مقایسۀ ایدئولوژی‌ها

نویسنده: ابوجُریر
الحمدلله الذی هدانا لدین الاسلام وماکنا لِنهتدی لولا ان هدانا الله والصلوة والسلام علی محمدٍ قائدنا ورسول الله.
     بنده در نظر دارم در این مقاله، به نظراندازی و مقایسه‌ی بین ایدیولوژی‌های مختلف بپردازم تا مشخص شود که کدام ایدیولوژی توان حل مشکلات انسان‌ها را دارد؛ و همچنین مشخص نمایم که دو ایدیولوژی دیگر، یعنی سرمایه‌داری و کمونیستی، با اسلام در تناقض‌اند یا خیر؟ و اینکه اسلام چیست و چگونه یک ایدیولوژی است؟ مسلمانان باید مطابق کدام ایدیولوژی زندگی کنند؟
 اسلام
    اسلام نام دینی است که به حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم به‌خاطر حل مشکلات انسان‌ها نازل گردیده است. پس اسلام ایدیولوژی است که دارای تفکر و راهکار می‌باشد.
ایدیولوژی:
    ایدیولوژی، عقیدۀ عقلی است که از آن نظام تشکیل می‌گردد و این عقیده عبارت است از فکر همه‌جانبه از کائنات، انسان، حیات دنیا و همچنین ارتباط آن به ماقبل و مابعدش. و نظامی که از این عقیده ایجاد شده، راهکاریی برای حل مشکلات انسان و بیان‌کنندۀ چگونگی اجرای راهکار این مشکلات، محافظت بر عقیده و حمل ایدیولوژی می‌باشد؛ پس بیان چگونگی، برای اجراء و محافظت و حمل بر عقیده، «طریقه» نامیده می‌شود و غیر این‌ها که عقیده و حل مشکلات می‌باشد عبارت از «تفکر» می‌باشد.
     در اسلام اصطلاحاتی مانند رجال دینی و یا رجال دنیایی، وجود ندارد و از نظر اسلام همۀ مسلمانان با هم برابراند؛ زیرا همه به خدای واحد ایمان دارند و بر یک اساس، عقیده و ایمان دارند. و بر یکدیگر برتری ندارند جز بر تقوی. چنانچه الله متعال می‌فرماید: «اِنَّ اَکْرَمَکمْ عِنْداللهِ اَتقکمْ» [حجرات: 13] (گرامی‌ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست.)
 عقیدة اسلامی:
     عقیدۀ اسلامی عبارت است از ایمان به الله، فرشتگان، کتب آسمانی، پیامبران، روز قیامت و همچنین ایمان به قضاء و قدر که خیر و شر آن از جانب الله متعال است.
     ایمان از ریشۀ اَمَنَ گرفته شده است که به معنای آرامش و اطمینان‌خاطر می‌باشد. همچنین ایمان عبارت است از پذیرش قطعی مطابق با واقع که به‌خاطر وجود دلیل، در قلب ایجاد شود، به همراه اقرار با زبان؛ بنابراین، دو نکته را باید مدنظر داشت:
۱. پذیرش بدون دلیل، ایمان نیست؛ زیرا درآن جزم و قطعیت وجود ندارد.
۲.  پذیرش زمانی قطعی می‌شود که دلیل نیز قطعی باشد؛ پس چیزی به نام ایمانِ ظنی نیز وجود ندارد.
    به همین صورت عقیده عبارت است از گواهی بر اینکه معبودی جز الله متعال  نیست و محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرستادة برحق الله متعال است؛ لذا گواهی دادن نیز باید از روی علم، یقین و صدق باشد نه ظن و گمان.
    عقیدة اسلامی به عنوان پایه و اساس زندگی انسان، دولت، قوانین و افکار اسلامی قلمداد می‌شود؛ پس آن، قیادت فکری، قانون فکری و عقیدة سیاسی می‌باشد؛ چون افکار، احکام ، آراء و مفاهیمی که از آن گرفته شده و یا بر آن بنا شده‌اند همان طوریکه به امور آخرت مربوط می‌شود با امور دنیا و پیشبرد آن نیز ارتباط دارد، چنانچه در آن احکام خرید و فروش، اجاره‌ها، وکالات، کفالات، احکام ملکیت، ازدواج، شراکت‌ها و میراث وجود دارد، همچنین در آن احکامی وجود دارد که به بیان کیفیت اجرای احکام و پیشبرد امور دنیا تعلق دارد؛ مثل احکام تعیین امیر برای جماعت، احکام روش تعیین امیر، احکام اطاعت از امیر و احکام محاسبة امیر و همچنین احکام جهاد، صلح و آتش‌بس و احکام جزایی و… .
