نویسنده: عبیدالله نیمروزی

دیدار با وزیران و مسئولان

در رأس دیدارهای‌مان با وزراء و مسئولان، جناب آقای محمد یاسین عظیم، وزیر محترم معارف و نائبش دکتر محمد صدیق را در دفتر کارشان ملاقات کردیم. مذاکرات و صحبت‌ها در محور خط مشی سیاستِ آموزش و پرورش در کشورهای اسلامی صورت گرفت. حسن استماع سخنان، توجه به موضوع مذاکرات و احساس مسئولیت را در وجود وزیر معارف مشاهده کردیم. از آنجا که وزارت معارف در تنظیم برنامه‌ها و تسهیل مأموریت هیئت، تلاش فراوانی کرده و به نیابت از حکومت میزبان، ضیافتی هم به این هیئت برپا کرد. بدین جهت، از جناب آقای وزیر و معاونش تشکر کرده و ابراز قدردانی نمودیم.
با استاد عبدالستار سیرت، مشاور اول و نخست‌وزیر، که تحصیلات خود را در «الازهر مصر» به پایان رسانده و مانند یک عرب‌زبان به عربی روان صحبت می‌کند و جناب آقای سمیع‌الدین ژوند، وکیل وزارت عدلیه و عبدالهادی هدایت، وکیل امور محکمۀ عمومی این وزارت و استاد کمال شینواری، رئیس ادارۀ مرکزی اوقاف و استاد محمد صدیق کباری، رئیس جمعیت، علناً و هم دیدارهایی جداگانه به‌عمل آوردیم که مجموعۀ سرشناسی نیز از کارمندان وزارت عدلیه و رؤسای برخی شعب نیز با آن‌ها همراه بودند. استاد احمد محمد جمال، قبل از اینکه من به کابل برسم، با جناب وزیر اطلاعات دیدار کرده بود.
استاد عبدالرسول (عبدالرب رسول) سیاف، در همۀ نشست‌ها و دیدارها با توانایی و مهارت کامل، سخنان ما را به زبان فارسی ترجمه می‌کرد. متوجه شدیم که فرهنگیان، وزرا و کارمندان عالی رتبه به زبان فارسی (دری) سخن می‌گویند؛ گرچه زبان رسمی کشور پشتو است که با آن نامه‌ها و فرمان‌های دولتی صادر و دعوت‌نامه‌ها ارسال می‌گردد، اما زبان فارسی را عموم می‌فهمند و در مناسبت‌های علمی و نشست‌های ادبی با آن صحبت می‌کنند. مطلع شدم که زبان پشتو در قندهار که هم‌مرز با بلوچستان (پاکستان) و مرکز پشتون‌ستان است، رواج بیشتری دارد. ازجملۀ بهترین شخصیت‌هایی که در این سفر با وی آشنا شده و از همراهی، همکاری و رهنمایی‌هایش بهره بردیم، جناب شیخ «محمد اسلام تسلیم» بود که نمونه و الگوی علمایی است که هم تبحر در علوم دینی دارند و هم جایگاه خود را در افغانستان جدید حفظ کرده‌اند. شیخ محمد اسلام از اعتماد و احترام زیادی میان مسئولین وزارت معارف و دیگر مقامات بزرگ برخوردار است.

