نویسنده: عبیدالله نیمروزی

ویژگی‌ها و اوصاف نورالدین

مورخان اسلام در مورد عدل، دیانت، تقوی، حسن انتظام، شرافت نفس، حسن اخلاق، جذبۀ جهاد سلطان نورالدين یادآوری خوبی کرده‌اند. نامبرده همانند اسم خودش مورد ستایش و محمود همگان بوده است. دانشمند معاصر، ابن جوزی در مورد سلطان نورالدین در تاریخ معروف خویش «المنتظم» نوشته است:
«نورالدین در مرزهای شمال مشغول جهاد شد و بیش از پنجاه شهر را از تصرف کفار آزاد کرد. روش زندگی وی از اکثر سلاطین و حکام بهتر بود و راه‌های کشور امن بود. محاسن نامبرده خیلی زیاد است، وی از دستورات خلافت در بغداد کاملاً اطاعت می‌کرد و خود را مکلف به انجام این امر می‌دانست. پیش از مرگ خویش کلیۀ مالیات و درآمدهای حرام و ناجایز را منسوخ کرده بود. در طبیعت وی سادگی و تواضع وجود داشت و با علما و دین‌داران دوستی و علاقه داشت.»
ابن خلکان که در احتیاط تاریخی و تحقیق و بیان حقایق معروف است، چنین نوشته: او (سلطان نورالدین) مردی با انصاف، زاهد، عابد، متقی و سلطانی تابع شریعت بود، به مردم اهل خیر گرایش زیادی داشت، بر جهاد فی سبیل الله اهتمام و فعالیت زیادی می‌کرد، به کثرت انفاق و صدقه می‌کرد، در کلیهٔ شهرهای بزرگ شام مدرسه‌های زیادی تأسیس کرد که گردآوری آمار محاسن و یادگارهای فعالیت‌های وی مشکل است. مورخ معروف ابن اثیر جزری، در مورد سلطان نورالدین چنین نوشته است: «من زندگی سلاطین گذشته را مطالعه کرده‌ام پس از خلافت راشدین و عمر بن عبدالعزيز بالاتر و بهتر از نورالدین در سیرت و عدالت کسی را ندیدم.»
در زمان وفات نورالدین سن ابن اثیر چهارده سال بود؛ بنابراین، روایت و شهادت وی اهمیت زیادی دارد. وی در ضمن بیان سیرت سلطان مرحوم و اخلاقش چنین اضافه نموده «او از درآمد زمینی که از قیمت سهم غنیمتش خریده بود مخارج زندگی خود را تأمین می‌کرد.»
روزی زنش از تنگ‌دستی و افلاس گله کرد، ایشان برای مخارج زنش سه تا مغازه‌ای را که در حمص داشت به زنش داد که درآمد سالیانۀ این سه مغازه تقریباً بیست دینار بود. هنگامی‌که همسرش اظهار نمود که این مقدار کم است، در جواب گفت: «من بیش از این چیزی ندارم و چیزی را که تو در اختیار من می‌بینی این همه مال مسلمانان است، من فقط مسئول و خزانه‌دار آنم و جهت خیانت در این امانت به خاطر رضای تو نمی‌توانم جهنم را برای خودم بخرم.» سلطان نورالدین شب‌ها زیاد عبادت می‌کرد و وقت معینی برای ذکر و ورد داشت. در فقه حنفی عالم بود، اما متعصب نبود. درس حدیث خواند و به نیت ثواب آن را تدریس می‌کرد. به شاگردان سند و اجازۀ تدریس می‌داد. عدل و انصافش به این اندازه بود که در کشور وسیع خودش هیچ گمرکی و ادارۀ مالیات گیرنده‌ای باقی نگذاشت. در مصر، شام، جزیره و موصل کلیۀ گمرک‌ها را تعطیل کرد، در مقابل شریعت اسلام بی‌نهایت ادب را رعایت می‌کرد و در اجرای احکامش کاملاً پای‌بندی می‌نمود.
شخصی بر علیه وی پیش قاضی شکایت کرد، او برای حضور در دفتر قاضی تصمیم گرفت، اما پیش از ورود، به قاضی پیام فرستاد که من به دفترت می‌آیم، اما نباید با من مراعات و امتیاز بیشتری در نظر بگیری و اتفاقاً در پرونده پیروز شد و طرف مقابل محکوم گشت؛ اما پس از صدور رأی، حق خودش را به میل خود به شاکی تحویل داد و گفت: من از اول همین تصمیم را داشتم، اما فکر می‌کردم اگر در دفتر قاضی برای محاکمه حاضر نشوم، شاید نوعی تکبر و غرور باشد؛ بنابراین بعد از حضور و محاکمه، گذشت از حق خودم را که از اول تصمیم داشتم به‌طور آشکار اعلام می‌کنم.
ایشان برای قضاوت، ساختمان مستقلی تأسیس کرده بود تا قاضی در آن برای حل مسائل و رسیدگی به دادخواست‌های مردم همیشه حاضر باشد. اگرچه شاکی و دادخواه، یهودی و کافری دیگر می‌بود، ظالم را به کیفر اعمالش می‌رسانید. اگرچه فرزند خودش و یا بزرگ‌ترین فرمانده ارتش و یا حاکمی دیگر می‌بود، شجاعت ایشان نظیر نداشت. در جنگ دو تا تیرکمان و دو تا کمربند خشاب داشت. شخصی به ایشان گفت: ترا به خدا با به خطر انداختن جان خود، اسلام را به مصیبت گرفتار مکن، یعنی قدر جانت را بدان بعد از تو گویا اسلام بی رهبر می‌ماند. در جواب گفت: محمود (اسم کوچک‌شان است) چه کسی است که در مورد وی این حرف گفته شود؛ زیرا پیش از من کشور و اسلام را چه کسی حفاظت می‌کرد و او معبود بر حقی است (لا اله الا هو).
احترام علما و دین‌داران را بجا می‌آورد و در حضورشان می‌ایستاد و آن‌ها را به کنار خودش می‌نشاند، بدون تکلف و با سادگی کامل با آن‌ها صحبت می‌کرد، از هیچ امر شرعی آنان سرپیچی نمی‌کرد، با قلم خود و به دست خویش نامه‌ها را می‌نوشت؛ اما با توجه به این تواضع و شکست نفسی، هیبت و رعب‌شان بی‌نهایت زیاد بود. حقیقت این است که این تحقیق، قدرت بیان مناقب و محامدش را ندارد و برایش چندین دفتر دیگر در کار است.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version