    بنابراین، عقیده، امور را تنظیم کرده و به پیشبرد آن‌ها کمک می‌کند. این عقیده است که شخص را برای مقابله و قتال برای رساندن دعوت خود و حمایت آن دعوت تا رساندنش به حکمرانی کمک کرده، و همچنین حمایت از سلطان و بقای سلطنت او، و اجرای قوانین و محاسبۀ سلطان در صورت کوتاهی نمودن در اجرای قوانین، قادر می‌سازد.
    چیزیکه سبب پیش برد و تنظیم امور است عقیده است که این عقیده بایدحاکم شودوبعداز آن توسط دعوت وقتال حمل شود یعنی به جهان رسانیده شود آن سلطان که حمایت این عقیده رامیکند اگر در تطبیق این عقیده سلطان کوتاهی کند توسط امت محاسبه شود
 لازمه‌ی این عقیده این است که بندگی، خضوع و قانونگذاری فقط و فقط برای الله متعال  است و بندگی برای غیرِ او، منتفی گردد؛ چه بُت‌ باشد و چه طاغوت و چه هوای نفس و خواهشات آن، چون تنها و تنها خالق، مستحق عبادت بوده و او حاکم، متصرف، شارع، هدایت‌کننده، رازق، زنده‌کننده، میراننده و نصرت‌دهنده می‌باشد؛ و اوست که حکم‌فرمایی می‌کند و بر هر چیز قادر می‌باشد و در هیچ چیزی از این موارد، هیچ کسی از مخلوقاتش با او شریک نیست. اینچنین عقیده‌ای مقتضیِ آنست که میان همۀ مخلوقات، تنها از محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم اتباع و پیروی شود و از دیگر کسی پیروی نشود و هر چیز از وی طلب شود و از غیر او چیزی خواسته نشود؛ چون اوست که شریعت پروردگار را آورده است و جایز نیست که از بشر دیگری جز او، و یا از ادیان و مبادی و یا قانونگذار دیگری، قانون دریافت شود؛ بلکه واجب است که تنها از وی پیروی شود و از او دریافت شود. (البته موضوعات اجتهادی که در آن‌ از مجتهدین پیروی می‌شود، اصل آن نیز دستور رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌باشد.)
    مقیاس اعمال از نظر اسلام حلال و حرام می‌باشد. پس قانونگذاری در اسلام، با قرآن، سنّت، اجماع و قیاس می‌باشد. برای مسلمانان لازم است تا مطابق آن‌ها زندگی خود را تنظیم نمایند؛ زیرا، اسلام دین کاملی است که توسط آیۀ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا» [مائده: 3] تکمیل گردیده است و در آن هیچ کمی وجود ندارد که مسلمانان بخواهند برای ایجاد و یا تغییر آوردن در دولت و نظام حاکم بر خود، به سایر ایدیولوژی‌ها روی بیاورند و بر اساس آن رفتار نمایند.
    ولی متأسفانه، مسلمانان درحالیکه دین‌شان تمام زوایای زندگی آن‌ها را حل نموده، به مبادی دیگر روی می‌آورند. این بسیار جالب است، زیرا وقتی مسلمانان نماز می‌خوانند، روزه می‌گیرند و حج می‌کنند حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم را الگو می‌گیرند ولی در سایر اعمال، چون نظام حکومت‌داری، معاملات، اقتصاد و… حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم را الگو نگرفته و به ایدیولوژی‌های دیگر روی می‌آورند.
    باید دانست که تنها مرجع قانونگذاری، شریعت می‌باشد و باید از آنحضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم الگو گرفته شود و از او پیروی شود، زیرا حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم دین اسلام را آورده و سایر ادیان را نیاورده است؛ بنابراین، به حکم این آیه سایر ادیان مردود هستند: «وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا» [حشر: 7] (آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید [و اجرا کنید]، و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید.)
    و همچنین می‌فرماید: «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَامُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِ» [احزاب: 36] (هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری [در برابر فرمان خدا] داشته باشد.)
    پس بر مسلمانان شرعاً لازم است که تمام اعمال خویش را مطابق احکام شریعت به پیش برند همانگونه که الله متعال فرموده است: «فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ» [نساء: 65] (به پروردگارت سوگند که آن‌ها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند.)
    از آنچه در بالا یادآوری گردید چنین برداشت می‌شود که مسلمانان ملزم هستند که از آنحضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم پیروی کنند و در تمام مسایل خود، تنها ایشان را الگو بگیرند و از ایشان پیروی کنند. همانگونه که خداوند متعال می‌فرماید: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» [احزاب: 21]؛ ولی متأسفانه مسلمانان از ایدیولوژی‌های بیگانگان تقلید کرده و آنان را الگویِ خود گرفته و مطابق آن رفتار می‌کنند! مسلمانان باید بدانند که تنها روشی که برای مسلمانان ضروری است تا مطابق آن رفتار نمایند، همانا اسلام است که روش آن را حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم برای ما آورده است.
ادامه دارد…
 بخش بعدی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version