نویسنده: ابوعرفان
پیشرفت تمامی کشورهای دنیا، حاصل استعدادهایی است که در آن کشور وجود دارند و از اندیشه‌ها و خلاقیت‌هایشان بهره‌برداری می‌شود.
سطح تحصیل، کیفیت تعلیم، گونهٔ تربیت و فضا و محیطی که انسان در آن رشد می‌کند و به بلوغ فکری و فطری می‌رسد، از جمله مواردی اند که در جامعه کیفیت و سطح تمدن آن کشور را تعیین می‌کنند.
یقیناً نیروی جوان کشور جزو سرمایه‌های پرسود و معنویِ قوی این خاک هستند که تشکیل جامعه و توسعه آن ممکن نیست مگر در سایه اندیشه‌های بالنده و تلاش‌های خستگی‌ناپذیر این نسل؛ نسلی که نبودشان جامعه را به مخاطره انداخته، رو به نابودی می‌کشاند و جای خالی‌شان هرگز پر نمی‌شود مگر با چند دهه پس‌ماندگی و عقب‌افتادگی.
شعبه‌های پاسپورت در کشور به شدت شلوغ اند و اکثریت هم‌وطنان ما یا پاسپورت دارند یا در پی گرفتن پاسپورت هستند که حداقل بخش بزرگی از پاسپورت خواهان هدفی جز ترک افغانستان ندارند؛ چه دایمی، چه موقت.
اصطلاح «فرار مغزها» در کشورهای همسایه ما مشهور است و مصداق‌های واقعی زیادی دارد که بررسی اوضاع آنان، ثبوت این موضوع را تأیید می‌کند و پرده از رخ کریه این سناریو و پیامدهای ناگوار آن برمی‌دارد.
در این حیطه، دو چالش بزرگ پیش روی ملت افغانستان است:
۱. کسانی‌که به صورت دایمی کشور را ترک می‌کنند؛ این گروه یقیناً بیشترین آسیب را می‌بینند و سخت‌ترین نوع آسیب‌ها، آسیب‌های بی‌گانگی با اصول و ضوابط اسلامی است که فرایند سریع و نامحسوس بی‌گانگی از این آموزه‌ها هرگز قابل جبران نیست و زیان‌های زیادی را بار دوش جامعه خواهد کرد که اغلب اتفاق هم افتاده است.
۲. خروج موقتی از وطن؛ این عنوان می‌تواند صورت‌های مختلفی داشته باشد که از درآمدزایی، مشکلات سیاسی، تور توریستی تا سفرهایی که مردم ما از روی هوا و هوس می‌کنند، هر کدام چون شراب مفاد و مضراتی دارد که بحران این سفرها یا مهاجرت‌ها شکی نیست که دامن‌گیر جامعه اسلامی ما است و آسیب‌های آن را پایانی نخواهد بود خصوصاً کسانی‌که برای کسب لقمه نانی لقای وطن را بر بقای خود ترجیح دهند و بالاخص افرادی که بنابر مشکلات سیاسی‌ای که دارند یا برای خود متصور هستند؛ چراکه این گروه با تجربه چند دهه حضور در افغانستان همواره منافع خاصه خویش را بر منافع عامه ملت مسلمان ما برتری داده‌اند و هرگز یکسان‌سازی مردم از منظر حقوقی جزو اهداف‌شان نبوده است و هم‌اکنون نیز با هر ترفند و شیطنتی خود را مربای سفره ملت افغانستان معرفی می‌کنند و از آدرس این ملت ستمدیده در پی پر کردن جیب‌ها و رسیدن به اهداف شخصی خود هستند.
بنابراین، در جامعه افغانستان ما که از نظر سواد و دانش غالبا ضعیف هستیم، از لابه‌لای این دو گروه می‌توان یک طیف دیگری را نیز مشخص کرد که قشر تحصیلکرده و باسواد جامعه اند که گاه در ذیل گروه اول و گاه در رفاقت تیم دوم وطن را ترک می‌کنند که در هر دو صورت مضرات این موضوع بسیار زیاد و زیان‌بار است که در صورت گرفتاری در دام سودجویان، به دانشمندان و پژوهشگرانی بدل می‌شوند که در پی اثبات اهداف خود یا بزرگان خود هستند نه تثبیت حقیقت و واقعیت و از سویی، خلأ نبودشان در کشور به شدت محسوس است و حسرت پیوست دوباره و بازگشت مجددشان مجد بزرگی برای کشور و ملت ما خواهد بود.
از همه مهم‌تر، کنترل این قشر جامعه است که نباید وطن را ترک کنند و نباید شکار دیگران گردند و نباید فشار آب آسیاب بی‌گانگان را بیفزایند و نباید به مخالفان و بی‌گانگان تمایل داشته باشند و حتی نباید در وطن بی‌کار بمانند و نادیده گرفته شوند.
اگر قرار است رشدی در جامعه به وجود آید، توسعه‌ای رقم خورد، شکوفایی ظاهر گردد، فرهنگ ما غنی شود، تمدن ما ساخته شود، تاریخ ما پرفراز گردد، قطعا جامعه و کشور ما به نسل جوان و تحصیلکرده نیازمند است تا رهبری وطن را در سایه علم و دانش خود بسازند و درواقع نسلی در یک جامعه به عنوان تأثیرگذار پذیرفته شوند که توان تغییر ناهنجاری‌ها را داشته باشند و علم‌شان را سلاح و اندیشه‌شان را پالیسی و تحکیم عقیده‌شان را آرم و آرمان خود بدانند و درست است که تا حدودی این موضوع ارزشمند تعریف و تحکیم گشته، اما اهمیتش بیشتر از این است.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version