آنچه در مورد ایمان باید دانست

نویسنده: عاصم اسماعیل‌زهی

«وَمَن یُؤمِن‌ بِالله یَهدِ قَلبَهُ‌ وَالله بِکُلِّ شيءٍ عَلِیمٌ» [تغابن: 11] 1 (و هرکس که به خداوند ایمان داشته باشد، خداوند دل او را [به ثبات و آرامش و خشنود به قضا و قدر الهی می‌رساند و] رهنمود می‌گرداند، و خداوند بر هر چیزی کاملاً آگاه است.)

     در دنیای هستی، گرایش‌ها و باورهای متفاوتی به چشم می‌خورد. هرکسی بنابر برداشت عقلی خویش در یک مسیر روان است. هر شخص برای سعادت خود در تلاش و پشتکار است؛ اما اینکه چه کسی در مسیر درست روان است، باید از منبع حیات‌بخش و سعادت‌آفرین رنگ و بو و سازوبرگ گرفته باشد تا بتواند خوشبختی وی را رقم بزند. یکی از این باورهای سعادت‌آفرین در این گیتی همانا داشتن ایمان واقعی و باور اسلامی است. این حقیقت غیرقابل انکار است که انسان نمی‌تواند بدون داشتن ایمان، باور سالم و ایده و آرمان بلند، زندگی باآرامشی داشته باشد و یا کار مفید و ثمربخشی برای بشریت و تمدن بشری انجام دهد. انسان اگر به مکتب عقیده و ایمان پیوسته باشد، تکلیفش روشن است و اما اگر غیر از این باشد، همواره مردد می‌ماند که گاهی به این سو کشیده می‌شود و گاهی هم به آن سو. آری، پیوستن به یک مذهب و دین، یک نیاز است؛ اما آن چیزی که لازم است مورد توجه قرار گیرد این است که تنها ایمان به خداوند یکتا و پیروی از سیرت و سنّت گهربار آن‌حضرت ﷺ سبب نجات بیشریت خواهد شد و بس؛ زیرا همین ایمان است که انسان را به صورت یک «مؤمن» واقعی درمی‌آورد، کبر و غرور، فریب و خیانت، جور و ظلم و بی‌بندوباری را از فطرت شخص دور ساخته و انگیزۀ «عبادت‌ کردن» و «تسلیم شدن» در برابر فرامین الهی را در فرد ایجاد می‌کند.

ریشه‌های ایمان 

     ایمان، یک حس و یک باور درونی است و با انجام اعمال معنوی، حس آرامش خاطر و فکر آرام به انسان دست می‌دهد. انسان را راهنما و رهبر است و به ناکجاهای این عالم هستی و فراتر از آن می‌رساند. ایدۀ ایمان، ایده‌ای است که می‌توان آن را بلندترین و پرمنفعت‌ترین ایدۀ جهان هستی تلقی کرد؛ زیرا اساس و بنیاد موفقیت و سرفرازی بشریت از این ایده ریشه گرفته است؛ چنانکه پیامبر اسلام ﷺ ریشه‌ها و موارد لازمۀ آن را از نقطه‌هایی خاطرنشان ساخته‌اند که در تاریخ بشریت کارساز بوده و موفقیت آفریده است. این بزرگ‌مرد تاریخ در جهان هستی، می‌فرماید: «بُنِی الإِسْلامُ عَلَى خَمْسٍ: شَهَادَةِ أَنْ لا إِلَهَ إِلا الله وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ الله، وَإِقَامِ الصَّلاةِ، وَإِیتَاءِ الزَّکاةِ، وَالْحَجِّ، وَصَوْمِ رَمَضَانَ». [بخارى: 8]؛ (اسلام بر پنج چیز بنا شده است: 1. گواهی دادن بر اینکه خداوند ﷻ، یکتا است و جز او، معبود برحق وجود ندارد و محمد رسول او است؛ 2. برپاکردن نماز (نمازخواندن)؛ 3. دادن زکات؛ 4. اداکردن حج؛ 5. روزه‌گرفتن ماه مبارک رمضان.)

