نویسنده: شکران احمدی

وسایل شناخت علم

در جواب این مسئله، یک مطلب قابل‌تأمل است و آن اینکه: هر نظام اگر پشتوانۀ علمی نداشته باشد، نمی‌تواند با موفقیت ادامۀ حیات دهد. برای تحصیل علم در هر زمینه‌ای، خداوند یک‌سری اسباب قرار داده است. هر یک از این اسباب محدودۀ مشخصی دارد. هر سبب در محدودۀ خود کارایی دارد و قابل استفاده می‌باشد؛ ولی فراتر از محدودۀ خود، کارایی خود را از دست داده و غیرقابل استفاده می‌باشد.
به‌طور مثال: اولین اسباب کسب علم که به انسان ارزانی شده‌اند، حواس پنج‌گانه می‌باشند؛ چشم، گوش، بینی، زبان و حاسۀ لامسه.
با مشاهدۀ چشم، علم بسیاری از مسایل را کسب می‌کنیم. با چشیدن، علم کسب می‌شود. با بوییدن علم حاصل می‌شود. با لمس کردن کسب علم می‌کنیم. لیکن این پنج سبب کسب علم، هرگاه به مرز مشاهده می‌رسند، هر یک دارای یک قلمرو قدرت (Jurisdiction) است که فراتر از محدودۀ عملکرد خود کارایی ندارد.
چشم می‌بیند؛ ولی نمی‌شنود. گوش می‌شنود؛ ولی نمی‌بیند. بینی می‌بوید؛ ولی نمی‌بیند. اگر کسی بگوید: «من چشمانم را می‌بندم و با گوش خود می‌بینم»، مردم دنیا او را نادان می‌گویند؛ زیرا گوش برای دیدن آفریده نشده است. حال اگر به این شخص گفته شود: «گوش شما نمی‌بیند، پس تلاش شما کاملاً بیهوده است.» و آن فرد در جواب بگوید: «پس اگر گوش نمی‌بیند چیز بیهوده‌ای است.» دنیا او را کودن تصور می‌کند؛ زیرا او نمی‌داند که عملکرد گوش محدوده‌ای دارد و تا حد به‌خصوصی کارایی دارد و اگر بخواهیم از گوش استفادۀ چشم را ببریم، کارایی ندارد.
بدون تردید، خداوند برای کسب علم، به ما حواس پنج‌گانه را عنایت فرموده است؛ اما آن‌ها نیز بیرون از دایرۀ عمل خود کارایی ندارند. چشم، گوش، زبان و دست هم بیرون از دایرۀ عملکردشان، معطل می‌شوند.
این مرحله‌ای است که اسباب علم از کارایی می‌افتند و عاجز می‌مانند و هیچ‌چیزی برای مشاهدۀ درست اشیاء وجود ندارد. در چنین وضعیتی خداوند به ما سبب دیگری برای کسب علم, عنایت فرموده و آن «عقل» است.
آنجایی که حواس پنج‌گانه کارایی خود را از دست می‌دهند، عقل به کمک انسان می‌شتابد، مثلاً: جلوی من یک میز قرار دارد، من با چشم خود آن را مشاهده کرده می‌توانم، رنگ آن را تشخیص دهم. با دست آن را لمس می‌کنم و می‌فهمم که چوب آن محکم است و بسیار زیبا رنگ‌آمیزی شده است.
اما علم این مطلب را که این میز چگونه به وجود آمده؟ نه می‌توانم با چشم مشاهده کرده و بگویم و نه با گوش بشنوم و نه با دست، لمس نموده و به آن پی ببرم،؛ زیرا کار ساختن میز در حضور من انجام نگرفته است؛ اما در چنین وضعیتی، عقل راهنمایی می‌کند که این میز با این ظرافت و زیبایی خودبه‌خود به وجود نیامده است؛ بلکه سازنده‌ای آن را ساخته است و آن سازنده، یک نجار (Carpenter) باتجربه و ماهر است که به این زیبایی این میز را ساخته است.
پس علم ساختن این میز توسط نجار، از جمله رهنمودهای عقل است و در آنجایی که حواس پنج‌گانۀ من کارایی خود را از دست داد، عقل به کمک من آمد و من را راهنمایی و علم جدیدی به من عطا کرد.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version