ضعف نفوذ علما در جامعه و نتایج آن

اندک مدتی پیش، افغانستان دیار علما و مشایخ بوده و مردم افغان در مقابل نفوذ علما چنان خاضع و فروتن بوده‌اند که نظیر آن را در هیچ یک از ملل شرقی نمی‌توان یافت. ملت حکومت افغان همواره به شرافت و کرامت آنان معترف بوده و نصایح و انتقاد علما تأثیر عمیقی در آن‌ها داشته است. هرگاه برای جهاد که عادتاً آن را «غزا» می‌نامند، ندا سر داده‌اند، تمامی اهالی شهرها و روستاها چنان لبیکی گفته‌اند که هیچ فراخوانی نظیر آن را به خود ندیده است. اینان بودند که در مقابل هجوم انگلیس سینه سپر نموده و با حفظ تمامیت ارضی  و پاسداری از آزادی و استقلال، به آداب و اخلاق اسلامی تمسک جستند و تمامی دعوت‌های منحرف و منافی با اسلام را دفع نموده و سربلند از میدان پیکار خارج شدند. این دستورالعمل بود که سبب گردید، محاکم اسلامی و اجرای احکام طبق شریعت اسلامی در این دیار باقی بماند و بدین خاطر باید به ملت و حکومت افغانستان تهنیت گفت و به فضل و برتری آنان اعتراف نمود.
ملت افغانستان مانند مردم ترکیه، همه سنی و حنفی مذهب هستند و به ندرت و بسیار کم پیرو مذاهب دیگر یافت می‌شود. حدود صدها طلبۀ افغانی از مدارس بزرگ علوم دینی هند، علی‌الخصوص مدرسۀ معروف دارالعلوم دیوبند فارغ‌التحصیل شده‌اند؛ اما در این سفر دریافتیم که آن‌ها عزلت اختیار کرده‌اند و از جامعه فاصله گرفته‌اند. متأسفانه با گذشت زمان، سیطرۀ علما در میان مردم دست‌خوش تغییرات و تحولات شده و از نفوذ آن‌ها کاسته است. این یکی از سیاست‌های حکومت برای بقای منافع و مصالح آن است؛ زیرا از تجارب گذشته درس گرفته و خوب به یاد دارد که علما چگونه ملت را علیه «امان‌الله خان» شوراندند و بر او چیره شده و او را مجبور به ترک کشور کردند و یا شاید حکومت در این زمینه به آن پند حکیمانه‌ای عمل کرده است که علامه اقبال لاهوری از نصایح ابلیس به پیروان و سران ملت‌ها چنین نقل می‌کند: «افغان‌ها دارای غیرت دینی هستند، برای نابود ساختن غیرت دینی آن‌ها باید طالبان و علما و رهبران دینی آنان را سرکوب کنید و از وطن اخراج نمایید.»
حمیت دینی و غیرت افغانی به‌طور ملموسی رو به ضعف گراییده و تغییرات فاحشی در جامعۀ افغان پیش آمده که طبعاً طیف‌های مختلف مردم آن را پذیرفته‌اند و هیچ تحرکی ایجاد نمی‌کند. غرب‌گرایی و تقلید از تمدن غربی عام شده و این حوادث هیچ‌گونه نگرانی در زندگی آنان پدید نیاورده است.
افغانستان به علت وجود فراوان انواع مواد مخدر، توقف‌گاه وسیعی برای جوانان افسرده شده است؛ تعداد زیادی از این قبیل جوانان منحرف که به اختلاط دو جنس (دختر و پسر) عادت کرده‌اند، در هواپیما با ما هم‌سفر بودند و وارد کابل شدند. تاثیر این‌ها برخلاف ملت افغانی در حد وسیعی مشهود بود. همۀ این موارد اتفاق می‌افتد؛ اما متأسفانه هیچ‌گونه عکس العملی را به وجود نمی‌آورد و کسی متقابلا موضع‌گیری نمی‌کند. همه و همۀ این‌ها، نشانۀ رکود و ضعف در غیرت‌های سلیم و طبیعت اسلامی است؛ تنها سبب آن این است که رهبری و سرپرستی از علما گرفته شده و به دست افرادی افتاده که همۀ مسائل را با ترازوی اقتصاد و سیاست می‌سنجند و در مقابل حقایق چشم‌پوشی و کرنش نشان می‌دهند. در مورد شهر هرات شنیدم که پیوسته ماوای علم و علما بوده است، مدارس و مساجد بسیاری دارد و همواره شمع علم و اصلاح دینی درآن فروزان بوده است. بسیار تمایل داشتیم که از این مرکز دینی و شهر باستانی دیدن کنیم؛ اما امکان سفر نبود که به دیدن دیاری برویم که بزرگان بسیاری هم‌چون عارف بزرگ و محقق توانا امام عبدالله انصاری داشته است. او صاحب کتاب «منازل السائرین» است که این کتاب را ابن‌قیم با کتاب معروفش «مدارج السالکین» شرح داده است و عالم ارجمند شیخ نورالدین علی بن سلطان محمد معروف به «ملاعلی قاری» را در خود پرورانده است.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version