نویسنده: شکران احمدی

مبحث سوم: حضرت علی (رضی‌الله‌عنه) در زمان خلافت حضرت عثمان (رضی‌الله‌عنه)

بیعت با حضرت عثمان (رضی‌الله‌عنه)

حضرت عمر (رضی‌الله‌عنه) در آخرین لحظات زندگی خود امر خلافت را به شورای شش نفره واگذار کرد که آنان از میان خود یکی را به جانشین او برگزینند. این شش نفر عبارت بودند از: عثمان بن عفان (رضی‌الله‌عنه)، علی بن ابی طالب (رضی‌الله‌عنه)، طلحه بن عبیدالله (رضی‌الله‌عنه)، زبیر بن عوام (رضی‌الله‌عنه)، سعدبن ابی وقاص (رضی‌الله‌عنه) وعبدالرحمن بن عوف (رضی‌الله‌عنه) واز این که به طور معین کسی از اینها را به جانشینی خود راانتصاب کند. اجتناب کرد وگفت: نمی خواهم بار خلافت را هم در حال حیات وهم بعد از مرگ به دوش بکشم اگر خدا به شما اراده ی خیرداشته باشد، شما رابه بهترین آنها متفق خواهد نمود همان گونه که بعداز وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) بر بهترینتان متفق گردانید.
تقوا وخداترسی بی‌شائبه او،وی را واداشت که سعیدبن بن عمربن نفیل (رضی‌الله‌عنه) را هرچند او نیز از جمله‌ی ده نفر بشارت یافته به بهشت بود. از اعضای شورا قرار ندهد؛ زیرا او پسر عمویش بود و می‌ترسید که مبادا به خاطر مراعات نسبتش به امیرالمؤمنین او را انتخاب کنند، بنابراین نام او را به میان نیاورد، همچنین اعضای شورا را سفارش کرد که پسرش عبدالله که از فقهای صحابه بود، درشورا حضور یابد ولی حق انتخاب نداشته باشد، ووصیت کرد که صهیب رومی تاسه روز ی که شورای انتخابی به پایان می‌رسد، امام جماعت مسلمانان باشد وگروهی از روم، اعضای شورا را در تحقیق این امر یاری کنند وبرعملیات اجرایی انتخابات ناظر باشند. همچنین فرمود: گمان نمی کنم مردم کسی را بر عثمان وعلی (رضی‌الله‌عنها) ترجبح دهند.
پس از پایان مراسم تشییع وتدفین حضرت عمر (رضی‌الله‌عنه)، حضرت مقداد بن اسود (رضی‌الله‌عنه) اعضای شورا را در خانه‌ی فراخواند. آنها پس از بحث مبادل نظر به این نتیجه رسیدند که سه تو از آنان به نفع سه نفر دیگر کنار رفتند وحق خود را به آنها بخشیدند سپس عبدالرحمن بن عوف (رضی‌الله‌عنه) به علی و عثمان (رضی‌الله‌عنها) گفت: کدام یک از شما نیز حق خو را فراگذار می‌کند تا حق انتخاب را ازمیان دونفر باقی مانده را به او بسپارم؟ واو نیز با درنظر گرفتن خدا ومصلحت دین، برترین را انتخاب کند، علی وعثمان (رضی‌الله‌عنها) هر دو بزرگوار سکوت کردند، آنگاه عبدالرحمن بن عوف (رضی‌الله‌عنه) گفت: من از حق خود می‌گذرم وخداوند را برعملکرد خود ناظرخواهم دانست وبارعایت مصلحت اسلام درانتخاب بهترین شما تلاش خواهم کرد سپس با هر یک جداگانه صحبت کرد وفضایل  آنها را برشمرده و از آنان عهد گرفت که اگر به خلافت انتخاب شدند عدل را پیشه کنند واگر دیگری انتخاب شد از او اطاعت کند دراین امر راضی باشد، هر دو پذیرفتند.
