نویسنده: عبیدالله نیمروزی

دیدار با علمای کابل

دومین نشست ما به علما اختصاص داشت؛ تعداد کثیری از آن‌ها دعوت سفارت عربستان را که از احترام بسیاری در میان محافل دینی و مجالس اسلامی کشور برخوردار است، پذیرفته و حضور بهم رساندند و در فضایی بسیار ساده و به دور از تکلف باهم نشستیم.
در این شب محور اصلی سخنان این‌جانب پیرامون مسئولیت علم در برابر دعوت و ارتباط مستقیم با ملت بود؛ اهمیت ویژۀ دو قشر، عموم مردم و جوانان و تجربه‌های برخی از  گروه‌ها و دعوت‌ها را در این باره، یاد آور شدم و با اشاره به نهضت جماعت تبلیغ در شبه قارۀ هند، شیوۀ دعوت آن، چگونگی موفقیتش در ارتباط گرفتن با مردم و رسیدن به خانه‌ها و محل‌های کار عموم مسلمانان، مطالبی عرض کردم و دقایقی از تأثیر این نهضت که در بر انگیختن شعور و احساس دینی، فراخوانی به بازگشت به سوی خدا، بلند همتی و صرف تمام تلاش در راه او، ایثار، اصلاح وضع موجود و تهذیب اخلاق و اعمال دارد، خاطرنشان کردم و متذکر شدم که بقای ملت بدون ارشاد، و تربیت اسلامی و درک کامل  مسائل و اوضاع، خطر بزرگی به شمار می‌رود که آن را به مثابۀ لقمه‌ای گوارا و ثروتی بی‌صاحب برای هر مفسد و بی‌دین و دعوت‌های مخرب و فلسفه‌های منازع اسلام قرار می‌دهد.
سپس به ضرورت توجه به جوانان، خصوصاً جوانان دانشگاهی اشاره کردم؛ زیرا آن‌ها رهبران فردا و نسل آینده‌ای هستند که زمام امور، رهبری کشور و وضع قوانین، تعیین سیاست آموزش و پرورش و ساختن زندگی را در اختیار می‌گیرند. مصالح کشور به شایستگی، درستکاری و پایداری جوانان و قدرت و حاکمیت اسلام به یقین آن‌ها در مورد صلاحیت، ارزش‌ها و مفاهیم اسلامی وابسته است.
بی‌اعتمادی جوانان به این امر که اسلام لیاقت رهبری را دارد و ناامیدی از آیندۀ آن، اضطراب عقیدتی در میان جوانان و باورشان به این امر که تمدن غرب که انسان به آن دست یافته است، آخرین پله و درجۀ انکار ناپذیر پیشرفت، آزادی و خوشبختی است. این‌ها همه انقراض یا کناره‌گیری اسلام از عرصۀ زندگی و ارتداد فکری و تبدیل فرهنگی را در پی خواهد داشت که به جنگ با تمام کشور به پا خواسته و حرکت امواج متلاطم آن هیچ یک، از خانه‌های روستاییان و عشایر و مزارع کشاورزان گرفته تا مدارس علمی و خانقاه‌ها را به حال خود باقی نمی‌گذارد.
سرنوشت برخی از کشورهای اسلامی را که علمای آن‌ها در توجه کسب اعتماد و رضایت جوانان کوتاهی کرده و آن‌ها را به حال‌شان رها نموده‌اند، بیان کردم که دعوتگران الحاد و تباهی یا کمونیسم و اگزیستانسیالیسم (وجود گرا)، آن‌ها را در دام‌های خود اسیر می‌کنند و افزودم که افراد لائیک و دهری، دعوتگران ملی‌گرایی افراطی یا کمونیسم دینی، چگونه بر این جوانان چیره شده‌اند و دانشگاه و ارتش را به عنوان دو حوزۀ فعالیت خویش انتخاب کرده‌اند. در نتیجه، در مدت کوتاه چند سال توانستند زمام امور کشور و حکومت را در دست گرفته و برعوامل تأثیرگذار در خط مشی سیاست کشور تسلط یابند.
در ادامه، یادآور شدم که فعالیت در میان جوانان، نیازمند شیوۀ جدید زبان روز و شناخت دقیق روحیه و مشکلات‌شان که با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کنند، است. در این مورد نیاز است تا به توصیه‌ای که به حضرت علی رضی‌الله‌عنه منسوب است عمل نمائیم که فرمود: «با مردم متناسب با فهم و خردشان صحبت کنید. آیا دوست دارید که خدا و پیامبرش را تکذیب کنند؟»
اضافه کردم که آنچه در موضوع دعوت اهمیت دارد، بر گرداندن اعتماد جوانان به اینکه اسلام توان ماندگاری و صلاحیت رهبری را دارد و نه تنها همگام با پیشرفت‌های روز، بلکه در پیشاپیش آن حرکت می‌کند. در این زمینه، تألیف، نشر و عرضه یا ترجمۀ ‌کتاب‌هایی که موافق با ذوق و سلیقۀ جوانان بوده و اذهان آن‌ها را متقاعد می‌نماید، مفید خواهد بود. استاد احمد محمد جمال هم سخنرانی کرد و برخی از جنبه‌های مهم را مطرح نمود. سپس گفتگو و مذاکره با حاضرین آغاز گردید و بعضی از حضار بزرگوار، در رأس‌شان استاد بشار مدیر کل ارشاد اسلامی در وزارت فرهنگ و اطلاعات و استاد محمد هاشم مجددی سخنان را تحلیل نموده و برخی نکات مهم را تبیین کردند. جلسه درحالی‌که رضایت و هیجان بر چهره‌ها آشکار و دل‌ها غرق در شادی بود خاتمه یافت.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version