این دوران، که در ادوار تاریخ هیچ دورهای را کاملتر، زیباتر و شکوفاتر از آن نمیتوان یافت، به عنوان دوران خلافت راشده شناخته میشود. در این دوره، قدرت روح و اخلاق، دین و علم و تجهیزات مادی برای تربیت انسان و ظهور تمدن صالح دست به دست هم دادند. حکومتی پدید آمد که از بزرگترین حکومتهای جهان بود و قدرتی سیاسی و مادی شکل گرفت که از تمام قدرتهای آن زمان برتر بود. آرمانهای والای اخلاقی بر آن حاکم بود و در زندگی مردم و سیستم حکومتی معیارهای فضیلت و اخلاق مورد توجه قرار داشت. اخلاق و فضیلت همزمان با صنعت و تجارت در حال رشد و شکوفایی بود. به هر میزانی که دامنهی فتوحات گسترده میشد، به همان میزان پیشرفتهای روحی و اخلاقی نیز گسترش مییافت. از اینرو جنایات به حداقل رسید و جرایم به نسبت وسعت مملکت و تعداد شهروندان و وجود عوامل و مقتضیانش به ندرت اتفاق افتاد. ارتباط افراد با یکدیگر و افراد با جماعت و جماعت با افراد نیکو بود.
این دورهای بود کامل که انسان دوباره هرگز نظیرش را ندید و حتی در فرضیهی خیالبافان هم مرحلهای شکوفاتر از آن خطور ننمود. بدیهی است که این دوران طلایی با سیرت و منش افرادی تحقق یافت که زمام امور را به دست گرفته بودند و بر تمدن اشراف و نظارت داشتند. عقیده، تربیت و روشی که در حکومت و سیاستشان برگزیده بودند، نیز در تحقق این مقوله نقش داشت. آنان دین و اخلاقی والا داشتند و در هر مکانی که قدم میگذاشتند، پاکدامن، امین، کرنشگر و فروتن بودند؛ چه در هنگام زمامداری و چه در هنگام فرمانبرداری. یکی از بزرگان روم سپاه مسلمانان را اینگونه توصیف کرده است: «إنهم يقومون الليل ويصومون النهار ويوفون بالعهد ويأمرون بالمعروف وينهون عن المنكر ويتناصفون بينهم»؛ «شبها را زنده میدارند، روزها روزه میگیرند، به عهدشان وفا میکنند، امر به معروف و نهی از منکر مینمایند و انصاف را در بین یکدیگر اجرا میکنند.»
دیگری گفته است: «هم فرسان بالنهار، رهبان بالليل، لا يأكلون في ذمتهم غــلا بـثمن ولا يدخلون إلا بسلام، يقضون على من حاربوا حتى يأتوا عليه». «شهسواران روز و زندهداران شباند؛ جز با پرداخت قیمت چیزی نمیخورند، بدون سلام بر یکدیگر وارد نمیشوند و کسانی را که با آنان سر جنگ دارند، ریشهکن میکنند».
سومی گفته است: «أما الليل فرهبان وأما النهار ففرسان، يريشــون النبــل ويبرونهـا ويثقفون القنا، لو حدثت جليسك حديثا ما فهمه عنك، لما عـلا مـن أصواتهم بالقرآن والذكر»؛ «زندهداران شب و شهسواران روزند؛ تیر را میتراشند و کمانها را راست میگردانند، چنان به تلاوت و ذکر مشغولند که اگر در جمع آنان با همنشین خود سخن بگویی، سخنت را نمیشنود.»
سپاهیان اسلام تاج و تخت کسری را که صدها هزار دینار ارزش داشت به غنیمت میگیرند، اما هیچ دستبردی به آن نمیزنند و هیچکس به طمع تصاحب آن نمیافتد و آن را به امیر میسپارند. امیر نیز آن را نزد خلیفه میفرستد. خلیفه از تعجب میگوید: «إن الذين أدوا هذا لأمناء»؛ «کسانی که این چیز را رساندند قطعاً انسانهای درستکاری هستند.»
