نویسنده: اسماعیل سارانی

علما حاکمان را بازخواست و نصیحت می‌کنند

الله تعالی جهان را برای بشریت خلق کرد و نظامی مقرر فرمود، سپس دین پاک و عقیدۀ توحید را برای فلاح و خوشبختی بشر ارسال نمود. به این نظام چنان قدرتی بخشید که از طریق آن، نشر عقیده و تطبیق امور مردم مراعات گردد؛ اما این قدرت نمی‌توانست در اختیار عموم قرار داده شود؛ لذا الله تعالی برای عموم، حق بازخواست از مردی را که امر امت به او سپرده شده باقی گذاشته است که اگر در رعایت شئون و امور مردم تقصیر ورزید و یا در تطبیق و نشر اسلام سستی و اهمال کرد مورد مؤاخذه قرار گیرد.
اسلام طلب احقاق حقوق و رعایت شئون اسلامی را  از حاکم برای عموم آزاد و برای علما فرض عین قرار داده است؛ زیرا رهبران حقیقی امت، علما هستند.
آیات الهی هم به همین اشاره دارد: «وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»؛ «باید از میان شما گروهی باشند که (تربیت لازم را ببینند و قرآن و سنت و احکام شریعت را بیاموزند و مردمان را) دعوت به نیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند».
آیات بسیاری برتری و بهتر بودن این امت را بستگی به امر به معروف و نهی از منکر و دعوت به دین خدا معرفی کرده، و گرنه اصولاً بهتری و برتری بی‌مفهوم است. حاکمان نیکوکار سلف این واقعیت را درک کرده و آن را پذیرفتند.
با ورق زدن صفحات تاریخ، ذکر بسیاری از این حاکمان را در می‌یابیم که خودشان از امت درخواست می‌کنند تا او را مورد بازخواست قرار دهند و هر کار و تصرف او را به میز محاسبه‌ بکشند و هر خطایی که از او سر می‌زند را گوش‌زد نمایند.
بهترین نمونه برای بیان این واقعیت، عملکرد حضرت صدیق اکبر رضی‌الله‌عنه است، ایشان پس از به‌دست گرفتن زمام حکومت در خطبه می‌فرمایند: «اگر خوبی کردم مرا یاری کنید و اگر بدی کردم مرا قوام بخشید. تا زمانی‌که در میان شما از خدا و رسول او پیروی می‌کنم از من اطاعت کنید… .»
و برای نمونۀ عملی، کردار حضرت عمر رضی‌الله‌عنه را پس از به‌دست گرفتن حکومت ببینیم، ایشان در خطبه می‌گویند: «هرکس از شما در من کجی دید آن‌را قوام بخشد. یک اعرابی بلند شده و با شمشیر می‌گوید: به خدا، ای عمر اگر در کارت کجی دیدیم، آن‌را با شمشیر قوام می‌بخشم.» حضرت عمر رضی‌الله‌عنه باشنیدن این جواب بسیار خوشحال و مسرور می‌شوند و حمد خدا را بجا می‌آورند.
اما حاکمان امروزی با کمی و کاستی‌های که دارند باز هم حاضر نیستند از آن‌ها انتقاد شود. انتقاد را منع کرده و پا را فراتر گذاشته هم‌چون پاپ‌ها برای خودشان قداست قائل هستند. و اگر کسی انتقاد کند با شدیدترین مجازات‌ از او پذیرایی می‌کنند یا وی را به قتل می‌رسانند و مدعی خفه کردن فتنه در نطفه را دارند.
اما علمای اسلام با تصاویر صادقی که از عهد خلفای راشدین تا به امروز تاریخ ثبت کرده، ثابت کردند که همیشه حاکمان را به‌صورت‌های مختلف مورد بازخواست قرار داده‌ و حقوق رعیت‌ها را طلب کرده‌اند.

نکته

بازخواست حاكمان در واقع رد اعمال مخالف شرعی و گفته‌های متناقض‌شان با اسلام است وگرنه قصد و غرض مطلقا بدگویی از شخصیت‌های حاكمان نیست؛ زیرا هر انسانی به جز از پیامبران در معرض خطا و اشتباه هستند. پس انتقاد از حاكمان، آنان را اصلاح می‌کند و کجی‌های‌شان را قوام می‌بخشد و نیک‌بخت کسی است که پند داده شود و پند گیرد، بازخواست شود و به سبب آن، کارش قوام گیرد.
علمای صالح همیشه درصدد نصیحت حاکمان بوده و هستند و چنان علاقه‌ای به این کار دارند که مشقت‌های آن را به جان می‌خرند اما پا پس نمی‌کشند و این یک آرمان شرعی است، همان‌طورکه پیامبر اکرم صلي‌الله‌عليه‌وسلم  می‌فرمایند: «دین نصیحت است. گفتیم برای چه کسی؟ فرمود: برای خدا و کتاب او و پیامبرش و برای امامان مسلمانان و عموم مسلمانان.».
همیشه نصیحت و خیراندیشی برای حاکمان بهتر از شورش بر علیه آن‌ها است، البته تا وقتی که کفر صریح و الحاد به آیات خدا از آنان سر نزند و یا احکام شریعت را تغییر ندهند. امام حسن بصری رحمه‌الله می‌فرماید: «حاکمان متولی امر ما در جمعه و لشکر و حدود و ثغور کشور اسلامی هستند و دین جز با این‌ها قوام نمی‌گیرد؛ اگر چه مرتکب جور و ظلم شوند. به خدا اصلاحی که خدا به وسیلۀ ایشان به وجود می‌آورد بیشتر از فسادشان است».
بخش قبلی | بخش بعدی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version