نویسنده: ابوجریر

چکیده

       دشمن هیچ گاه غافل نخواهد بود ونمیباشد همواره سعی دارد تا چه گونه امت را اغوا کند الحمدلله که بیداری در میان امت اسلامی نیز به‌وجود آمده است و دیگر آن زمانی که کفار به سادگی بتوانند با دسایس‌شان امت اسلامی را اغوا کنند به سر رسیده است، اگر چه بعضی از گروه‌ها منحیث سپر محافظتی نظام‌های کفری در سرزمین‌های اسلامی، ایفای نقش دارند؛ اما دیر یا زود امت درک خواهد کرد که آن‌ها نیز آله‌ی دست کفار قرار گرفته‌اند.

 مقدمه

    استعمار از نخستین روزهای تولدش تا حال به گونه‌های متفاوت و متغیّری از سوی دولت‌ها به پیش برده شده است، بدون شک اساس آنچه به عنوان «استعمار» قدیم یا جدید خوانده می‌شود، توسط دوَل اروپایی اساس‌گذاری شده، طوری که آن‌ها برای برآورده ساختن منافع‌شان سرزمین‌ها را اشغال و از آن‌ها به صورت بی‌رحمانه، بهره‌برداری کرده‌اند.
    اکثریت مردم، استعمار را به مفهوم قدیمی آن می‌شناسند؛ بناءً هر زمانی که از استعمار چیزی می‌شنوند، از همان دید خاص به آن می‌نگرند، به خصوص تحصیل‌کرده‌ها و علما که در سخنرانی‌های خویش استعمار و استعمارگران را مورد انتقاد قرار می‌دهند و هدف آن‌ها از استعمار، استعمار به مفهوم قدیمی آن می‌باشد؛ درحالی‌که استعمار با تناسب شرایط و زمان اشکال و مدل‌های جدید را به خود گرفته است، تا چهرة نامیمون‌اش را از نظر اکثریت مردم پوشیده نگه دارد.
    همان‌طوری که ملت‌های مختلف در کام استعمار فرو رفتند، با تأسف امت اسلامی نیز مورد استعمار قرار گرفت و امت اسلامی زمانی در کام استعمار فرو رفت که حالت انحطاط فکری بر وی سیطره یافته بود؛ زیرا وجود انحطاط فکری در میان امت اسلامی باعث آن گردید تا امت ارتباط افکار موجود جامعه را به عقیده‌اش درک نکند و این امر باعث آن گردید که مفکوره‌های غیر اسلامی به امت مفهوم گردد؛ در نتیجة این تأثیرپذیری از مفکوره‌های غیر اسلامی، عده‌ای از مسلمانان چنان از مفکوره‌های غیر اسلامی متأثر گردیدند که به اسلامی‌سازی مفکوره‌های آن‌ها پرداختند، طوری که دیموکراسی اسلامی، مشابهت دادن پارلمان با شورای اسلامی، مشروعیت دادن به مفکورة آزادی‌ها و صدها مفکورة دیگر. این یک امر طبیعی است که اگر ملتی از دیدگاه مفکوره، خود را کم‌تر از ملتی دیگر ببیند و فکر کند که علت عدم پیشرفت و ترقی آن‌ها در مفکوره‌ها و طرز زندگی آن‌ها است، این امر باعث می‌گردد تا آن ملت از مفکوره‌های خویش، خود را آزاد کند و از مفکورۀ ملت مقابل تقلید کند تا مثل آن ملت به پیشرفت نایل گردد؛ بناءً به تقلید کورکورانه از مفکوره‌ها و نظام‌های زندگی آن‌ها می‌پردازد. شیوه‎ها و اسلوب‌هایی را که استعمار غربی در طول مدت به کار گرفت برای همة امت اسلامی ناشناخته و غریب بود، خصوصاً شیوه‌های که از طرف دولت آمریکا به کار گرفته شده است.
    دولت آمریکا هموار سعی کرده است تا اسالیب متفاوتی را جهت سیطره یافتن به سرزمین‌های اسلامی تعقیب کند؛ چنانچه آمریکا قبل از بیداری سرزمین‌های عربی از نظام‌های شاهی و مستبد حمایت می‌کرد؛ اما بعد از بیداری امت اسلامی متوجه گردید که دیگر با استفاده از این نظام‌ها نمی‌تواند به اهدافش برسد؛ بناءً کوشش دارد تا به تغییر چهره‌ها و آوردن بعضی چهره‌ها، احساسات عامه را فرو شانده و اوضاع را به نفع خود سروسامان بخشد، اگرچه تا اکنون شرایط این کشورها به حالت عادی‌اش بر نگشته؛ اما کوشش‌های آمریکا با شرکای استعماری‌اش جهت دست یافتن به کنترول وضعیت این کشورها جریان دارد.