تأثیرات رهبری اسلام در زندگی عمومی
این دسته از پیروان محمد (صلی الله علیه وسلم) لیاقت دارند که بشریت در سایهی حکومتشان به سعادت برسد و با گامهایی استوار، هدفی صحیح و مسیری درست تحت رهبریشان حرکت کند. جهان را میزیبد که در دوران این رهبری آباد، آرام و سرسبز گردد و زمین نیز به نوبهی خود به خود ببالد؛ زیرا آنان بهترین متولیان و حافظان گیتی بودند. آنان به زندگی مانند قفسی آهنین نمینگریستند که در تلاش شکستنش برآیند. همچنین، زندگی را فرصتی برای لهو و لعب، خوشگذرانی و عیاشی نمیدانستند که با از دست رفتن دوباره هرگز به دست نیاید. به این دلیل فرصت را غنیمت میشمردند و زمان را از دست نمیدادند. دنیا را نیز مایهی عذاب و عقوبت برای خویش نمیدانستند که در صدد خلاصی یافتن از آن برآیند. آنان به دنیا چون سفرهای پهن شده نمینگریستند که بر سر آن خود را به هلاکت رسانند. نعمتها، منابع و برکات زمین را نیز مالی بیصاحب نمیدانستند که در تصرف آن یکدیگر را به قتل رسانند.
آنان ملتهای ضعیف را مانند شکاری تصور نمیکردند که در صیدش با یکدیگر به رقابت بپردازند، بلکه زندگی را نعمتی از جانب خدا میدانستند که با بهرهگیری از آن به پروردگارشان تقرب جویند و از این طریق به کمالات انسانی که برایشان مقدر بود دست یابند. همچنین، زندگی را تنها فرصتی برای جهاد و عمل میدانستند.
خداوند متعال میفرماید: «الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَوةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»؛ «خداوند ذاتی است که موت و حیات را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان، کارتان بهتر و نیکوتر خواهد بود.»
«إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»؛ «ما همهی چیزهای روی زمین را زینت آن قرار دادیم تا ایشان را بیازماییم که کدام یک کار نیکوتر انجام میدهد.»
آنان این جهان را ملک خدا میدانستند که آنان را در آن جانشین کرده است، البته نخست از این نظر که خداوند در اصل انسان را خلیفهی خویش در زمین تعیین نمود: «إنّى جَاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِيفَة»؛ «من در زمین جانشینی قرار میدهم.»
«هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا»؛ «خداوند ذاتی است که تمام آنچه را در زمین است برای شما آفرید.»
«وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا»؛ «ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا حمل کردیم و از چیزهای پاکیزه و خوشمزه روزیشان دادیم و بر بسیاری از آفریدگان خود برتریشان دادیم.»
ثانیاً از این نظر که وی انسانی است که در برابر حکم الهی تسلیم شده و خداوند نیز او را در زمین جانشین خود کرده و زمینیان را به وی سپرده است: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا»؛ ترجمه: «خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردند و عمل شایسته انجام دادند وعده میدهد که قطعاً آنان را جایگزین (پیشینیان) در زمین خواهد کرد، همانگونه که پیشینیان (دادگر) را جایگزین (باغیان) قبل از خود کرده است. همچنین آیین ایشان را که برای آنان میپسندد حتماً پابرجا و برقرار خواهد ساخت و نیز خوف و هراس آنان را به امنیت و آرامش مبدل میسازد. مرا میپرستند و چیزی را با من شریک قرار نمیدهند.»
خداوند متعال حق استفاده از برکات زمین را بدون اسراف و ولخرجی به آنان عنایت فرمود: «هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا»؛ «خداوند ذاتی است که تمام آنچه را در زمین است برای شما آفرید».
خداوند متعال مسؤولیت امتهای روی زمین و دستههای بشری را به آنان سپرده و تا آنان حرکت و سیرت و اخلاق و تمایلات انسانها را زیر نظر گیرند و هر ره گم کرده را به راه بیاورند و هر فاسد و فاسق را اصلاح کنند، کجیها را راست گردانند، شکافها را پر کنند، انتقام ضعیفان را از قدرتمندان بگیرند حق مظلومان را از ظالمان بازستانند، عدالت را در زمین برپا کنند و امنیت را در جهان حاکم گردانند: «كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللهِ»؛ «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِله».