نویسنده: فضل احمد احمدی

1- آیین زرتشت

یکی از ادیان زنده‌ی جهان، آیین زرتشت (مجوسیت) می‌باشد که خاستگاه آن ایران بوده‌ است. روایت‌ها بر این است که زرشت (975 سال ق.م) به دنیا آمده است و براساس روایت‌های مختلف و غالبا ایرانی، زرتشت در سی‌‌ُمین سال پادشاهی «گشتاسب»، دین جدید را به پادشاه عرضه می‌کند. زرتشت در این هنگام 42 ساله بوده و در سال (898 ق.م) در 77 سالگی  در هنگام هجوم لشکر «ارجاسب تورانی» در آتشکده‌ی بلخ کشته شده است. البته هیچ توافقی در میان اندیشمندان و محققین بر سر سال تولد، وفات و چندسالگی زرتشت وجود ندارد؛ بلکه هر یک از محققان در نوشته‌های خویش به نتایج مختلفی دسترسی پیدا کرده است که جمع کردن در میان آن‌ها کاری دشوار می‌باشد.
باری، می‌گویند، نام اصلی زرتشت چنان‌که در «گات‌ها» آمده است: «زرتوشتره» به معنای صاحب شتر زردگون است. نام‌گذاری در زمان‌های قدیم بیشتر براساس شیوه‌ی معیشت مردم صورت می‌گرفته است. «در جامعه‌ی رمه‌دار سه هزار سال قبل، که چارپایان و رمه بزرگ‌ترین سرمایه بود، اغلب اسامی آنان با نام‌های حیوانات اصلی در زندگی مردم خوارزم و باکتریا، زادگاه مردم زرتشت، بوده است، و این عناصر در ترکیب نام‌های این مردم به فروانی به کار گرفته شده است». البته این ویژگی منحصر به مردم زادگاه رزتشت نبوده است؛ بلکه این گونه توصیف‌ها و نام‌گذاری‌ها در ادبیات جاهلیت قبل از اسلام در میان اعراب نیز به وفور دیده می‌شود.
خاندانی که زرتشت در آن بزرگ شده است به نام «سّپیتّمه» است. نام پدرش «پوروشّسپّه» و نام مادرش «دوغدووا» بوده است. زرتشت از آوان کودکی تعلیمات دینی را فراگرفته است؛ زیرا در «گاهان» (یسن، 33، بند 6) خود را «زوتّر» نامیده است و آن اصطلاحی است که در مورد دین مردمی که در شرایط کامل روحانیت است به کار می‌رود. و در اوستای متأخیر (یشت 13، بند 94) نیز کلمه «اَثروّنّ» به کار رفته است که به معنای مطلق روحانی و دین مردم است.
در مورد شخصیت زرتشت میان علما و مؤرخان اختلاف نظر شدید وجود دارد، تعدادی بر این نظراند که زرتشت پیامبر و فرستاده‌ی خداوند است، عده‌ای دیگر می‌گویند زرتشت شاگرد پیامبری به اسمی «ارمیا» بوده که بعداً از او جدا شده و به دین جدیدی دعوت کرده است؛ و گروهی دیگر زرتشت را تنها به عنوان شخص مصلح می‌شناسند و حتی گروهی زرتشت را اسطوره می‌پندارند که حقیقت ندارد؛ و حتی عده‌ای بر این نظراند که زرتشت آموزه‌های دینی را از ادیان ابراهیمی حنفی و برهمنی هندوی گرفته است. و بر عکس نیز از سوی عده‌ای مطرح شده است، یعنی این‌که یهودیت، مسیحیت و اسلام بسیاری از آموزه‌ها را از دین زرتشت گرفته است.
عرب‌ها اولین کسانی‌اند که به پیروان زرتشت مجوس اطلاق کردند. واژه‌ی مجوس، منسوب به اولین قبیله است که از زرتشت پیروی کردند و آن‌ها آتش‌پرست بودند. یا به عبارت دیگر، مجوس از واژه‌ی «مگوس» گرفته شده که به معنی کهانت و یا کسانی‌که خواب‌ها را تعبیر می‌کنند، اطلاق می‌گردد.
آیین زرتشت در قرون اولیه گسترش بسیار یافت، چنان‌که بسیاری از سرزمین‌های فارس، هند و بعضی مناطق عربی را پیروان زرتشت گرفته بود، تا این‌که اسکندر کبیر بیشترین کتاب‌های زرتشتی را به آتش کشید.
می‌گویند: قبل از زرتشت در سرزمینی که او به دنیا آمد، تعدد پرستش خدایان وجود داشت؛ اما زرتشت که در یک خانواده‌ی شریف و اصیل به دنیا آمد و پس از آن‌که از سوی «اهورامزدا» به رسالت برگزیده شد، مردم را به پرستش خدای یگانه دعوت کرد و تمام باورها و اساطیر گذشته را باطل اعلان کرد (سعید، بی‌تا: 150). خدای یگانه‌ی زرتشت بنام «اهورامزدا» نامیده می‌شود. واژه‌‌ی «اهورامزدا» از دو جزء ترکیب شده است. جزء اول «اهورا» است که به معنی «سر، سرور، سردار، بزرگ، خواجه و خدایگان» است و جزء دوم «مزدا» می‌باشد که به معنی «دانا و بر همه چیز آگاه» است. واژه‌ی «اهورامزدا» روی‌هم رفته دانای کل یا دانای بزرگ یا سرور بر همه چیز آگاه است. خدای زرتشت نور مطلق و با هیچ یک از اشیای محسوس شباهتی ندارد و غیر محسوس است.
