نویسنده: محمدالافغانی

آیت:

مَن ذَا الَّذِي یُقرِضُ اللَّهَ قَرضاً حَسَناً فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضعَافاً کَثِیرَةً وَاللَّهُ یَقبِضُ وَ یَبسُطُ وَ إِلَیهِ تُرجَعُونَ. [بقره: 245]
ترجمه: کی است که در راه خدا نیکویی کند و مایه­‌گذارد تا خدا در عوض، چند چند آن را به وی برگرداند؟ خداوند تعالی است که روزی می‌گشاید و روزی می­بندد و به سوی او بازخواهید گشت [و محاسبه خواهید شد]

حدیث:

«من توضأ فأحسن الوضوء ثم قال: «أشهد أن لا إله إلا اللَّه وحده لاشریک له و أن محمداً عبده و رسوله، اللهم اجعلنی من التوابین و اجعلنی من المتطهرین، فتحت له أبواب الجنة الثمانیة، یدخل من أیها شاء»
ترجمه: هرکس وضوء گیرد و در وضوء گرفتن نیک دقت کند و در آخر این کلمه را بخواند: «أشهد أن لا إله إلا الله وحده لاشریک له و أن محمدا عبده و رسوله؛ اللهم اجعلني من التوابین و اجعلني من المتطهرین» دروازه­‌های هشت بهشت بر روی وی گشوده خواهد شد که از هرکدام که بخواهد، می­تواند وارد بهشت شود. (صحیح جامع الصغیر و زیاداتش)

داستان:

بود نبود، یک کشاورزی بود، آن کشاورز در کار کشت زمین خیلی موفق بود و همان­طور با کلی جدیت و پویندگی بر زمین­اش کار می­کرد تا به سن پیری رسید… روزی، شنید که مردم در جستجوی الماس سفر می­کنند و هر کس آن را پیدا کند سرمایه‌­ی هنگفتی به دست خواهد آورد. این فکر، کشاورز را به هیجان انداخت و کشتزارش را فروخت و در جستجوی الماس راهی سفر شد. سیزده سال در جستجوی الماس گذراند و آخر کار نومید و فرسوده از پا نشست بی­آنکه کمترین چیزی به دست آورد؛ سرانجام تصمیم گرفت خودش را به دریا اندازد تا خوراک ماهیان دریا شود. اما آن شخصی که زمین‌­اش را خریده بود، با کلی سرزندگی و پویندگی به کار زمین پرداخت: شروع کرد به هرس کردنِ علف­‌های هرز و کاشتن نهال‌های نو. طولی نکشید که مزرعه و باغستان وی از حاصل‎خیزترین مزرعه‌­های منطقه شد. یک روز، که داشت در مزرعه کار می­کرد، چشم‌اش به قطعه­‌ای درخشان افتاد. رفت و آن را برداشت، که دید تکه­­‌ی کوچکی از الماس است. هیجان­‌اش گرفت و شروع کرد به کندن و کاویدن زمین، که دومین و سومین تکه الماس را نیز یافت. چه شانسی! یکباره به گنجی از الماس در شکم زمین، برخورد.
پیام این داستان این است که: خوشبختی در همین نزدیکی توست: خوشبختی در اعماق جانت نهفته است که اگر به آن همت گماری و مراقب‌­اش باشی و هماره آن را بپایی، نه چندان دیر، به خوشبختی (الماس) خواهی رسید؛ اما اگر به مزرعه­‌ات رسیدگی نکنی و بر روی آن با پویندگی کار نکنی، دیری نمی‎گذرد که دستخوش علف‌­های هرز (اندیشه‌ها و عادت­های سیاه) شود و تمامی مزرعه را آفت زند.

حکمت:

اگر دستت در بخشایش کوتاه است (لا اقل) زبانت در سپاس دراز باشد!

دعاء:

«رب اجعلني مقیم الصلاة و من ذریتي؛ ربنا و تقبل دعاء».
ترجمه: پروردگارا! مرا توفیق ده تا مدام برگزارنده‌­ی نماز باشم و [همچنین] نسل­ام را. پروردگار! دعای مرا بپذیر!

درس:

حالا باید حساب خود با رمضان و عبادت، را بررسی کنیم، که این ماه فرخنده دارد به نیمه می­رسد. [باید خود را محاسبه کنیم که] آیا با سرعت بایسته، همچنان بر مسیر درست روان ایم یا نه؟
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version