     همچنان در حدیث دیگر می‌فرماید: «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى یشْهَدُوا أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ الله، وَیقِیمُوا الصَّلاةَ، وَیُؤتُوا الزَّکاةَ، فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِک عَصَمُوا مِنِّی دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إِلا بِحَقِّ الإِسْلامِ، وَحِسَابُهُمْ عَلَى الله».2 (از جانب خدا به من امر شده است تا زمانی‌که مردم به یگانگی اللّه و به حقانیت رسالت محمد شهادت ندهند و نماز را اقامه نکنند و زکات ندهند، با آنان جهاد کنم؛ اما زمانی‌که این کارها را انجام دادند، مال و جان‌شان در برابر هرگونه تعرضی محفوظ خواهد ماند، مگر در حق کسی‌که اسلام تعیین کرده است. سرانجام کار آنان [در جهان آخرت] با خداست.)

     این حدیث نیز بیانگر اهمیت ریشه‌های ایمان است که باید هرکدام در زندگی هر فرد مسلمان چون شاه‌بیت، شعر و سرلوحۀ دل‌شان باشد.

     یکی از ویژگی‌های کلمۀ شهادت این است که چنان یقینی را به انسان هدیه می‌کند که هرگونه شک را از دل و دماغ شخص بیرون کرده و از فکر و اندیشۀ وی آن را دور می‌کند. پیامبر اسلام ﷺ می‌فرمایند: «أشهد أن لا إله إلا الله وأني رسول الله، لایلق الله بهما عبد غیر شاک فیهما إلا دخل الجنة»؛ [صحیح مسلم، کتاب الایمان: 31]3 (گواهی می‌دهم که معبود برحقی جز اللّه نیست و من فرستادۀ خدا هستم. بنده‌ای که (به این عبارت یقین دارد) و شکی در آن ندارد، خدا را دیدار نمی‌کند مگر اینکه داخل بهشت می‌شود.)

     ویژگی دیگر این کلمه، اخلاص در عمل است؛ یعنی چنان عمل را خالصانه انجام دهد که مقتضای ایمان باشد و هیچ‌گونه شک و تردیدی در پذیرش آن و هیچ شریکی با اللّه متعال در انجام اعمالش قرار ندهد. خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: «ألا لله الدین الخالص»؛ [زمر: 3] (هان! تنها طاعت و عبادت خالصانه برای خدا است و بس.)4

محل ایمان

     در مورد زیاد شدن و کم‌ شدن ایمان، اختلافات زیادی در کتاب‌های متعددی وجود دارد که به اندازۀ کافی و شافی روی آن بحث شده است و از حیطۀ این مقالۀ کوتاه خارج است، اما آنچه در این مجال لازم است که بدانیم این است که ایمان در کجا قرار و چگونه انسان را وادار به انجام اعمال موافق با عقل و نقل می‌کند؟

     علامه انورشاه کشمیری رحمه‌الله در کتاب وزین خود «فیض الباری» شرح صحیح البخاری می‌فرماید: «نسبت به امام شافعی رحمه‌الله یک قول روایت شده که محل ایمان، «قلب» است و نسبت به امام ابوحنیفه رحمه‌الله نیز گفته شده که بنابر دیدگاه ایشان محل ایمان، «دماغ» است؛ چنانکه در کتاب «مجمع البحار» نیز اینچنین آمده». ایشان در ادامه می‌فرماید: «قرآن کریم در آیات متعددی خاطرنشان ساخته که ایمان در قلب است، اما نزد من حقیقت این است که ذخیره و معدن اساسی ایمان، قلب است و آنچه از ایمان در دید نگاه‌ها قرار می‌گیرد از دماغ است، لکن از جهت اینکه در آیه‌های زیادی این مطلب آمده که محل ایمان قلب است، بنده آن را از ظاهرش به چیزی دیگری حمل نمی‌کنم».5

     محقق فیض‌الباری در ذیل همین بحث می‌فرماید: «تا زمانی که ایمان در قلب باشد، افعال نامیده می‌شود و هرگاه ایمان در دماغ قرار گرفت، آنگه ایمان از جملة علوم است؛ بنابراین، دانسته می‌شود که افعال درونی در قلب است و علم آن افعال در دماغ».6