سپس عبدالرحمن برخاست ودر مورد دو نامزد به مدت سه شبانه روز به مشورت وهمه پرسی پرداخت واز سرشناسان وبزرگان اصحاب واقشار مختلف مردم به طور انفرادی وگروهی، مخفیانه وآشکارا نظر خواهی کرد حتی از برخی از زنان خانه دار ونوجوانان وشاگردان مدرسه ومسافرانی که ازاطراف به شهر مدینه آمدند، نیز نظر خواست وبیشترین اوقات این سه شبانه روز را در نماز ودعا واستخاره ومشورت با صاحب نظران صرف کرد، وکمتر با استراحت می‌پرداخت.
چهارمین روز شهادت حضرت عمر (رضی‌الله‌عنه)، عبدالرحمن بن عوف (رضی‌الله‌عنه) باردیگر حضرت عثمان و علی (رضی‌الله‌عنها) را در همان خانه که اعضای شورا روز اول گرد آمده بودند فراخواند وخطاب به آنها گفت: من در موردعهد گرفت که هر کدام آنها هیچ کسی رابا شما برابر نمی دانند، سپس همانند روز قبل از زنان عهد گرفت که هر کدام از آنان را افتخار کرد عدل پیشه کند ودر صورت انتخاب نشدند وباید راضی  باشد و از فرد منتخب اطاعت کند آنگاه همره آنان به سوی مسجد رهسپار شد درحالی که عمام‌ای را که رسول الله به او داده بود، بر سر داشت وشمشیر را به دوش انداخته بود. سپس سران مهاجر وانصار وتمام مردم را برای اعلام نتیجه‌ی همه پرسی به مسجد دعوت کرد. مسجد آکنده از جمعیت شده عبدالرحمن (رضی‌الله‌عنه) بر منبر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) بالارفت وپس ار توقف وخواندن دعای طولانی که مردم آن را نمی‌شنیدند، گفت: ای مردم! من در این مدت  هم به طور خصوصی وهم بطور علنی، در باره‌ی این دو مرد، از همه‌ی شما نظر خواهی کرده‌ام، دیدم شما هیچ کس را با علی وعثمان (رضی‌الله‌عنها) برابر نمی‌دانست، اینک وقت آن است که یکی از آنها انتخاب شود. سپس علی (رضی‌الله‌عنه) را نزد خود خواند، علی (رضی‌الله‌عنه) پیش رفت وکنار منبر ایستاد عبدالرحمن دست او را گرفت وخطاب به او گفت: آیا تعهد می‌کنی که طبق کتاب خدا وسنت رسول الله وروش ابوبکر وعمر رفتار کنی علی در جواب گفت: خیر، بلکه به اندازه توانایی وتلاش خودم عمل می‌کنم. عبدالرحمن  دست اورا رها کرد وعثمان (رضی‌الله‌عنه) را صدا کرده وقتی او آمد عبدالرحمن (رضی‌الله‌عنه) دستش را گرفت” آیا بامن تعهد می‌کنی اگر به زمامداری انتخاب شده به کتاب خدا وسنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) وروش ابوبکر وعمر عمل کنی؟  عثمان (رضی‌الله‌عنه)گفت: آری عبدالرحمن (رضی‌الله‌عنه)در حال که هنوز دست عثمان (رضی‌الله‌عنه) را گرفته بود، سرش را به سوی آسمان بلندکرد وسه مرتبه گفت: «خدایا! بشنو وگواه باش، خدایا مسئولیتی را که به عهده من بود، اکنون به عهده‌ی عثمان واگذار نمودم.
در این هنگام مردم به منظور بیعت با عثمان (رضی‌الله‌عنه) به سوی منبر روی آوردند وپیرامون او را در زیر منبر فراگرفتند. آنگاه عبدالرحمن (رضی‌الله‌عنه) بالای منبر در جای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) نشست عثمانی را پائین‌تر بر پله‌ی دوم نشانید ومردم با طیب خاطر؛ اوبیعت کردند علی بن ابی طالب (رضی‌الله‌عنه) نخست با او بیعت کرد برخی گویند در آخر همان جلسه بیعت کرد.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version