    دراین مقاله تلاش من در جهت آن است تا شیوه‌های استعمار در سرزمین‌های اسلامی را به معرفی بگیرم و از پیامد‌های ناگواری که درگذشت زمان از این ناحیه به امت رسیده است، صحبت کنم، تا آنکه با فکر مستنیر به این مشکل، راه حل دقیق و قناعت بخش [ان‌شاء‌الله] ارایه دهم. 
تعریف استعمار: نخست برای فهم بهترِ شیوه‌های استعمار و استعمارگری ضرورت می‌دانم تا این واژه را از نظر لغت و اصطلاح بررسی کنم.
    اِستِعمار واژۀ عربی است و در اصل به معنای آبادی خواستن است و یا به عبارت دیگر استعمار از ریشۀ عَمَر و عمران به معنی آباد کردن و آبادانی است؛ ولی امروزه استعمار به معنای نفوذ و دخالت کشورهای زورمند در امور کشورهای ناتوان به بهانۀ آبادی و سازندگی کشورهای عقب‌مانده به قول دانشمندان غربی  (جهان سوم) است، درحالی‌که از این کشورها جز تاراج ثروت کشور‌های ضعیف و بهره‌کشی از منابع انسانی آن‌ها چیزی به جا نمانده است.
    کشورهای سلطه‌گر زمانی که یک کشور دیگر را اشغال و تحت تسلط قرار می‌دهند، ادعا می‌کنند که برای آبادانی و پیشرفت کشورها  آمده‌اند (استعمار)؛ ولی در عمل آن‌ها؛ جز غارت ثروت ملت‌ها، هدف دیگری ندارند، به این علت معنی این کلمه نیز دگرگون شده و به معنای اشغال‌گری و چپاول و بردگی به کار می‌رود، به عنوان مثال: در دهة اخیر قرن حاضر حملات آمریکا به عراق و افغانستان شیوه‌ای از استعمار این کشورها می‌باشد.
    استعمار در گذر زمان بارها شیوه‌های خود را عوض کرده تا بتواند به حیات خود ادامه بدهد، به همین دلیل است که فرانسه، انگلیس و آمریکا متناسب به شرایط و زمان، شیوه‌های مختلف استعمار را به‌کار برده‌اند تا به اهداف شوم‌شان برسند.
    برای فهم دقیق موضوع لازم است تا شیوه‌های استعماری را از لحاظ شکل بررسی نمایم تا باشد در قالب آن به مفهوم کلی این شیوه‌ها درگذر زمان پی‌ببریم.
الف: استعمار سنتی
    پس از وقوع جنگ‌های صلیبی و دورة رنسانس، اروپایی‌ها برای یافتن منابع و ثروت، در پی راه‌های جدید تجاری با هند و چین شدند؛ چون که دولت اسلامی عثمانی‌ها یگانه مانع در راه تجاری آن‌ها محسوب می‌شد، به همین منظور «کریستیف کولمپ» برای پیدا کردن راه تجاری جدید به هند تلاش زیادی کرد که در نهایت به سرزمین جدید (آمریکا) رسید؛ پس از شناخت آمریکا، اسپانیا، فرانسه و انگلیس به استعمارگری پرداختند.
    استعمارگران موفق شدند کشورهای وسیع و زیادی مانند: هند، اندونزیا، فیلیپین، کل جنوب شرق آسیا، کل قارة آفریقا و بخش‌هایی از خاورمیانه را اشغال کنند و توانستند حکومت اسلامی (امارت) را نابود کنند، مردم آن مناطق را به بردگی گرفتند، با نیروی کار آن‌ها ثروت‌های‌شان را به اروپا منتقل کردند، مخالفان و شورشیان محلی را از میان برداشتند و علاوه بر آن، حاکمان ظالم و نظام کفری خویش را در این سرزمین‌ها حاکم ساختند.
    در استعمار به شیوة سنتی، اشغال‌گران برای تصرف و حفظ این ممالک هزینه‌های زیادی از بابت لشکرکشی‌ها و نگهداری سپاهیان، تلفات جنگ و دریانوردی‌ها و مقاومت‌های مردمی و… داشتند به همین خاطر تقریباً در اوایل قرن بیستم و با ظهور آمریکا شیوة استعمارگری عوض شد.