     در این خصوص باز هم پیامبر گرامی اسلام ارشاد می‌فرماید: «أَلا وَإِنَّ فِی الْجَسَدِ مُضْغَةً، إِذَا صَلَحَتْ صَلَحَ الْجَسَدُ کلُّهُ، وَإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الْجَسَدُ کلُّهُ، أَلا وَهِی الْقَلْبُ»؛ (بدانید که در بدن، عضوی وجود دارد؛ هرگاه آن عضو صلاح و خیراندیش شد، تمام جسم نیز چنین خواهد شد و هرگاه آن عضو فاسد و ناکاره گشت، تمام جسم فاسد و پالوده خواهد شد. آگاه باشید که آن عضو، قلب است.) [صحیح مسلم/ ص ۶۷۲/ کتاب المساقاة/ رقم الحديث  ١٠٧ (١٥٩٩)/ دارالآفاق الربية.]

شاخه‌های ایمان

     باید گفت که ریشه با شاخه تفاوت زیادی دارد؛ هرچیز باید ابتدا ریشه بگیرد، جوانه بزند و به پایۀ کمال برسد تا قادر به شاخه کشیدن باشد و سازوبرگش با همین نگارۀ شاخه‌ها رنگارنگ می‌شود و با ریشه‌ها استقرار می‌یابد. سعادتمند است کسی‌که ایمانش با ریشه‌های مستحکم بایستد و با شاخه‌های گلدسته‌اش نگاه‌ها را فریفتۀ خود بسازد. در این گزینه، فقط به بیان یک حدیث اکتفا می‌کنیم که واقعا جامع است و بیانگر آن است که ایمان واقعاً شاخه‌های زیادی دارد و می‌سزد انسان مسلمان همه را در زندگی خویش پیاده کند و ایمانش را تقویت بخشد. عَنْ أَبِی هُرَیرَةَ رضیاللهعنه عَنِ النَّبِی ﷺ قَالَ: «الإِیمَانُ بِضْعٌ وَسِتُّونَ شُعْبَةً وَالْحَیاءُ شُعْبَةٌ مِنَ الإِیمَانِ». [بخارى] (از ابوهریره روایت است که نبی‏ اکرم ﷺ فرمودند: «ایمان شصت و اندی شعبه دارد و حیا یکی از آن شعبه‌‏ها است.)

رابطة عقیده با ایمان

     ایمانی که خداوند صاحبان آن را ستوده است، تنها عقیدۀ محض نیست؛ با وجود اینکه عقیده نماد واقعی از پایه و اساس ایمان است، اما ایمان عبارت است از عقیده‌ای که در دل استقرار یابد، آن هم به گونه‌ای که ریسمان پیوندشان از هم ناگسستنی باشد.

     کسی که دارای عقیده و ایمان کامل باشد، توسط زبان خود آنچه را در دل پنهان است، ابراز نموده و با عمل به مقتضای آن (عقیده) اعتقاد و گفتارش را تصدیق می‌کند. باید گفت عقیده‌ای که فقط در دل پنهان باشد و در ظاهر هیچ نمادی نداشته باشد، عقیده‌ای بی‌حاصل و روبه زوال خواهد بود و شایستگی ندارد که آن را عقیده نام بگذاریم.7

صفات اهل ایمان

     امام بخاری رحمه‌اللّه در کتاب صحیح البخاری، اثر ارزشمندشان، باب‌های مختلف با عنوان‌های متفاوت درج کرده؛ از آن‌جمله در ذیل کتاب الایمان، باب‌هایی را عنوان‌گذاری کرده که در آن صفات اهل ایمان را برشمرده است. نقل احادیث و شرح آن‌ها این مقاله کوتاه را به درازا می‌کشاند که مناسب می‌بینم فقط اسم صفات را ذکر کنم و برای تفصیل بیشتر به کتاب الایمان «صحیح البخاری» مراجعه کرده شود. آن صفات عبارت‌اند از:

•      آنچه برای خود می‌پسندند، برای برادرشان نیز بپسندند؛

•      محبت و دوستی با پیامبر، از ایمان است؛

•      طعم و لذت ایمان را حس می‌کنند؛

•      نشانۀ ایمان، دوست داشتن اَنصار است؛

•      فرار از فتنه، جزو دین است؛

•      برتری میان اهل ایمان در اعمال است؛

•      شب بیداری در شب قدر از ایمان است؛

•      جهاد در راه خداوند از نشانه‌های اهل ایمان است.

