اصطلاح «آزادی» یک واژهای آشنا برای همه است. آزادی از مفاهیم مهمی است که در همهٔ مکاتب فکری، دینی و غیر دینی از جایگاه والایی برخوردار است. تمامی احزاب، نهضتها، حکومتها و حرکتهای اجتماعی و سیاسی، بهوسیلهٔ همین شعار خود را مطرح کرده و برجسته نشان میدهند. از دیدگاه اسلام نیز آزادی و حریت یک اصل از اصول اسلامی است. نسبت به آزادبودن انسان در انتخاب راه و عدم اکراه، آیات و احادیث مختلفی ذکر شده است. {ولَو شَاءَ رَبُّکَ لَاٰمَنَ مَن فِی الأَرضِ کُلُّهُم جَمیعاً أَفأَنتَ تُکرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکونوا مُؤمِنین} «چنانچه اگر خدا خواسته باشد همهٔ اهل زمین ایمان میآورند؛ آیا مگر تو مردم را مجبور به پذیرش اسلام میکنی؟».
اما هر مكتب با توجه به ديدگاه خود، تعريف و تفسیر خاصی از آزادی ارایه كرده است. چنانچه اگر به تفسیری که آنها پیش میدارند، دقت کنیم و مدعیان آزادی را در معیار «سنجش در عمل» قرار بدهیم، چنین واضح میشود که آنها فقط در حد ابزار و آلهٔ نفوذ در تودهٔ مردم این شعار را سر میدهند و چه بسا «آزادی» را در محوطهای تنگ و تاریک (آنچه که تفسیر اشتباه ذهنشان است) قید و زنجیر بستهاند.
تعریف آزادی؛
در خصوص آزادی تعاريف زيادی ارائه شده است تا حدی که همین امر سبب شده است تا تعریف دقیقی از آن ارائه نشود. «آيزايا برلين» فیلسوف و نظریهپرداز بریتانیایی حدود دوصد تعريف از آزادی را ذكر كرده است. «منتسكيو» در تعريف آزادی مینويسد كه: آزادی عبارت است از اينكه انسان حق داشته باشد هركاری را كه قانون
اجازه میدهد بكند. از نظر «ميل» نيز آزادی يعنی اينكه هر انسانی بتواند مصلحت خويش را
دنبال كند مشروط به اينكه به مصالح ديگران آسيبی نرساند. همچنين «كانت» معتقد است
آزادی استقلال انسان از هر چيز به جز قانون اخلاقی است. «توماسهابز» هم میگويد: آزادی
در مفهوم صحيح آن فقدان مخالفت است.
بعضیها شاید تصور بکنند که اصلاً ادیان آسمانی با آن چیزی که اسم آن حریّت و آزادی است، هیچ موافقتی ندارند و آزادی اجتماعی و آزادیهای فردی و آزاد بودن انسان، اولینبار در اروپا به وجود آمده است؛ اما چنین نیست! آزادی از دیدگاه اسلام نیز یک اصل است «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغي» کسی مجبور نیست حتماً عقیدهٔ اسلام را به زور بپذیرد. هدایت و گمراهی برای همه بیان شده است. «فمن شاء فلیؤمن ومن شاء فلیکفر» کسی خواسته باشد ایمان بیاورد و کسی که نخواهد، ایمان نیاورد. از نگاه اسلام انسان مجبور محض نیست؛ به هر اعتقاد و نظری که باشد میتواند بر آن بماند و زمانی که میخواهد حتی در کشوری اسلامی زندگی کند باز هم لازم به پذیرش حتمی دین اسلام نیست. هندی، مسیحی، آتشپرست و یا صاحب هر آیینی دیگر، میتوانند همراه با معتقدات و عبادات خود، زیر چتر حکومت اسلامی، زندگی مسالمتآمیز خود را داشته باشند.
آزادی نعمتی پر بهاست؛
آزادی یک نعمت است. آزادی از امانتها و موهبتهای الهی است که خدای متعال در انسان به ودیعه نهاده است تا بهواسطه آن، به حیات اصیل خود در حوزهٔ انسانیت گام نهد؛ خود را از قیدهای درونی و بیرونی خلاص کند و از بردگی نفس و انسانها، به بندگی حق و حقیقت برساند. حضرت ربعی ابن عامر -رضیاللهعنه- زمانی که به دربار رستم ایران رفت، به ایشان چنین خطاب کرد: «اللهُ ابتعثنا لنخرج من شاء من عبادة العباد الی عبادة رب العباد و من ضیق الدنیا إلی سعتها و من جور الأدیان إلی عدل الإسلام». خداوند ما را فرستاده است تا مردمان را از عبادت بندگان رهایی بخشیم و بهسوی عبادت الله سوق دهیم؛ از تنگنای دنیا به فراخنایش و از ستم ادیان به عدل اسلام راهنما باشیم.
در حقیقت سردمداران ادیان گذشته و رهبران جوامع بشری، انسانها را در راستای منافع شخصی و قومی خود به بردگی و استعمار گرفته بودند؛ اما نور درخشان اسلام آمد و همهٔ آنها را آزادی بخشید؛ در میان بلال حبشی، صهیب رومی و مهاجران قریشی فرقی غیر از تقوا نگذاشت.