ب: استعمار جدید
    در روش جدید استعمارگران ترجیح دادند، به جای لشکرکشی و تلفات و اعتراضات دایمی بومیان و سختی‌های آن، فردی از همان مملکت را به‌عنوان پادشاه و یا رئیس دولت سرکار آوردند که طبق خواسته و نظر آن‎ها حکومت کند و با دست خودش منافع آن‌ها را تأمین و در این روش از شرّ هزینه‌های اضافی و همچنین از نام اشغال‌گری رهایی یافتند، افرادی مثل: اتاتورک، خانوادة آل سعود، حکّام آفریقایی و حکام وابستة جنوب شرق آسیا نمونه‌هایی از این دست بودند، این حکام زیر نظر مستقیم اشغال‌گران انتخاب و حمایت می‌شدند و اکثر آن‌ها با کودتاهای ساخته‌شده سر کار آمده و زیر نظر سفرای خارجه، وزیر مختارها، جاسوس‌ها و مستشاران اجنبی حکومت می‌کردند و هیچ اخیتار و اراده‌ای از خود نداشتند.
    این حکام خاین سرزمین‌های اسلامی با ترفندهای باداران‌شان به نام دموکراسی، نظام‌های کفری را با فریب بالای مسلمانان تطبیق کرده و با وعده‌های دروغین آن‌ها را به بردگی و غلامی کشاندند.
    برای تقویت این روند (تطبیق دمکراسی) از شیوه‌های جدید استعماری که عبارت از تبلیغات رسانه‌ای و الگوگیریِ روشن‌فکری در نظم نوین جهانی است، تشویق و ترغیب نمودند، هرگاه کسی در برابر این نظم نوین جهانی ساخته شده قد برافراشته، به نام‌های بنیادگرا، تروریست و دهشت‌افگن و… مورد پیگرد قرار گرفته و در زندان‌های مخوف به انواع شنکنجه‌های جسمانی و روانی مواجه گردیدند.
    در این شیوه، استعمارگران قبل از هر چیزی قوانین اساسی کشورها را مطابق با افکار، مفاهیم و معیارهای خودشان تنظیم می‌کنند و از ابتدا بر مبنای جدایی دین از سیاست، عمیق کردن اختلافات اقوام و قبول قدرت‌های سلطه‌گر (سازمان ملل متحد و دیگر سازمان‌های استعمارگر) به عنوان ناظر و حَکَم در همة امور و گرفتن حق پایگاه‌های نظامی برای تقویت سلطة خود تعریف می‌کنند.
    قوانین اساسی کشورها را مطابق افکار و مفاهیم خویش تنظیم می‌کنند، یعنی در ساخت قوانین اساسی، نخست مردم آن سرزمین را با ایجاد فضای منفعت‌گرایی اغوا و تطمیع کرده و با فریب دادن آن‌ها خواسته‌های خود را مشروعیت می‌بخشندند و با توجه به فضای ایجاد شده، همه در تلاش می‌باشند تا نظریات و خواسته‌های‌شان را مطابق همان فضاء ارایه نمایند و بدون شک خاصیت انسان چنان است که در تحت فضاءهای متفاوت، اندیشه‌های متفاوت پیدا می‌کند، به شرط اینکه در نخست صاحب کدام اندیشة اساسی از حیات نباشد، با تأسف زیاد که امت پس از شکست دولتش و پراگندگی به این حالت افتاده و خیر خود را مطابق فضاءهای ایجاد شدة استعماری می‌داند و نمونة این اقدامات، قوانین اساسی ترکیه، عراق، لبنان، مصر، جمهوری‌های شوروی سابق، افغانستان، پاکستان و کشورهای آفریقایی را می‌توان نام برد.
    در این شرایط احزاب مزدور که جز تطبیق برنامة آن‎‌ها دیگر وظیفه‌ای ندارند، به صحنه می‌آیند و افراد مورد نظر آن‌ها ثبت‌نام می‌کنند و برنده، از قبل قابل پیش‌بینی است و در هر شرایط منافع استعمارگران تأمین می‌شود، اگر هم احیاناً افراد مستقلی سرکار بیایند؛ بلافاصله به‌وسیلة دادگاه قانون اساسی، شوراهای نظامی و یا هم دیگر مراجع قدرت دست‌وپای‌شان بسته می‌شود و قدرت هیچگونه اصلاحاتی را ندارند و باید بلافاصله یا کنار بروند یا هم با برنامه‌ی تطبیق احکام کفر توافق کنند؛ مانند «نجم الدین اربکان» در ترکیه و مرسی در مصر که بعد از تعیین شدندش به دامن نظام کفری دموکراسی افتاده و آن را مشروعیت می‌بخشد.
