نویسنده: م. فراهی توجگی

نقش رسانه‌ها در جهانی‌شدن

جهان با ورود به عصر رسانه‌ها و شکل‌گیری جامعه‌ی اطلاعاتی دوران جدیدی را آغاز کرده است. ما در نظام نوین جهانی در عصر رسانه‌ها زندگی می‌کنیم؛ عصری که در آن رسانه‌های بخش جدایی‌ناپذیر پیکره‌ی زندگی ما شده است. آنچه رسانه‌ها به‌عنوان اطلاعات به ما انتقال می‌دهد، به اشکال مختلف در نحوه‌ی زندگی‌، اندیشه و احساسات ما، حتی فرزندان ما، نقش تعیین‌کننده بازی می‌کند. در این میان، سیاست‌های رسانه‌ای نقش تعیین‌کننده‌ای در توسعه‌ی فرهنگی کشورها دارد و برنامه‌های زیربنایی اجرا می‌کند. رسانه‌ها با اتخاذ سیاست‌های متفاوت ارتباطی توسعه‌ی فرهنگی کشورها را تسهیل و تسریع می‌کند.
بدون‌شک کارکرد رسانه‌ها در عصر ارتباطات در همه‌ی ابعاد زندگی اجتماعی و فرهنگی جوامع بشری انکارناپذیر است؛ ازهمین‌رو، رسانه‌های غربی با تمام امکانات خود به یاری نظریه‌ی جهانی‌شدن شتافته است تا غرب از این رهگذر بتواند به مقاصد فرمانروایانه و سلطه‌جویانه‌ی خودش برسد.
دانشمندانی همچون کریستوفر بالس بر این باورند که امروزه استعمار مادی و فیزیکی جای خودش را به استعمار فکری، معنوی و فرهنگی داده است و دولت‌هایی که رسانه‌های فراملی را زیر سلطه و سیطره‌ی خودشان دارند، در واقع همان استعمارگران و مستبدان سنتی و همیشه‌حاضر در صحنه‌ی تاریخ هستند که فقط ظاهر، سلاح و شیوه‌ی نفوذ و سلطه‌ی خودشان را تغییر داده‌اند. این استعمارگران تلاش دارند تا با سوءاستفاده از قدرت فوق‌العاده‌ شگفت‌انگیز رسانه‌های فراملی در دست‌نیافتنی‌ترین زوایا و ابعاد پنهان جامعه‌ی مدنی و سیاسی دولت‌های متأثر نفوذ کنند؛ آنان را به سمت و سویی که می‌خواهند، بکشند و خواسته‌ها و تمایلات‌شان را که اندیشه‌شان اقتضا می‌کند، در نگرش‌ها، باورها و رفتارهای اتباع این دولت‌ها تزریق کنند؛ در ضمیر ملی و بومی آنان اختلال ایجاد نمایند و احساسات متعصبانه‌ی ملی‌گرایانه و مذهب‌گرایانه این ملت‌ها را دچار اضمحلال نمایند. همچنین با ایجاد فرسایش در پیکره‌ی وجودی حکومت‌ها تصویر جدیدی از استعمار و استثمار را به نمایش بگذارند که به مراتب خطرناک‌تر و ویرانگرتر از وجهه‌ی سنتی آن است.
با توسعه و گسترش وسایل ارتباطی از قبیل اینترنت و ماهواره شاهد یک نوع تنیدگی جهانی و ارتباط تنگاتنگ جوامع بشری، به‌ویژه در عرصه‌ی فرهنگ سیاست و اقتصاد هستیم. هرچند فرایند جهانی‌شدن از یکسو موجب افزایش معرفت بشری و تحکیم روابط بین‌المللی شده است و رفاه و توسعه‌ی نسبی را برای جهانیان به ارمغان آورده است، ولی از سوی دیگر، سبب بروز چالش‌هایی در حوزه‌های مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی شده و می‌شود. جهانی‌شدن فرایندی غیرپلانی اما هدایت‌شده است که از چند قرن گذشته آغاز شده است.
