان گفته شد، به‌سوی ذكر و عبادت خدا بشتابيد و داد و ستد را رها سازيد.» نهی تعلق گرفته به بیع، نهی ابتدایی نیست، بلکه تأکید امر به سعی است؛ زیرا سعی جز با ترک بیع فراهم نمی‌شود.
قید دوم: این است که امر و نهی، صریح در طلب باشد، در مقابل امر و نهی ضمنی که صراحت در طلب ندارد.
در این جستار، امر در کتاب و سنت را به کنکاش خواهیم گرفت که آیا امر و نهی، در این دو منبع مهم شریعت اسلامی، راه رسیدن به مقاصد و شناخت مقاصد شریعت است یا نه؟ و چگونه امر و نهی، راهنمای مقاصد است؟
الف: امر و تشریع در کتاب و سنت
به‌عنوان یک اصل باید پذیرفت که بخشی از قرآن کریم را آیاتی تشکیل داده‌اند که از جنبۀ تشریعی برخوردارند و بر حکمی از احکام الهی دلالت دارند. این آیات که همواره در مباحث فقهی موردتوجه صاحب‌نظران بوده است با عنوان «آیات الاحکام» شناخته شده است. در مقام درجه‌بندی آیات که بر احکام فقهی دلالت می‌کند، باید چند شیوه را برای بیان تشریع از یکدیگر متمایز ساخت.
در بخشی از آیات الاحکام، تشریع با امری صریح با استفاده از مادۀ «امر و نهی» مانند: «إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا» ترجمه: «بی‌گمان خداوند به شما (مؤمنان) دستور می‌دهد كه امانت‌ها را (اعم از آنچه خدا شما را در آن امين شمرده و چه چیزهایی كه مردم آن‌ها را به دست شما سپرده و شما را در آن‌ها امين دانسته‌اند) به صاحبان امانت برسانيد.» و يا صيغۀ امر و نهی مانند: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ» ترجمه: «وپس بشویید چهره‌های‌تان را» صورت پذیرفته است. در برخی از آیات صرفاً با تعبیری اخباری و در قالب بیان سنتی از سنن صالحین، به تشریع حکمی پرداخته شده است. در شماری دیگر از آیات، از شیوه‌هایی متفاوت برای تشریع استفاده شده است.
دربارۀ مدلول امر و نهی، از مادۀ امر و نهی باید گفت که در آیات قرآنی، بارها از امر خداوند به اعمالی چون عبادت خدای یگانه، اقامۀ قسط و عدل، نیکوکاری، صلۀ رحم و ادای امانت سخن به میان آمده است که همگی احکام الزامی‌اند. هم‌چنین باید به برخی از موارد کاربرد واژۀ نهی برای الزام به ترک اشاره کرد که از نمونه‌های آن نهی از فحشا، منکر، بغی و ربا است. دربارۀ واژۀ امر باید یادآور شد که این تعبیر در مواردی از آیات قرآنی برای اباحه نیز به کار رفته است.
ب: سنت نبوی
با نگاهی به سنت نبوی، درخواهیم یافت که بخش مهمی از احکام بیان شده در سنت، در قالب فعل و تقریر تبیین شده‌اند و حتی در آن بخش از بیان احکام که در قالب قول است، سخن کمتر صورت امر و نهی به خود گرفته است. در این میان، به نسبت، کاربرد صیغه از مادۀ امر و نهی وسیع‌تر بوده است، اما نمونه‌هایی از کاربرد ماده نیز دیده می‌شود.
در زمرۀ این نمونه‌ها مواردی وجود دارد که از نظر مدلول امر و نهی، قابل بررسی و تحلیل است. از جمله می‌توان به مواردی مانند امر به نماز وتر و امر به مسواک اشاره کرد که در آن‌ها مادۀ امر برای دلالت بر دستور تحریضی و نه الزامی به کار رفته است.
در احادیث مربوط به این موارد برای نشان دادن الزام از تعابیر «عزم» و «کتابت» استفاده شده است که تعبیر اخیر از تعبیرات شناخته‌شدۀ قرآنی است. افزون بر نمونۀ یادشده، تعبیرات پرشماری در سنت نبوی وجود دارد که مبنای تقسیم اوامر و نواهی را به الزامی و تحریضی مستحکم ساخته است.
در سخن از اوامر و نواهی نبوی باید گفت که در روایات، از وفاق میان اوامر و نواهی نبوی با دستورات الهی سخن رفته است و تسلیم به دستورهای نبوی، هم‌چون دستورهای الهی بر مردمان واجب شمرده شده است.
بااین‌حال در احادیث بارها اوامر الزام‌آور قرآنی از اوامر الزامی نبوی تمییز داده شده و از آن‌ها با عنوان فریضه و سنت (البته سنت الزامی نه استحبابی) سخن رفته است. شکل‌گیری مباحث مربوط به رخصت و عزیمت در مدلول اوامر و نواهی و حتی دلالت امر بر اباحه، همگام با شکل‌گیری احکام خمسه صورت پذیرفته است که هم‌زمان به وارد شدن دانش فقه به مرحلۀ مدون خود، در بحث‌های روش‌شناختی موردتوجه صاحب‌نظران قرار گرفته است.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version