نویسنده: شعیب احمد غزنوی

بیان شخصیت پیامبر خاتم (صلی الله علیه وسلم) از نگاه دیگران

«مونتیه» تعرض برخی از غربی‌ها نسبت به پیامبر (صلی الله علیه وسلم) را چنین توجیه و تعلیل کرده است: «بسیاری از آراء و نظراتی که راجع به محمد (صلی الله علیه وسلم) ارائه شده، آرائی زشت و ظالمانه است و دلیل آن جز این نیست که محمد (صلی الله علیه وسلم) در بین مصلحانی که حیاتشان کاملاً شناخته شده است، بی‌نظیر است. اقداماتی که در مورد اصلاح اخلاق و جامعه انجام داد، او را از بزرگ‌ترین مصلحان و خدمتگذاران به انسانیت قرار داده است.» او همچنین می‌گوید: «در اخلاص پیامبر (صلی الله علیه وسلم) و حماسه‌ی او جای هیچ شک و تردیدی نیست.»
ژان ژاک روسو در قرن هجدهم میلادی می‌گوید: «کسانی‌که عربی را به طور کامل نمی‌دانند، وقتی که قرآن را مطالعه می‌کنند، بدان می‌خندند. اما اگر این کلام را از محمد (صلی الله علیه وسلم) که با آن زبان فصیح و لطیف تلاوت می‌کرد و با آن صوت اقناع‌کننده و دلپذیر که در تار و پود قلب‌ها اثر می‌کرد، می‌شنیدند و می‌دیدند که با سحر بیان، احکامش را تأیید و تأکید می‌کند، به سجده می‌افتادند و به او می‌گفتند: ای پیامبر! ای رسول خدا، ما را به سوی شرف و افتخار دستگیری فرما و از مهلکه و ضرر و زیان حفظ فرما. همانا ما به خاطر تو مرگ و پیروزی را دوست داریم.»
 «توماس کارلایل» می‌گوید: «شگفتی بیش از حد مسلمانان از قرآن و اعتقاد به اینکه این کتاب معجزه است، بزرگترین دلیل بر تباین سلیقه و ذوق ملت‌های مختلف است. ترجمه نیز بسیاری از زیبائی‌های سبک و فنون ادبی آن را از بین می‌برد.»
«کلود فایر» در قرن بیستم اعلام می‌کند: «آیات قرآن زیبا و تلاوت آن دلپذیر و دارای رایحه‌ای دلنواز و عجیب است، زیرا در آن به شجاعت، راستی و امانت، و به حمایت از ناتوانان و عبادت خدای واحد امر شده است.»
«لورا فیشیا علیری»، استاد زبان عربی و تاریخ تمدن اسلامی در دانشگاه اپولی در ایتالیا، می‌گوید: «قوی‌ترین دشمنان اسلام که حقد و کینه کورشان کرده، کوشیده‌اند پیامبر خدا را به اتهاماتی ناروا متهم کنند. فراموش کرده‌اند که محمد قبل از اینکه رسالتش را آغاز کند، به سبب امانت و پاکی در بین هموطنانش محترم و شریف بود. عجیب‌تر اینکه اینگونه افراد نخواسته‌اند زحمت این پرسش را به خود بدهند که چگونه محمد توانست در برخی از آیات گزنده‌ی قرآن با دادن وعده‌های عذاب ابدی دوزخ بر دروغگویان و ریاکاران سخت گیرد؟ و چنانچه او قبلاً دروغگو بوده، چگونه علی‌رغم اهانت‌های هموطنانش جرأت یافت بهشت را به نیکوکاران مژده دهد؟ اگر انگیزه‌ای نیرومند او را پیوسته تشویق و وادار نمی‌کرد، چگونه در حالی‌که مردی بود با فطرتی ساده، توانست مبارزه‌ای را آغاز کند که از همان ابتدا منجر به ناامیدی می‌شد؟ و اگر محمد عمیقاً به درستی رسالت خود ایمان نمی‌داشت، چگونه موفق شد مدت ده سال در مکه با موفقیت بسیار اندک و با رنج و غمی بیش از حد این مبارزه را ادامه دهد؟ و اگر در سخنانش شور و حرارت و صداقت را حس نمی‌کردند، چگونه ممکن بود تعداد زیادی از افراد اصیل و باهوش به او ایمان آورند، او را همراهی کنند، دین جدیدش را بپذیرند و به جمعی ملحق شوند که بیشترین آن‌ها را بردگان و ضعیفان و نیازمندان تهی‌دست تشکیل می‌دادند؟»