    در پهلوی قانون‌گذاری که غیر شرعی و ضد اسلام می‌باشد، القاء فرهنگ غرب در تمام برنامه‌های صوتی، تصویری، فیلم، تئاتر، مجلّات، کتب، روزنامه‌ها و… به وضاحت دیده می‌شود. در افغانستان نیز رسانه‌ها آگاهانه یا غیرآگاهانه به ترویج مفاهیم غربی می‌پردازند و در یک سرزمینی که 60% مردم آن زیر خط فقر زندگی می‌کنند، بیش از30 تلویزیون، 150 رادیو و صدها روزنامه و هفته‌نامه وجود دارند، در صورت عدم حمایت مالی آن‌ها چگونه این شمار زیاد می‌توانند به فعالیت‌شان ادامه دهند. و به روایت دقیق با ایجاد هر تلویزیون سفارت آمریکا در کابل مبلغ هنگفتی را در اختیار مؤسس آن قرار می‌دهد که مصارف یک سال تمامش را کفایت می‌کند، چرا این کار را سفارت آمریکا در کابل به دوش می‌گیرد؟ این درحالی است که در داخل خود آمریکا مردم زیادی زیر خط فقر زندگی می‌کند و از بحران اقتصادی، سال گذشته آمریکای‌های زیادی متضرر شده‌اند؛ همچنان خود دولت آمریکا تقریباً 16 تریلیون دالر قرض‌دار است، این عجیب نیست که باز هم برای تلویزیونی درکابل میلیون‌ها دالر می‌پردازد!
    از همة گفته‌های بالا معلوم می‌گردد که آمریکا در سرزمین‌های اسلامی، جز تقویت حاکمیت خود از هر طریق ممکن چیز دیگری نمی‌خواهد، تا از آن طریق به تمامی خواسته‌هایش که دور ساختن امت اسلامی از مبدأشان می‌باشد، برسد. آمریکا از سال‌های متمادی این کار را انجام می‌دهد؛ اما امت اسلامی گویا نمی‌دانند که با ایشان باربار یک کار با شیوه‌های متفاوت صورت می‌گیرد، در این مورد پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم منحیث مؤمن برای ما هشدار داده است تا هوشیار بوده از کید و مکر دشمنان خود غافل نمانیم و فرموده: «لایلدغ المؤمِن مِن حُجرٍ مَرَّتَین»؛ (مؤمن؛ هرگز از یک سوراخ، دوبار گزیده نمی‌شود.)

نتیجه گیری

    بعد از فروپاشی دولت عثمانی   کفار غربی با استفاده از روش‌های گوناگون خواسته‌اند تا به حاکمیت سرزمین‌های اسلامی دست یابند و همواره سعی کرده‌اند، تا به این هدف از راه‌های غیر مستقیم و ناشناخته دست پیدا کنند، طوری که آن‌ها با دادن وعده‌های گوناگون مانند: آبادانی سرزمین‌های اسلامی، کمک به پیشرفت و ترقی آن‌ها می‌خواهند تا اعتماد مسلمانان را جلب کنند. استفاده و بکارگیری کفار از این دسایس برای فریب دادن مسلمانان چیز تازه‌ای نمی‌باشد، چنانچه کفار از همان آوان نزول وحی بر رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم کوشش کردند، تا با دادن وعده‌های گوناگون جلو دعوت و جهاد را بگیرند؛ ولی از آنجایی که الله سبحانه تعالی پیامبر‌ش را از مکر و دسایس آن‌ها آگاه ساخته بود و مسلمانان با اقتدا به رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم از وی پیروی می‌کردند، کفار ناکام شده و به هدف شوم‌شان نرسیدند، تا آنکه در قرن های 20- 18 که انحطاط مسلمین به نقطة بلند خود رسیده بود، کفار توانستند چنان ضربات خورد کننده‌ای را بر مسلمانان وارد کنند که اثرات آن تا اکنون ظاهر می‌باشد.
    بنابر آن، بر ما لازم است تا در افشای دسایس کفار برای امت اسلامی سعی زیاد نماییم تا باشد ان‌شاء‌الله امت اسلامی هرچه بیشتر از مکر و دسایس کفار آگاه شده و  به نصرت الله سبحانه و تعالی نظام اسلامی تأسیس گردد، تا ریشه‌های فکری، نظامی و سیاسی کفار را از سرزمین‌های اسلامی و بعداً از تمام جهان ریشه‌کَن سازد. «وَ اُخْرى تُحِبُّوْنَهَا نَصْرٌ مِّنَ اللّهِ وَفَتْحٌ قَرِيْبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِيْنَ» [صف: 13]
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version