نویسنده: زید

نسب و خاندان

پدر عبدالله، صحابی جلیل‌القدر زبیر بن عوام بن خویلد، و مادرش أسماء دختر حضرت ابوبکر صدیق بود. صفیه دختر عبدالمطلب و عمۀ پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم، مادربزرگ پدری‌اش بود، و اُمّ‌المؤمنین خدیجه بنت خویلد عمۀ پدرش و أمّ‌المؤمنین عایشه، خالۀ ایشان بودند رضی‌الله‌عنهم‌أجمعین.

پدر بزرگوارش

زبیر بن عوام رضی‌الله‌عنه، پسر عمۀ رسول‌الله صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم و یکی از ده یار بهشتی (عشره مبشره) بود که در سن ۱۶ سالگی اسلام آورد و از هیچ غزوه‌ای باز نماند. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم درباره‌اش فرمودند: «لِكُلِّ نَبِی حَوَارِی وَحَوَارِی الزُّبَیرُ»؛ هر پیامبری یار مخلصی دارد و یار مخلص من زبیر است.
در زمان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم، مردِ روزهای سخت بود و در عهد خلفای راشدین یکی از مشاوران و وزرای دولت اسلامی به‌شمار می‌رفت و در جنگ‌های بسیاری حضور یافت.

مادر دل‌سوز و شجاع

أسماء رضی‌الله‌عنها نیز از اولین مسلمانان بود؛ او و خواهرش، عایشۀ صدّیقه رضی‌الله‌عنهما در کودکی ایمان آوردند و در خانۀ صدّیق اکبر رضی‌الله‌عنه رشد و تربیت یافتند. در آغاز سفر هجرت پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم، أسماء آذوقۀ سفر پیامبر و پدرش ابوبکر را در کیسه‌ای نهاد و برای بستنش کمربند خویش را به دو قسمت تقسیم کرد. با یک قسمت آن سر کیسه را بست و از این جهت به «ذات النطاقین» (صاحب دو کمربند) مشهور شد.
او بود که با تحمل سختی‌های راه، به پیامبر اسلام و ابوبکر صدیق در غار ثور آذوقه می‌رساند و هم او بود که سیلی سخت ابوجهل را تحمل کرد؛ اما هرگز حاضر نشد از مخفیگاه رسول‌الله و یار غارش خبری به مشرکین مکه بدهد. او زنی بسیار شجاع و باجرأت بود و در جهاد شرکت می‌کرد. ایشان همراه همسرش زبیر و فرزندش عبدالله در جنگ یرموک شرکت نمود.
أسماء با تربیت قرآنی و نبوی رشد یافت و عبادت، تلاوت قرآن، خشوع و خضوع و انهماک در بندگی از ویژگی‌های بارز ایشان بود. او ساعت‌ها به تلاوت قرآن، دعا، گریه و استغفار می‌پرداخت.

ویژگی‌های بارز ولادت عبدالله و اثر آن بر مسلمانان

عبدالله بن زبیر در خاندان شرافت و کرامت، عزت و سعادت، در زمانی چشم به جهان گشود که مسلمانان در مدینه از تبلیغات سوء یهودیان در رنج و پریشانی بودند. یهودیان شایع کرده بودند که ما مسلمانان را سحر کرده‌ایم و دیگر فرزندی از آنان متولد نخواهد شد. در این دوران بود که عبدالله بن زبیر به دنیا آمد و با تولدش صدای تکبیر صحابۀ پیامبر در مدینۀ منوره طنین‌انداز شد و شادی و امید، دل‌ها را فرا گرفت. ابوبکر از فرط شادی، این مولود فرخنده را در مدینه چرخاند تا خبر ولادتش به گوش همه برسد.
حضرت أسماء رضی‌الله‌عنها می‌گوید: در مکه حامله بودم و در قبا، در سال اول هجرت، فرزندم به دنیا آمد. او را نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم بردم و در دامن ایشان نهادم. ایشان تکه‌ای از خرما را جویدند و در دهان فرزندم نهادند و کامش را با آن شیرین کردند. این اولین چیزی بود که در شکم فرزندم وارد شد؛ سپس برای وی دعا کردند.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version