به سخن دیگر، دیانت زرتشتی با «اهورامزاد» آغاز می‌گردد. اهورامزاد در این آیین آفریینده‌ی خوبی‌هاست و بدی در آستان او جای ندارد. او سازنده‌ است و ویرانی را نمی‌شناسد. او از هستیِ خود نیکی‌ها را به وجود می‌آورد. او گوهر و دهنده‌‌ي خِرد، راستی و داد، آرامش و مهر، نیروی برگزیده و شهریاری اهورایی، رسایی و فراگیری، جاودانگی و بی‌مرگی است. انسان در تصویر (شَبه اخلاقی) اهورامزاد پدید آمده و دارنده‌ی پرتوی از فروزه‌های اهورایی است.
همچنین، مسبب جمیع اسباب مادی و معنوی همان وجود مطلق لایتناهی است که مهد و مقصد اصلی همه‌ی کائنات است. زرتشت این قوه‌ي مافوق همه‌ی قوا را «اهورامزدا» می‌نامد و در بند 31 از فصل هفتم اوستا می‌گوید: «ای اهورامزدا در قوه‌ی اندیشه‌ی خود دریافتم که توئی سر آغاز که توئی سرانجام که توئی پدرمنش پاک که توئی آفریننده‌ی راستی که تو داور دادگر اعمال جهانی».
زرتشت پیامبر ایران باستان، در جهان بیرون از ایران به ویژه در یونان و روم باستان به نام یکی از بزرگ‌ترین دانشمندان و حکما شناخته می‌شد و تا سال (1771م) به عنوان دانشمند و محقق، در نوشته‌های اروپایی از آن یاد می‌گردید. اما در سال (1771م) برای اولین بار کتاب «اوستا» که منسوب به زرتشت است، توسط دانشمند فرانسوی بنام «انکیئیل دوپرون» به فرانسوی ترجمه شد و پس از آن نویسندگان اروپایی و غربی نوشته‌های بسیاری در این زمینه به نگارش در آوردند و منزلت مذهبی و دین‌داری زرتشت نیز در نوشته‌های آن‌ها نمایان گردید.
مطالعه درباره‌ی ادیان نشانگر آن است که دین زرتشت با آن‌که در سماوی و الهی بودن آن تردید وجود دارد، در عصر و زمان خویش دارای ویژگی‌های خوبی است: یکتاپرستانه بوده؛ اهورامزدای این دین، آفریننده‌ی زیبایی‌ها و خوبی‌هاست؛ اصول خوبی را برای اصلاح فرد و جامعه داشته است، یعنی «پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک»؛ دارای فلسفه‌ای خوش‌بینی بوده، یعنی در نهایت به پیروزی حق و خوبی بر باطل و بدی عقیده داشته و آینده‌ای روشن برای بشریت ترسیم می‌کرد؛ علم‌دوست و پیرو اصالت انسان بود؛ نظافت و پاکی را رعایت می‌کرد؛ به اراده‌ی آزاد انسان عقیده داشت و جبر و تقدیرگرایی را نفی می‌کرد؛ انسان‌ها را برابر و آزاد می‌خواست؛ به عدالت پای‌بند بود؛ برای طبیعت و عناصر آن احترام فوق‌العاده قائل بود؛ حقوق زن را به‌طور عجیبی در آن عصر محترم شمرده و به تک همسری باور داشت. از همه جالب‌تر این‌که آیین زرتشت دین شادی و جشن بوده است.
زرتشت از «اهورامزدا» (خدای خود) درخواست می‌نماید که وی را در راه رسیدن به مقصود یار و مددکار باشد. در سراسر «گات‌ها» پیامبر ایران با «اهورامزدا» راز و نیاز دارد و او را آفریننده‌ی کل و دارنده و گرداننده‌ی کائنات می‌داند؛ مثلا زرتشت در نخستین قطعه از «گات‌ها»، یعنی قطعه‌ی 28-1 از «اهورامزدا» درخواست خشنودی می‌نماید و سخنانی به این شرح بیان می‌کند: «از پی ستایش خرد مقدس مزدا دست‌ها را برای یاری خواستن بلنده نموده، پیش از همه خواستارم ای اشا که و هومن (اندیشه‌ی نیک) و روان آفرینش را از خود خشنود سازم».