نشانه‏ های منافق

     در مقابل این دسته از انسان‌های بزرگ و بلندمرتبه، انسان‌های هرزه و بی‌همه‌چیزی نیز وجود دارد که از ایمان فقط اسمش را یدک می‌کشند و درونشان از حقیقت ایمان، تهی و خالی است. این انسان‌ها در اصل مسلمان‌نما هستند و در تمام ادوارِ تاریخ، بر پیکر امت ضربه وارد کردند و از نام اسلام سوء استفاده نمودند. پیامبر اسلام ﷺ در حدیثی به صفات این بی‌خردان می‌پردازد و پرده از جبین ننگین این جماعت برمی‌دارد.

عَنْ أَبِی هُرَیرَةَ عَنِ النَّبِی قَالَ: «آیةُ الْمُنَافِقِ ثَلاثٌ: إِذَا حَدَّثَ کذَبَ، وَإِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ، وَإِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ». [بخارى]؛ (از ابوهریره رضی‌الله‌عنه روایت است که نبی اکرم ﷺ فرمود: «نشانۀ منافق، سه چیز است: 1. اینکه در صحبت‌های خود، دروغ می‌گوید؛ 2. اینکه خلاف وعده، عمل می‌کند؛ 3. اینکه در امانت، خیانت می کند.) در حدیث دیگری به تفصیل بیشتر پرداخته و فرموده: «أَرْبَعٌ مَنْ کنَّ فِیهِ کانَ مُنَافِقًا خَالِصًا، وَمَنْ کانَتْ فِیهِ خَصْلَةٌ مِنْهُنَّ کانَتْ فِیهِ خَصْلَةٌ مِنَ النِّفَاقِ حَتَّى یدَعَهَا: إِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ، وَإِذَا حَدَّثَ کذَبَ، وَإِذَا عَاهَدَ غَدَرَ، وَإِذَا خَاصَمَ فَجَرَ». [بخارى]؛ (هرکسی‌که این چهار خصلت در او دیده شود، منافق خالص است؛ و هر کسی  که در او یکی از آن‌ها دیده شود، یک خصلت از نفاق دارد، مگر زمانی‌که آن را ترک کند. آن چهار خصلت عبارتند از: 1. هرگاه امانتی به او سپرده شود، خیانت می‌کند؛ 2. هنگام صحبت کردن، دروغ می‌گوید؛ 3. اگر عهد و پیمانی ببندد، پیمانش را می‌شکند؛ 4. هنگام دعوا، دشنام می‌دهد و ناسزا می‌گوید.)

آثار و فواید ایمان

     این آثار و فواید همانند اسباب و موجبات ایمان، هم ماهیت علمی دارند،‌ هم حالات نفسانی‌اند و هم برخی از مقولة اعمال و رفتارند. در این جا به پاره‌ای از مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌کنیم:

•      آرامش روحی؛

     یکی از بالاترین لذت‌ها برای انسان، سکینه و آرامش روحی و روانی است. اضطراب و نگرانی از بزرگ‌ترین دردهای بنی آدم و سرچشمۀ خیلی از انحرافات و ناکامی‌ها است. تلاش‌های بشری برای خلاصی از این درد جانکاه گویای تجربه‌های تلخی در این باره است.

•      روشن‌بینی؛

     از نظر قرآن، ایمان موجب روشن‌بینی و بصیرت انسان در مقام تشخیص حق از باطل می‌گردد. آن‌جا که می‌گوید: «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا الله یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»؛ [انفال: 29] (ای کسانیکه ایمان آورده‌اید، اگر از خدا پروا دارید، برای شما [نیروی] تشخیص [حق از باطل] قرار می‌دهد.)