«لِو نیکلایِویچ تولستوی»، نویسنده و داستان‌نویس روسی، می‌گوید: «شخص شخیص پیامبر اسلام سزاوار همه گونه احترام و اکرام می‌باشد. شریعت پیغمبر اسلام به علت توافق آن با عقل و حکمت در آینده عالم‌گیر خواهد شد.»
وُلتِر، نویسنده و فیلسوف فرانسوی: «…محمد پیامبر، بی‌گمان مردی بسیار بزرگ بود. وی جهانگشای توانا، قانون‌گذاری خردمند، سلطانی دادگر و پیامبری پرهیزگار بود. او بزرگترین نقشی را که ممکن بود در مقابل چشمان مردم عادی ایفا کند در روی زمین ایفا کرد»
یوهان ولفگانگ فون گوته، شاعر و نویسنده‌ی آلمانی، سروده است: «نغمه‌ی محمد؛ بنگر به آن چشمه، همان که از کوهساران می‌جوشد، چه باطراوت و شاد می‌تراود، به سان چشمان ستارگان، آنگاه که می‌درخشند.»
جورج برنارد شاو، نویسنده و نمایشنامه‌نویس ایرلندی، بیان کرده است: «…به نظر من، اسلام تنها مذهبی است که استعداد آن را دارد که بتواند با تحولات اعصار مختلف زندگی بشر همگام گردد. من پیش‌بینی می‌کنم که مذهب محمد را اروپای فردا خواهد پذیرفت، همان‌طور که این مذهب به نظر اروپایی‌های امروز قابل قبول گردیده است. کلیسای قرون وسطی، یا از روی جهل و یا از روی تعصب، اسلام را به وضع تاریک و مبهمی رنگ‌آمیزی کرده است. آن‌ها این‌طور وانمود کرده‌اند که به نظر مردم، محمد ضد مسیح آمده و این‌چنین مسیحیان را از مذهب اسلام متنفر ساخته‌اند. من زندگی و کار محمد را مطالعه کرده‌ام. به عقیده‌ی من، نه تنها او ضد مسیح نیست، بلکه او را باید نجات‌دهنده‌ی عالم بشریت دانست. من اعتقاد دارم اگر مردی مانند محمد، دیکتاتوری دنیای جدید را به دست بگیرد، می‌تواند مسائل این جهان را چنان حل کند که آن صلح و آرامشی که دنیا به آن نیازمند است، تأمین شود.»
«ادوارد گیبون»، نویسنده و مورخ انگلیسی، می‌گوید: «…عقاید محمد، عاری از تردید و ابهام است و قرآن شاهدی باشکوه از وحدانیت خداوند است. پیامبر مکه، پرستش بت‌ها، انسان‌ها و ستارگان را رد کرد؛ با این اصل عقلانی که هر چیزی که ظهور و سپس افول و مرگ دارد، شایسته‌ی پرستش نیست.»
«ویلیام جیمز دورانت»، نویسنده و مورخ آمریکایی، می‌گوید: «اگر به میزان اثر این مرد بزرگ در مردم بسنجیم، باید بگوییم که محمد پیامبر، از بزرگ‌ترین بزرگان تاریخ انسانی است. وی درصدد بود سطح معلومات و اخلاق قومی را که از فرط گرمای هوا و خشکی صحرا به تاریکی توحش افتاده بودند، اوج دهد و در این زمینه توفیقی یافت که از توفیقات تمام مصلحان جهان بیشتر بود. کمتر کسی را جز او می‌توان یافت که همه آرزوهای خود را در راه دین انجام داده باشد؛ زیرا به دین اعتقاد داشت. محمد از قبایل بت‌پرست و پراکنده در صحرا امتی واحد به وجود آورد. برتر و بالاتر از دین یهود، دین مسیح و دین قدیم عربستان، آیینی ساده و دینی روشن و نیرومند با معنویاتی که اساس آن شجاعت قومی بود، پدید آورد، که در طی یک نسل در یکصد معرکه‌ی نظامی پیروز شد و در مدت یک قرن یک امپراتوری عظیم و پهناور به وجود آورد و در روزگار ما نیروی مهمی است که بر نیمی از جهان نفوذ دارد.»
«واشینگتن ایروینگ» در کتاب «محمد و جانشینانش» که در سال ۱۹۰۹ میلادی در لندن چاپ شد، می‌نویسد: «در رفتار خصوصی و شخصی، عادل بود. رفتارش با دوستان و بیگانگان، ثروتمندان و بینوایان، و زورمندان و ناتوانان، یکسان و یک‌نواخت بود و به واسطه‌ی مهربانی و محبت به مردم و گوش دادن به شکایت‌هایشان، همه او را دوست می‌داشتند.»