آزادی در تمدنهای غیر اسلامی؛
آزادی نه تنها در غرب، بلکه در بیشتر تمدنهای غیر اسلامی به عریانگی و بیبندوباری خلاصه میگردد. آنها آزادی را در دیوار «خواهشات نفسانی» محصور کردهاند. با گذشت زمان همواره در تفاسیر آزادی اضافگی و کمی میآورند. تفسیر مشخصی نمیتوانند ارایه بکنند؛ زیرا از آن بهعنوان یک آله و ابزار استفاده میبرند. گاهی زیر پردهٔ آزادی «همجنسگرایی» را نیز شامل میکنند، چیزی که هیچ عقل سلیمی آن را تایید نمیکند. گاهی بر حجاب و لباس زنان محجبهٔ مسلمان در آن دیار حمله میبرند و «حفظ فرهنگ اسلامی» را از دایرهٔ آزادی بیرون میکنند. گاهی مساجد و اذان مسلمانان را بند کرده و آن را خلاف آزادی تصور نمیکنند؛ یک بام و دو هوایی که خودشان نامش را آزادی نهادهاند.
معنای آزادی نزد غیر مسلمانان چنین پنداشته میشود که اگر شخصی بخواهد کاری را انجام دهد، هیچ چیز نباید او را از انجام آن بازدارد و اگر نخواهد آن را انجام دهد، هیچ چیز نباید او را مجبور به انجام آن کند. آنها در بسیاری از تصامیم خود گمان میكنند آزادند؛ اما در حقيقت بندهٔ شكم، شهوت، مال و مقام شدهاند و هيچ تسلطی برخود ندارند. آنها معبود خود، هوای
خود را قرار دادهاند.
آزادی مطلق؛
طبق بررسیهای بهدستآمده آنچه را که امروزه غرب و شرق به نام آزادی یاد میکنند و در عمل دارند پیاده مینمایند در حقیقت آزادی مطلق یا آزادی بیحد و مرز است.
آزادی مطلق نه عقلا پسندیده است و نه طبیعتا؛ چون انسانها بهطور اجتماعی زندگی میکنند، نمیتوانند آزادی مطلق داشته باشند؛ زیرا آزادی بیحد و مرزِ یک فرد، به پایمالشدن آزادی افراد دیگر اجتماع میانجامد. لذا لازم است تا هیچ چیزی بیحد و مرز نباشد و حتماً چهارچوبی از خود داشته باشد، چناچنه شریعت اسلامی آن را در لابهلای تعلیمات خود جای داده است.
آزادی مشروع؛
آزادی باید بیحد و مرز نباشد. در شریعت اسلام هر کسی که به حد بلوغ و نبوغ رسید آزاد است و میتواند در امورش متصرف باشد. آزادی باید از خود چهارچوبی داشته باشد تا کسی نتواند با گذاشتن پا بیرون از مرزش، باعث توهین، آزردگی و خطرافتادن آبروی دیگران گردد. یعنی نباید آزادیِ بعضی، سبب سلب آزادی از دیگران شود. چرا که قانونِ زندگی باید چنان عیار باشد که در چهارچوب آزادی «عدالت» نیز برقرار باشد؛ چرا که در اسلام، برای «آزادی» حدودی ذکر شده است و «عدالت» یکی از آن حدود است.
چنانچه اگر بنام آزادی شخصیتی مضحکهٔ عام و خاص قرار گیرد و کسی نتواند دَم بزند که آزادی است؛ پس جوابگوی این ظلمی که در حق فلان شخص شده است کی میباشد؟ آزادی نباید سبب ظلم و آبروریزی در حق دیگران گردد؛ چنانچه در جوامع غربی چنین مروّج است.
برای اجرای بهتر آزادی باید قانونی باشد؛ زیرا از میان رفتن قانون، آزادی بهشمار نمیآید؛ بلکه آشوب شمرده میشود.
زیر نام آزادی، حجاب را از سر انداختن و یا سوزاندن، آزادی نیست؛ بلکه برپایی فتنه و آشوب در کشوری است که قانونش، قانون اسلام است.
و صد البتّه ترویج عقاید باطل و اموری که مخالف قوانین حاکم باشد، در جامعهٔ اسلامی ممنوع است و نمیتوان نشر آن را آزادی نامید؛ زیرا اسباب تفرقه، فتنه و آشوب را دامن میزند و این خود مفسدهای بس بزرگ است که باید ذرایعش مسدود گردد.
تمامی اقلیتهای دینی و مذهبی میتوانند به راحتی مراسم عبادی و فرهنگی خود را اجرا کنند؛ اما دعوتدادن به عقاید غیر اسلامی جواز ندارد که باز هم همان علت قبلی باعث آن است.
در حقیقت، جامعهٔ اسلامی، نمونهٔ کاملی از همزیستیِ مسالمتآمیز پیروان ادیان مختلف و جامعهای آزاد است؛ زیرا گروههایی از اهل کتاب که در داخل کشور اسلامی زندگی میکنند و شرایط «ذمّه» را مراعات کردهاند، از آزادی عقیده، بیان، مناظرههای کلامی و غیر آن برخوردار هستند.
بهترین نمونهٔ آزادی در قانون شریعت اسلامی نهفته است. قانونی که خالق انسانها برای رفاه و آسایش انسانیت ترتیب داده و فرستاده است. آنچه را که غرب و شرق آزادی مینامند در حقیقت آزادی نیست؛ بلکه پیروی کردن از خواهشات زید و بکر است.
سخن آخر؛
به فرهنگ و تمدن اسلامی خود عشق بورزیم و هیچگاه بر اثر شعارها و تبلیغات بوقهای فرهنگی شرق و غرب متأثر نشده و فرهنگ غنی اسلام را ناقص ندانیم. متون اسلامی دارای غنیترین مواد برای ایجاد تمدنی قوی و مستحکم هستند.
اسلام ندارد به ذات خود عیبی
هر عیبیست در مسلمانی ماست
به امید روزی که تمامی انسانها از نور درخشان اسلام بهرهمند گردند و در فضای اخوت و عدالت اسلامی زندگی را بهسر ببرند.