هدایت این پدیده توسط کشورهای صنعتی صورت گرفته است که در طی این مدت و به‌صورت تدریجی سعی کرده‌ است که یک سیستم قاعده‌مند جهانی ایجاد کند. سرمایه‌داری را از جغرافیای غرب به کل بدنه‌ی نظام بین‌المللی تسری ببخشد. اگرچه جهانی‌شدن هم به‌عنوان یک اندیشه و یک واقعیت اجتماعی پدیده‌ای قدیمی محسوب می‌شود، اما با مفهوم و کارکردهای امروزی آن، پدیده‌ای کاملا جدید است. در واقع جهانی‌شدن مبنای شکل‌گیری دوره‌ی جدیدی از تاریخ بشر محسوب می‌شود. واژه‌ی «جهانی» از مدت‌ها پیش وجود داشت، اما معمول‌شدن این واژه‌ نشانگر دلمشغولی امروزی ما به مسائل جهان است. به همین دلیل است که لغتنامه‌ی کلمات جدید آکسفورد واژه‌ی جهانی را در زمره‌ی کلمات جدید معرفی می‌کند و «آگاهی جهانی» را «قابلیت پذیرش و درک فرهنگ‌های دیگر غیر از فرهنگ خودی و نشانه‌ی توجه به مسائل اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی جهان» تعریف می‌کند. لغت‌نامه‌ی آکسفورد خاطر نشان می‌کند که کاربرد مذکور از جهانی‌شدن متأثر از نظریه‌ی مارشال مک لوهان درباره‌ی دهکده‌ی جهانی است که در کتاب اکتشافات در ارتباطات مطرح شده است. به‌طور کلی، جهانی‌شدن واژه‌‌ای برای نشان‌دادن این است که چگونه‌ی زندگی ما به شکل فزاینده‌ای با مردم و مکان‌های دوردست در اطراف جهان از نظر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی درهم پیچیده است. این پیوندها جدید نیستند، اما از همیشه فراگسترده‌ترند.
با این اوصاف می‌توان گفت که جهانی‌شدن مفهومی انتزاعی می‌باشد که برای مشخص‌نمودن روند کلان سیاست‌های فنی، علمی، اقتصادی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی امنیتی و زیست محیطی در سطح جهان وضع شده است. مارتین وولف جهانی‌شدن را سفر به سمت مقصد نامعلوم قلمداد می‌کند که آینده‌ی آن مبهم و نامشخص است.
دکتور یوسف قرضاوی گفته است: «همانا جهانی‌شدن به معنای معامله یک برادر با برادر دیگرش،
آن‌طور که اسلام می‌خواهد، نیست.
همچنین معامله و ارتباط یک همتا با همتایش، آن‌طور که افراد آزاد و شریف در تمام جهان می‌خواهند، نیست؛ بلکه معامله آقا با برده‌اش، بزرگان با کوچکان و مستکبران با مستضعفان است.
امروزه جهانی‌شدن در آشکارترین صورتش به معنای غربی‌سازی جهان است. به عبارت دیگر، به معنای آمریکایی‌کردن جهان می‌باشد. بدون‌شک جهانی‌شدن اسم زیبایی برای استعمار جدید است؛ اسمی که اراده‌ها و اختیارات گذشته را نابود و اسلوب گذشته را کنار می‌گذارد تا دوره‌‌ی جدیدی از سلطه را زیر چتر عنوان لطیف جهانی‌شدن به کار بگیرد. جهانی‌شدن به معنای تحمیل سلطه‌ی آمریکایی بر جهان است. هر دولتی که نافرمانی، سرپیچی و شورش کند، باید از طریق محاصره یا تهدید نظامی یا حمله‌ی مستقیم تنبیه و اصلاح شود؛ همان‌طور که در عراق، سودان، ایران و لیبی اتفاق افتاد»
در این میان، رسانه‌های غربی بیشترین نقش را در یکسان‌سازی فرهنگی و اجتماعی دارد.
تغییر سبک زندگی، فرهنگ، اقتصاد و روابط اجتماعی به شکل غربی آمریکا به معنای نابودی همه‌ی گرایش‌ها و اعتقادات بشر است.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version