نویسنده: خالد یاغی­زهی

چکیده

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»؛ «ای مؤمنان از بسیاری از گمان­های بد بپرهیزید که بی­شک برخی از گمان­ها، گناه است».
بدگمانی یک بیماری روحی روانی است که اگر انسان به درمان آن نپردازد، خود و دیگران را با مشکلات اجتماعی و زوال ارزش­های اخلاقی مواجه می­سازد.
بدگمانی؛ نگاهی جاهلانه و غیراخلاقی به انسان، جهان و آفریننده‌ی هستی است که با افزودنش انسان را گرفتار فشار روحی و خفقان نموده و سرانجام همچون کرم پیله، راه تنفس را بر خویش می­بندد و خود را به دست خویش زندانی و محکوم به مرگ می­سازد.
به طوری که گفتار و کردار دیگران را حمل بر جهت منفی کند. گرچه در طول تاریخ حیات انسان­ها مورد توجه همه اقوام بشری بوده است، به طوری که اهمیت این موضوع آنقدر زیاد است که به طور مکرر در قرآن و روایات از این رذیله‌ی اخلاقی منع کرده و خداوند متعال در قرآن سفارش می­کند که انسان­ها از بسیاری از گمان­های بد پرهیز کنند که این ظن و گمان گناه است و سرچشمه‌ی بسیاری ازمشکلات در جامعه، خانواده و افراد می­شود.

مقدمه

یکی از مفاسد اخلاقی در بین مردم، سوءظن است. سوءظن که همان گمان بد بردن و در واقع دید منفی نسبت به اطرافیان می‌باشد، یک مفسده‌ی فردی، خانوادگی و اجتماعی است که در تمام حیطه‌های زندگی انسان تأثیر می‌گذارد. سوءظن عواقب بسیار بدی در زندگی و جامعه خواهد داشت که گاهی پیامدهای جبران‌ناپذیری به همراه دارد.
بدگمانی، در حقیقت از خباثت باطنی انسان سرچشمه می‌گیرد و دنیا را برای او تیره و تار می‌سازد. آن کس که به چنین رذیله‌ای مبتلاست، گویا عینکی سخت تیره بر چشم نهاده و عالم را تنها و تنها سیاه می‌بیند و بس! قرآن‌کریم با یادکردن از این افراد، آنان را در معرض هلاک و نابودی قلمداد کرده است: «وَظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَكُنْتُمْ قَوْمًا بُورًا»؛ «و بسیار گمان بد و اندیشه‌ی باطلی کردید و مردمی درخور قهر و هلاکت بودید.»
دردناک آن است که این‌گونه افراد، نه تنها کردارهای دو وجهی را تنها بر وجه زشت آن حمل می‌کنند، بلکه حتی سخنان و کردارهای شایسته را نیز تیره و تار دیده و هیچ بهره‌ای از زیبایی و نیکی در آن‌ها مشاهده نمی‌کنند.
آنان که مبتلا به بیماری گمان بد و وسوسه‌ی فکری هستند، بسیار اتفاق می‌افتد که سرانجام به کفر، قتل دیگران، و یا خودکشی روی آورده و بدین‌وسیله خود را از دست خود و دیگران راحت می‌نمایند. سوءظن به خداوند کفرآور است، و سوءظن به دیگران به تفسیق، تکفیر و فرمان قتل آنان می‌انجامد، و بدگمانی به خویشتن نیز به خودکشی منجر خواهد شد.
کوتاه سخن آنکه این رذیله، در مقابل صفت نیکوی حُسن‌ظن قرار دارد؛ تمامی نیکی‌های آن صفت را از انسان سلب کرده و دریایی از معایب را برای انسان فراهم می‌آورد. نکته‌ی قابل توجه این است که این بیماری روحی، هر لحظه در ذهن مبتلایان به آن شدت گرفته و هیچ‌گاه در حدی متوقف نمی‌شود.
راز این نکته نیز در آن است که این صفت بیماری‌گونه، از تسلط قوه‌ی خیال بر آدمی پدید می‌آید؛ از این‌رو هرچند آدمی در متابعت از این تسلط بکوشد، در تقویت آن بیشتر گام نهاده و خود را بیش از پیش در بند آن قرار می‌دهد؛ از این‌روست که هر لحظه قوه‌ی خیال او بیشتر تقویت شده و موضوعات بیشتری را در نظر او زشت و ناپسند جلوه می‌دهد.
از این‌روست که دانشمندان روان‌شناس بر این باورند که این بیماری درمانی ندارد؛ و همان‌گونه که برخی از انواع سرطان سرانجام به مرگ آدمی ختم می‌شود، مراتب قوی این صفت ناپسند نیز، سرانجام به مرگ روح ختم شده و تمامی راه‌ها برای درمان انسان را مسدود می‌نماید.
با این همه، ما بر این باوریم که مقابله با این صفت زشت، از راهی بسیار ساده برخوردار است که تنها مجاهدت با نفس مقدمه‌ی لازم آن است. آن راه نیز این است که انسان بدگمان، در هر موضوعی هرچند دلیلی بر زشتی آن بیابد، اما خود را به نیکی آن امیدوار نموده و دست از ادله خود بردارد؛ تا اندک اندک هیچ امر ناشایستی در این عالم مشاهده ننماید.
بخش بعدی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version