فرجام سخن

ای رحمت عالمین، رحمت از تست                    عصیان از ما، چنان که عصمت از تست
لطفی بکن و روی مگردان از ما                           چون پشتی عاصیان امت از تست
اینک پس از سپری شدن سده‌ها، گوهر درج نبوّت و اختر برج فتّوت، حبیب خاص رب العالمین، حضرت محمّد امین، دیگر در نظر غربیان، بتی که «ماهومت» می‌نامیدند، نیست. دیگر آن شخص نیست که به خاطر ضدیت و دشمنی با حضرت مسیح در جهنم زندانی است. اکنون نمی‌گویند که کاردینالی بود که چون به مقام پاپی نرسید، آموزه‌هایی بنیاد نهاد تا به اهداف خود که کشورگشایی و سلطنت بود، برسد.
آنان هم‌اکنون اعتراف می‌کنند که محمّد، مصلحی بزرگ، نابغه‌ی تاریخ، فرمانروای دادگستر، انسانی به تمام معنی و پیشوایی بزرگوار بود. هرگز گامی به سوی باطل برنداشت، شور آفرید و طرحی نو در عالم انداخت، از انسان­هایی راهزن، دزد، بدکار و… مردمانی تربیت کرد که امانتدار، پارسا و معتمد بودند و جانی تازه در کالبد مرده‌ی انسانیت دمید.
امروز دانشمندان غربی از کارها و نوشته‌های مغرضانه‌ی نیاکان خود بر ضد اسلام، محمد و قرآن شرمگین‌اند، که روح آزادگی خود را به بهای ناچیز فروخته و موجبات سرافکندگی آیندگان خود را فراهم ساخته‌اند.
محمد، کشتی نجات انسانیت از گرداب‌های مرگبار فساد اخلاق و عقیده و چشمه‌سار زلالی بود که تشنگان وادی توحید و یکتاپرستی از آن نوشیدند و عطش خویش را فرو نشاندند.
در این عصر پرفتنه و آشوب، که بنا به گفته‌ی برنارد شاو بیش از هر زمان دیگر به رهنمودهای پیامبر نیاز داریم، لازم است که تمامی نویسندگان، علما، اندیشمندان، مؤسسات اسلامی، چه در جهان اسلام و چه در فراسوی مرزهای آن، در معرفی هرچه بیشتر و بهتر پیامبر بکوشند، غبار از سیمای درخشانش بزدایند و عامه‌ی مسلمانان را با منطق و واقع‌گرایی قانع کنند که سیره و اخلاق آن حضرت بهترین سرمشق و الگوی ایده‌آل برای به سامان رساندن زندگی فردی، اجتماعی و… آنان است و خشنودی و رضایت پروردگار نیز در همین نهفته است.
صد هزاران آفرین ذوالجلال                               بر روان پاک آن نیکو خصال
درودی بر او باد که حتی فرشتگان بزرگوار از شرح مقامش ناتوان‌اند و بزرگان از حمل بار عظمتش عاجز. او برگزیده‌ای است که ایجاد ممکنات به سبب محبت او بود و ابداع موجودات به وسیله‌ی مودت او.
ای مهر تو واسطه جهان را                             عشق تو وسیله انس و جان را
نعمت تو چه گفت ایزد پاک                              لولاک لما خلقت الافلاک
بلکه درودی که نسیم سحری را به لطافت جان بخشد و گلبرگ تازه را به طراوت روان، نثار روضه‌ی بزرگواری که گل سیراب، نشانه‌ی عرق رخسار او بود و سنبل پرتاب، نمونه‌ای از گیسوی مشکبار او. او غنچه‌ی جمال و گلغونه‌ی «انا خیر البشر» را دیده و نرگس نظر او سرمه‌ی «مازاغ البصر» کشیده، چنان که در وصف او آمده است:
ای رخ خوب تو از گل طبقی                                گل ز شرم رخ خوبت عرقی
از سر زلف تو سنبل تاری                                   به ز سنبل سر زلف آری

منابع و ماخذ:

[1] ـ توماس کارلایل (۱۷۹۵) – (۱۸۸۱)/ مورخ و ناقد انگلیسی/ المنجد فى الاعلام.
[2] ـ اسلام و عرب/ به قلم گوستاو لوبون/ ص ۱۵۴ و ۱۵۹.
[3] ـ اسلام از نظر ولتر/ ص ۲۸ و ۵۳.
[4] ـ  اثر گوته/ نغمه محمد (صلی الله علیه وسلم).
[5] ـ  حریصا/ص ۲۸.
[6] ـ   چهره‌های محمد/ اثر جان تولن.
[7] ـ   پنج گام دین/ ص ۱۸۵.
[8] ـ   داستان­های از زندگی پیامبر ما/ ج ۱/ص ۴۵-۴۶.
[9] ـ  مختارنامه عطار/ ص۲۰.
[10] ـ  با الهام از سخنان نویسنده­ی بزرگ روسی تولستوی.
[11] ـ  اسرارالشهود/ ص ۷.
[12] ـ روضه خلد / ص ۳.
بخش قبلی | پایان
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version