•      توکل بر خداوند؛

     توکل بر خداوند، غنای نفس و رسیدن به حقِ تعیین‌شده برای شخص را در انسان نهادینه می‌کند. با آرامش خاطر زندگی را سپری می‌کند. باور دارد آنچه مناسب او باشد حتماً برایش خواهد رسید و آنچه سهم وی نباشد، با هیچ زور و تلاشی آن را به دست نخواهد آورد. «ومن یتوکل علی اللّه فهو حسبه» [طلاق: 3] (هرکسی بر خداوند توکل کند و اعتماد کامل داشته باشد، خداوند وی را [از همه هموم و غم‌های دنیا] کفایت می‌کند.)

•      برکات دنیوی؛

     در قرآن کریم آمده است:

[وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ]

«و اگر مردمِ شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برای‌شان می‌گشودیم»؛ [اعراف: آیه ۹۶] یعنی ایمان نه تنها آثار و فواید مثبت اخروی در پی دارد، بلکه موجبات دست‌یابی به نعمت‌ها و برکات دنیایی را نیز فراهم می‌سازد. اگر کسی در پی بهره‌مندی از نعمت‌های دنیوی از طریق صحیح است، باید در مقام جستجوی ایمان برآید.

•      انجام اعمال نیک؛

     علاوه بر اینکه انجام عمل صالح شرط اساسی ایمان است، از آثار و فواید ایمان نیز می‌باشد؛ چرا که ایمان آبشخور عمل و عملِ نیکو ثمره و نمود ایمان درونی است.

•      تقوا

     یکی از ملکه‌های کارآمد و سعادت‌آفرین برای یک مسلمان، توکل و اعتماد به پروردگار است. در سایة این حالت، بسیاری از دغدغه‌ها از وجود آدمی رخت برمی‌بندد و طوفان‌های سهمگین حوادث سر فرود می‌آورند. در فرهنگ دینی، رکن اساسی اخلاق اسلامی تقوا است و بدون آن، اخلاق و ایمان مفهومی ندارد.

     دیگر تقوا عبارتند از: 1. ملاک کرامت آدمی؛ 2. معیار پذیرش اعمال؛ 3. مرکب راهوار سعادت؛ 4. آثار ارزشمند.

•      راه‌های تقویت تقوا.

     میل به خوبی‌ها و گریز از زشتی‌ها، در اندرون انسان‌ها وجود دارد و کمتر کسی یافت می‌شود که فطرتاً چنین نباشد؛ رسالت پیامبران و مربّیان انسان‌ها، ‌تقویت و تربیت این روحیه در جامعه‌ بشری است. تحقق این هدف مقدس از راه‌های گوناگونی امکان‌پذیر است از جمله:

•      کسب علم؛

•      ایمان به خدا؛

•      پرستش خدا؛

•      چشم‌پوشی از مادّیات.8

نشانه‌های ضعف ایمان

     ضعف ایمان، بسان بیماری، نشانه‌ها و آثار گوناگونی دارد که از آن‌جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:

•      ارتکاب معصیت و گناه؛

•      قساوت قلب و سنگ‌دلی؛

•      بی‌دقتی و حواس‌پرتی در انجام عبادت‌ها؛

•      تنبلی و سستی در انجام عبادت‌ها؛

•      تنگ‌دلی، گرفتگی روحی، بدخُلقی و بدمزاجی؛

•      متأثر نشدن از آیات قرآن؛

•      غفلت از ذکر و دعا؛

•      بی‌توجهی نسبت به نافرمانی خدا و ناراحت‌ و خشمگین نشدن از                  بی‌حرمتی به دستورات الهی؛

•      محبت برتری و چیرگی بر دیگران (سیطره‌طلبی)؛

•      بخل و آزمندی؛

•      خلاف گفتار خود عمل‌ کردن؛

•      شاد شدن بر مصیبت برادر مسلمان؛

•      کوچک شمردن برخی از اعمال از لحاظ کراهیت و ناپسندی؛

•      کوچک پنداشتن نیکی‌ها و توجه نکردن به نیکی‌های معمولی؛

•    توجه نکردن به مسائل مسلمان‌ها و اقدام عملی مؤثر انجام ندادن در             جهت غمخواری بر مسلمانان به منظور بهبود وضعیت آنان از طریق دعا،          صدقه دادن و کمک‌رسانی به آنان؛

