نویسنده: زید

دفاع عبدالله از عثمان رضی‌الله‌عنه در یوم الدّار

قبل از اینکه به اصل موضوع بپردازیم، لازم است بحثی مختصر پیرامون واقعۀ «یوم الدار» داشته باشیم تا مقصود اصلی‌مان به‌خوبی روشن گردد. شیخ احمد ابن عباس می‌نویسد که «یوم الدار» آن روزی است که خانۀ عثمان رضی‌الله‌عنه در محاصرۀ شورشیان قرار گرفته بود.
در واقع، هنگامی‌که حضرت سیدنا عمر فاروق، خلیفۀ عادل و دوم مسلمانان به شهادت رسید، فتنه‌گران شروع به فساد و فتنه کردند و در پی اختلاف‌پراکنی بین مسلمانان بودند. آنان بر سر اینکه بعد از خلیفۀ دوم چه کسی خلیفه شود و حق امامت را چه کسی دارد، اختلاف ایجاد کردند. لذا عده‌ای از حضرت سیدنا عثمان رضی‌الله‌عنه دفاع می‌کردند و حق را برای او می‌دانستند و عده‌ای دیگر سزاوار این منصب، حضرت سیدنا علی ابن ابی‌طالب رضی‌الله‌عنه را می‌دانستند و خود را مدافع ایشان وانمود می‌کردند.
شورشیان آمدند و خانۀ حضرت سیدنا عثمان رضی‌الله‌عنه را محاصره کردند و او را به مقام رفیع شهادت رساندند. چنانچه از عباراتی که در برخی از کتاب‌ها دیده می‌شود، همین امر معلوم می‌گردد.
بنده به‌عنوان مثال به چند روایتی که در کتاب «حیات الصحابة» وجود دارند بسنده می‌کنم و کسانی‌که می‌خواهند بیشتر از این را بدانند و جویای این مسئله شوند، می‌توانند به خود کتاب مراجعه نمایند.
در کتاب «حیات الصحابة» تحت عنوان «امتناع عثمان رضی‌الله‌عنه از جنگ در روز محاصره‌شدن در منزلش» آمده است که ترجمۀ آن این‌چنین است: «احمد از عایشه رضی‌الله‌عنها روایت نموده که گفت: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود: «یکی از اصحابم را برایم فراخوانید.» گفتم: «ابوبکر؟» گفت: «نه»، گفتم: «عمر؟» گفت: «نه»، گفتم: «پسر عمویت علی؟» گفت: «نه»، گفتم: «عثمان؟» گفت: «بله.» هنگامی‌که عثمان آمد، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم به من گفت: «کنار برو» و داشت چیزی را پنهانی به او می‌گفت و رنگ عثمان تغییر می‌نمود. هنگامی‌که «یوم الدار» پیش آمد و در آن محاصره گردید، گفتیم: «ای امیرالمؤمنین! آیا جنگ نمی‌کنی؟» پاسخ داد: «نه، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم عهدی به من سپرده و من با نفسم بر آن صبر می‌کنم.»
ابن‌سعد و ابن‌عساكر از ابوهریره رضی‌الله‌عنه روایت نموده‌اند که او گفت: «در یوم الدار نزد عثمان وارد شدم و گفتم: «ای امیرالمؤمنین! قتال حلال شده است.» گفت: «ای ابوهریره! آیا تو را خوشحال می‌سازد که همۀ مردم را و مرا بکشی؟» گفتم: «نه»، گفت: «به خدا سوگند، تو اگر یک مرد را بکشی مثل این است که همۀ مردم را کشته باشی. آن‌گاه برگشتم و نجنگیدم.»
