نویسنده: عبیدالله نیمروزی

در سرزمین مجاهدان و فاتحان

دانشمند بزرگ اسلام، امام سید ابوالحسن علی حسنی ندوی رحمه‌الله در سال ۱۳۹۳ هجری شمسی (۱۹۷۳ میلادی)، به منظور آگاهی از وضعیت مسلمانان در شش کشور خاورمیانه (افغانستان، ایران، لبنان، اردن، سوریه و عراق) در رأس هیئت بلندپایه‌ای از طرف مؤسسۀ «رابطة العالم الاسلامی» مکه مکرمه، سفر کردند و حاصل سفرشان را که شامل بررسی وضعیت و احوال مسلمین، مؤسسات اسلامی، آگاهی از مشکلات و مطالبات مسلمانان و معرفی اهداف و رسالت مؤسسۀ «رابطة العالم الاسلامی» بود، به رشتۀ تحریر درآوردند. این نوشته‌ها در کتاب مستقلی تحت عنوان «من نهر کابل الی نهر یرموک» منتشر شده است؛ مطالبی که پیش‌ رو دارید، بخشی از این کتاب «فی ارض غزاة والفاتحین» یادداشت سفر امام ندوی به کشور افغانستان است.

نقش افغانستان در تاریخ اسلام و هندوستان

بدون شک، افغانستان سرزمینی است که در تاریخ اسلام همواره سرچشمۀ دلاوری، پیشۀ شیران و زادگاه فاتحان و دژی مستحکم از دژهای اسلام بوده است. هنگامی که امیر شکیب ارسلان، معروف به امیر بیان، دربارۀ افغانستان سخن می‌گوید، شوق و احساس غیرت اسلامی وی را فرا می‌گیرد و تاریخ این کشور در ذهنش مجسم می‌شود. زمام قلم را رها می‌کند، لب به سخن می‌گشاید و می‌گوید: «سوگند می‌خورم که اگر در دنیا قلب تپنده‌ای برای اسلام باقی نماند، قطعاً آن را در میان ساکنان کوه‌های هیمالیا و هندوکش با عزم و اراده‌ای جدی و فعال خواهی یافت.»
افغانستان همسایۀ هند است و از آغاز قرن پنجم هجری، تاریخ این کشور با تاریخ هند پیوند خورده‌ است. تمدن، فرهنگ، ادبیات، سیاست و شیوه‌های حکومتی این دو کشور با هم عجین شده‌اند و این عوامل بر یکدیگر تأثیر گذاشته و اقوامی یافته‌اند، تا آنجا که ترکیبی از تمدن، فرهنگ و مدیریتی از آن به وجود آمد که نه افغانی خالص بود و نه هندی محض و حتی نه اسلامی ناب. این فرهنگ و تمدن در دورۀ اخیر، تمدن اسلامی هندی نامیده شده است.
از قرن پنجم هجری، دودمان‌ها و نسل‌هایی بر هندوستان حکومت کرده‌اند که ترکی‌الأصل بوده‌اند، مانند غنویان، ممالیک، خلجی‌ها، تغلقی‌ها و سرانجام، مغول‌ها که از راه افغانستان وارد هندوستان شدند، و اسب‌سواران و داوطلبانی که از سرزمین‌های تصرف شده آن‌ها را همراهی نمودند و یا سلسله‌ای که در اصالت، تمدن و عرف افغان بودند، مانند غوریان، لودیان و سوریان. هند پناهگاهی بود برای بلندپروازان، دلاوران، نخبگان و نوابغی که کشورشان محصور به کوه‌های مرتفع بود و زمینۀ وسیعی برای ارضای غریزۀ بلندپروازی و رقابت در رسیدن به مجد و بزرگی نمی‌یافتند.
آنان در عین ساده زیستی، درحالی‌که سرشار از زندگی و نشاط و لبریز از بلندپروازی، شور و شوق و دارای قدرت و پایداری و دلاوری در جنگ بودند، وارد هندوستان می‌شدند. در دوره‌های تاریخی، سرزمین هند دچار ضعف فکری، ناتوانی در تصمیم‌گیری و مدیریت و بی‌نظمی و نا‌آرامی در حکومت شده بود. با تعداد اندک، بر نیروهای بسیار پیروز می‌شدند و حکومت‌های قوی و نوپا تأسیس می‌نمودند و در کالبد جامعۀ هندوستان، خون جدید و جوشانی تزریق می‌کردند.
بسیاری از خانواده‌های افغان که داخل کشورشان یا در مرزهای آن زندگی می‌کردند، به علت کمبود درآمد، در جستجوی روزی حلال و آبرومندانه یا جایگاه بلند، به هندوستان مهاجرت می‌کردند. این امواج هجرت بشری از دورۀ اول اسلامی آغاز گردیده است. آنان با خود بهترین آداب اسلامی و خلق‌وخوی هندی را که از مردم و جامعۀ هندوستان کسب می‌کردند، بر آن‌ها می‌افزودند. بدین‌سان، بر جوان‌مردی، مروت و تیزهوشی‌شان افزوده می‌شد. حتی بسیاری از مواقع، در شجاعت، بلندهمتی، مناعت طبع، لطافت و ظرافت و احساس بر فرزندان میهن دیرینۀشان برتری می‌یافتند. و این قبایل در هندوستان منتشر شدند و آبادی‌ها و امارت‌هایی ایجاد کردند و دستگاه حکومتی در حکومت‌های مختلفی از آنان تشکیل شده و در دوره‌ای جزء بنیادین و ستون فقرات ارتش بوده‌اند.
مسلمانان مدت درازی به افغانستان به عنوان کشوری که والیان، فرمان‌روایان، مدیران و نظامیانی را به هندوستان اعزام می‌کند، نگاه می‌کردند و افغانستان را «ولایت» می‌نامیدند. همانگونه که در حکومت انگلیسی‌ها عادت نمودند، انگلستان و پایتخت آن را «ولایت» بگویند، و کسی را که از افغانستان می‌آمد، «ولایتی» می‌نامیدند.
مهاجرت فقط به مجاهدان، فاتحان، فرماندهان و نظامیان محدود نشد بلکه تعمیم و گسترش یافته است. بنابراین، بهترین علما و استادانی که حرکت جدید علمی هندوستان را به وجود  آوردند، از افغانستان وارد این کشور شدند و کتاب‌ها و تألیفاتی را به ارمغان آوردند که مدت زیادی علمای هند به فهم، شرح و تدریس آن مشغول بودند.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version