•      گسیخته شدن ریسمان دوستی و برادری؛

•      احساس مسئولیت نکردن در قبال دین؛

•      سراسیمگی، ترس و بی‌صبری در هنگام بروز مشکلات و مصیبت‌ها؛

•      بحث و جدل‌های الکی بیش از حد؛

•      خردگرایی محض؛

•      دلبستن به دنیا و شوق بیش از حد نسبت به آن؛

•      تجمّل‌گرایی و توجه بیش از حد به خوراک، پوشاک، مسکن و سواری.9

     تمام موارد، مدلل و با تفصیل در کتاب‌های بزرگان و حتی احادیث و آیات در      این موارد نیز موجود است. هرکسی علاقه‌مندی بیشتری به تفصیل این         موارد دارد، به کتاب «پدیده‌ی ضعف ایمان»، ترجمه کتاب شخصیت علمی         «دکتور محمدصالح المنجد» به نام «ظاهرة ضعف الایمان، الاسباب والعلاج»     مراجعه کند.

     آنچه اسلام عزیز را نسبت به ادیانِ ادعایی برتری می‌بخشد، ویژگی‌های    انحصاری و برجستة آن می‌باشد. امتیازات مکتب اسلام عبارت‌اند از:

•      وضوح و سادگی بودن؛

•      فطری بودن؛

•      ثبات و پابرجایی؛

•      استدلالی بودن؛

•      دارای عقیدۀ میانه‌رو.10

نتیجه‌گیری

     ایمان، باور عالمانه‌ای است که در قلب فرو می‌رود و دل را در مقابل خداوند نرم می‌کند. ایمان، درجات و مراحل گوناگونی دارد و هر مرحله و رتبه‌ای از آن، آثار و لوازمی دارد. هر که ایمانش محکم‌تر است، دلش خاشع‌تر و تنش در عمل کوشاتر است. هرگاه ریشۀ ایمان مستحکم باشد، درخت آن تنومند و بارور خواهد بود و شاخه‌هایش سازوبرگ دلکش و خوش‌منظری خواهد داشت؛ چنانکه هر بیننده‌ای را فریفته و دلباختة خویش خواهد کرد. ایمانی که آراسته با آموزه‌های قرآنی و سازه‌های سیرت نبوی باشد، عطر آن، فضای دل‌ها را خوشبو نموده و ریسمان حاکمیت بر دل‌ها را به دست خواهد گرفت و بر کرسی قلب‌ها خواهد نشست. این ایمان از گلدان دل ریشه می‌گیرد و تا آستان عرش شاخه می‌کشد. صدای این ایمان، رساتر از هر صدایی است و قدرت آن فراتر از توانایی زورمندان؛ زیرا با یک ندا، کاخ ظالمان را درهم می‌شکند و آتش نمرود را به گلستان تبدیل می‌کند. رسیدن به چنین ایمانی را می‌توان از همین قرآن که در فراروی ما قرار دارد، به خوبی دریافت و به آن دست یافت؛ زیرا نمونۀ این ایمان فقط در قرآن دیده می‌شود و نماد آن در سیرت پیامبران و اصحاب گرامی‌شان سرلوحۀ تاریخ گشته است. خوشا بر سعادت آن عده از اهل ایمان که در تمام شئون زندگی خویش از جان مایه می‌گذارند تا دیندار باقی بمانند و با همان حالت به دیدار باقی می‌شتابند. در قرآن کریم، مؤمنان به جای این همه دعوت بر تجربۀ دینی، دعوت به تفکر و تعقل و تدبر شده‌اند. در این کتاب، ایمان، عقد پیمان هدایت است. نمی‌شود ایمان در تار و پود شخص باشد و راه موفقیتش در حاشیه پنهان. اصلاً ایمان، همان پیمان وثیقی است که دل را برای قدم‌گذاشتن در این راه بی‌نهایت، هموار کرده و سختی‌های راه را می‌کاهد. هراتفاق زندگی‌مان را اگر خوب واکاوی کرده باشیم، ایمان را در آخرین کتاب هدایت در جهان بشر که قرآن است، هدیۀ عقل به قلب تلقی خواهیم کرد و با تلاوت آیه‌هایش نیروی بیشتری تقدیم قلب ایمانی و عقل فرمانبردار آن خواهیم نمود.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version