ابن‌سعد از عبدالله بن زبیر رضی‌الله‌عنهما روایت نموده که گفت: «به عثمان رضی‌الله‌عنه گفتم: «ای امیرالمؤمنین! در منزل همراهت یک گروه مظفر هست و خداوند توسط کمتر از آنان هم نصرت می‌دهد، بنابراین به من اجازه بده تا بجنگم.» گفت: «تو را دربارۀ مردی سوگند می‌دهم،» یا گفت: «خداوند را برای مردی یادآوری می‌کنم که خونش را به سبب من بریزد، یا به سبب من خونی را بریزاند.»
بازهم ابن‌سعد از وى روایت می‌کند كه گفت: «در یوم الدار به عثمان رضی‌الله‌عنه گفتم: با ایشان بجنگ؛ چون به خدا سوگند، خداوند قتال ایشان را برایت حلال گردانیده است.» گفت: «نخیر، به خدا سوگند، ابداً با ایشان نمى‌جنگم.»
وی هم‌چنین از عبدالله بن عامر رضی‌الله‌عنهما روایت نموده که گفت: «عثمان رضی‌الله‌عنه در یوم الدار گفت: «بزرگ‌ترین مدافع شما از من شخصی است که دست و سلاح خویش را باز دارد.» هم‌چنین از ابن‌سیرین روایت شده است که گفت: «زید بن ثابت نزد عثمان رضی‌الله‌عنه آمد و گفت: «اینان انصار هستند که نزد دروازه قرار دارند و می‌گویند که اگر خواسته باشی، دوباره انصار خدا می‌باشیم.» عثمان فرمود: «اما جنگ، نه.»
هم‌چنین از ابن‌سیرین روایت است که گفت: «در آن روز با عثمان رضی‌الله‌عنه در منزل هفتصد تن بودند، و اگر آنان را می‌گذاشت اشرار را ان‌شاءالله می‌زدند و از نواحی مدینه بیرون‌شان می‌راندند. از جمله آنانی که با ایشان بودند؛ ابن‌عمر، حسن بن علی و عبدالله بن زبیر رضی‌الله‌عنهم بودند.»
هم‌چنین، از عبدالله بن ساعده رضی‌الله‌عنه روایت است که گفت: «سعید بن عاص نزد عثمان رضی‌الله‌عنه آمد و گفت: «ای امیرالمؤمنین! تا چه وقت دست‌های ما را محکم می‌گیری؟! این قوم ما را خوردند، کسی از آنان ما را به تیر زد، کسی ما را به سنگ زد و کسی شمشیرش را از نیام برآورده و بلند نموده است، پس ما را به آنچه لازم می‌بینی دستور بده.» عثمان گفت: «من به خداوند محول می‌نمایم؛ چون ما نزد پروردگارمان جمع خواهیم شد. اما دربارۀ جنگ، به خدا سوگند، جنگ با ایشان را نمی‌خواهم و اگر جنگ با ایشان را می‌خواستم امیدوار بودم که از ایشان نجات یابم؛ ولی من آنان را به خداوند محول می‌سازم و کسی را که ایشان را بر من جمع نموده نیز به خدا می‌سپارم. تو را به جنگ امر نمی‌کنم.» آنگاه سعید گفت: «به خدا سوگند، ابداً در مورد کسی از تو سؤال نمی‌کنیم و بیرون شد و جنگید تا اینکه زخم مرگباری در سرش خورد.»
خلاصه اینکه حضرت عبدالله بن زبیر رضی‌الله‌عنهما از جمله کسانی بود که جانانه از حضرت عثمان رضی‌الله‌عنه دفاع می‌کرد و در مقابل دشمنان و اشرار زخم‌های بسیاری برداشت که تا آخر عمر خوب نشدند و هم‌چنان تازه ماندند. آورده‌اند که عبدالله بن زبیر رضی‌الله‌عنهما در مکه سخنرانی می‌کرد و می‌گفت: «در روز دفاع از عثمان رضی‌الله‌عنه بیش از ده زخم به بدنم وارد شد و من امروز دست بر آن زخم‌ها می‌گذارم و امیدوارم جزو بهترین اعمالم محسوب شوند.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version