یکی از اساسی‌ترین مفاهیم دیگر که در آیین زرتشت (آیین‌بهی) مطرح است، مفهوم «اَشه» می‌باشد. همان‌طوری‌که اشاره شد، در گاهان، «اهورامزادا»، برترین جایگاه را به خود اختصاص داده است. او نیک و مقدس بوده و عالم را با اندیشه آفریده است. در پهلوی «اهورامزادا»، گروهی از دیگر موجودات مینوی به نام امشاسپندان هستند که عبارتند از: اَشه، وهومنه (اندیشه‌ی نیک)، آرمیتی (پارسایی)، خشتره (شهریای یا قدرت)، هئوروتات (کمال) و امرتات (نامیرایی).
به سخن دیگر، یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین از میان این «امشاسپندان»، همان‌طور که اشاره شد، «اَشه» است. اَشه از مفاهیم کلیدی و اساسی در حکمت زرتشتی و در واقع قانون «متافیزیکی» نظم دو جهان است. واژه یا اصطلاحی وجود ندارد که بتواند این مفهوم را تعریف کند. اَشه به گونه‌ای هم‌سان بر دین‌داری، عدالت، فضیلت و پاره‌ای دیگر از مفاهیم اخلاقی را افاده می‌کند. به نظر عده‌ای از نویسندگان از جمله فتح الله مجتبایی، «در نظر آریایی‌ها ایران و هند [اَشه] به معنای نظم و آیینی بوده که سراسر عالم هستی را به هم می‌پیوسته، و بر همه‌ی امور، کلی و جزئی، و بر همه‌ی اشیا، خورد و بزرگ، حاکم بوده است، و نظم کلی جهان در کیهان بزرگ و در جهان کوچک انسانی (که نموداری از کیهان اعظم تصور می‌شده است) نظم طبیعی، نظام اجتماعی، نظام اخلاقی و نظام آیین‌های دینی همگی جلوه‌های آن در عوالم مختلف به‌شمار می‌آمده‌اند. در نظر ایرانیان راستی (Arsta) که معنای آن به «عدالت» نزدیک‌تر است تا به «سخن‌راست»، هماهنگ شدن با نظام اخلاقی و اجتماعی بوده و ظلم و دورغ شکستن و بر هم زدن این آیین». در واقع، اَشه را باید «نظام اخلاقی حاکم بر کیهان و ناموس ازلی طبیعت» بر شمرد که بدون آن نظم جهان طبیعت مختل می‌گردد.
بنابر تعلیمات «اشو/اشا» زرتشت، مرکز همه‌ی کائنات و مبدأ تمام موجودات «اهورامزادی» قادر مطلق است. زرتشت پیروان خویش را به راه راستی راهنمایی می‌کند و به آنان می‌گوید که: «راه در جهان یکی است و آن راهِ راستی است».
به سخن ساده‌تر، در نظم جهانی اَشه، باید هر کس در جای خود قرار داشته باشد؛ یعنی هر کس جا و مقام مشخص و منحصر به خود دارد که باید در همان‌جا و منزلت مستقر شود. مبنای تعریف عدالت به مثابه‌ی قرار گرفتن هر چیزی در جای خود (وضع الشئ علی مکانه) نیز دقیقا همین جاست.
انسان بعد از شناخت اَشه و دریافتن آن وظیفه دارد، درونمایه و الزامات چنین نظم کیهانی را در زندگی خود جاری نماید و همیشه از این نظم پیروی کند، و دستورهای سه گانه‌ی معروف زرتشت (پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک) نیز در همین راستا است. پیروان چنین آیین و نظمی آشون (Ashvan) یا پیرو اَشه و راستی خوانده می‌شوند، و همواره در برابر پیروان دروغ (Dregvant) قرار دارند. بنابراین، اَشه نمود‌ونماد نظم و خط سیر متافیزیکی حیات در کره‌ی زمین در آیین زرتشت است.
اندیشمندان و متفکران زیادی پیرامون آیین زرتشتی نوشته و سخن گفته‌اند، در یونان باستان، «افلاطون» که چندین قرن بعد از زرتشت زندگی می‌کرده است، زرتشت را مؤسس آیین می‌دانسته است و این آیین را بهترین طرز ستایش پروردگاران و دارای افکار عالی خوانده است. ارسطو و تعدادی دیگری از اندیشمندان یونان باستان نیز در این زمینه گفته‌های دارند که از ذکر آن‌ها صرف نظر می‌شود.
[1] – البته نام‌گذاری افراد براساس داشته‌های زندگی و به ویژه با توجه وصف‌هایی که از حیوانات اهلی و حتی وحشی در میان جامعه وجود داشته است، ویژۀ پیروان آیین زرتشت نیست. در جامعه‌ی عرب قبل از اسلام و حتی بعد از اسلام نیز نام‌گذاری با صفت حیوانی و یا نام حیوانی امری ساده و معمول بوده است. نمونه‌هایی از این موارد را می‌توان در کتب متعددی تاریخی و جامعه‌شناسی می‌توان یافت. همچنین در ادبیات فارسی و پشتو نیز مثال‌هایی از این گونه نام‌ها به چشم می‌خورد. مثلا، اسد/شیر/زمری، اسم یک حیوان درنده است که در حال حاضر نام تعداد زیادی از انسان‌ها است.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version