(الحمد للهِ رَبّ العالمين حمداً كثيراً الي يوم الدين، وأَشْهَدُ أن لا اله الا الله وحده لا شريك له، و اَشْهَدُ أنّ محمداً عبده و رسوله ، اللهُمَّ صَلَّ وَسَلّمْ عَلي مَنْ بَعَثَهُ رحمة للعالمين. و علي آله واصحابه و أزواجه و التابعين الي يوم الدين)
و بعد خداوند به مقتضای حکمت و رحمت و مهر بیکرانش انسان را از عدم بعرصه وجود درآورده، و بر دیگر موجودات فضیلت برتری بخشیده (كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ﴾ (اسراء: ۷۰) تا وی را از تاریکی جهل و ضلالت به سوی نور و عقل و درک، سوق داده، (وَيُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ) (مانده: ١٦) و از قید بردگی و انقیاد و خضوع و تعبّد برای دیگران رهای و با نزول ،قرآن بر پاکترین و بزرگترین مخلوقش حضرت محمد المصطفى خاتم الانبياء (عليه افضل الصلاة و السلام و با یک برنامه و قانون آسمانی که منطبق با فطرت و سرشت انسان ،است بشر را از اسارت و بردگی نجات داد و به سوی یکتاپرستی و دین اسلام دعوت نمود. تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ﴾ (آل عمران: ٦٤) و با دادگری مساوات و برابری و عدالت اجتماعی و دموکراسی را در همهی زمینهها به انسان کرهی زمین بخشیده و با نزول قرآن مساوات و حقوق فردی و اجتماعی و احترام به حقوق یکدیگر و زندگی مسالمت آمیز را به تمام انسانها آموخت آنان را به شناخت حقوق و تعارف و تألف و تأنس و تعاون با یکدیگر دعوت نمود تا جایی که در جزيرة العرب که شدیداً به تفاخر به انسان و حمیت و نژادپرستی و عصبیت معروف ،بودند الاعرابُ) اشدُ كفراً و نِفاقاً به مساوات و برابری و احترام به حقوق یکدیگر و دوری از خشونت و تعصبهای قومی دعوت شدند، خداوند فرموده:
در این آیه جامعه بشر بدون استثناء از هر نژاد و قبیلهای که باشند به مساوات و رعایت حقوق و احترام به ارزشهای قومی و ملی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی مورد خطاب قرار گرفته و باید به آن گردن نهند.
زیرا قانون خدای و آسمانی بر فطرت و سرشت انسان انطباق دارد که رنگ کهنگی بر سیمای آن نمینشیند و کمرنگ هم نمیشود و گذشت زمان از ارزش و اعتبار آن نمیکاهد چون کهنگی در مورد موضوعاتی پیش میآید که خواسته سرشت انسان نباشد قانونها یا آداب و رسومی که در جامعه بشری به وجود میآید در صورتی که جوشان و برخاسته از فطرت انسان نباشند با گذشت زمان بدست فراموشی سپرده میشوند و ارزش خود را از دست میدهند اما قانون و برنامههای که از فطرت و خوی انسان ،بجوشند و پاسخگوی نیازهای فطری او باشند هرگز و هرگز با گذشت زمان کهنه و بیارزش نمیشوند آیا میتوان تصوّر کرد که روزی عدالت خواهی حقیقت جوی آزادی استقلال فکری و اندیشه شجاعت و فداکاری و غیره در نظر انسان بیارزش شود بر همین اساس است که دین اسلام دین آسمانی و آموزشهای آن با گذشت زمان و عصرها و قرنها کهنه و فرسوده نشده و از ارزش و اعتبار آن کاسته نمیشود.
مقدمه
سپری شدن قرون وسطا پایان استثمار و استعمارگریهای انگلیس و فرانسه بر اکثر نقاط جهان ،هندوستان ،الجزایر عراق و بطور کلی خاورمیانه و فروپاشی جماهیر شوروی بعد از ٧٥ سال و سقوط طاغوت و دیکتاتورهای زمان همچون شاه ایران، صدام حسین رئیس جمهور عراق که بعد از ۳۵ سال انفال و نسل کشی کردهای حق طلب و کشتار دهها نفر از شیعههای دجیل و بمبباران شیمیایی بیش از پنج هزار نفر کرد در شهر حلبچه عراق و بسیاری از مردم سردشت ،ایران در حال حاضر یک نوع بیداری و بهار آزادی همهجا را فراگرفته است.
و این دلیل واضح بر این حقیقت است که قانون دین مبین اسلام کهنه شدنی نیست (الحقُ يَعْلوُ ولا يُعْلِي عَلَيه) حق خواهی و آزادی و آزاد بودن با خون انسان عجین ،است روزی خواهد آمد که خود را ظاهر و دست ستمکاران و جباران روزگار را قطع خواهد کرد و بر ستمکاران و مفسدان روزگار غالب خواهد آمد.
عاقبتاً وجدان بیدار به این حقیقت پی خواهد برد و مردم کمکم با کسب معارف و معلومات و درک واقعی و خودشناسی از خواب غفلت بیدار و پیخواهد برد، که انسان فطرتاً در هر جا و مکانی بوده و از هر نژاد و قومی که باشد باید حق زندگی داشته باشد و خود را مختار ببیند و در مسائل فردی و اجتماعی احساس مسؤلیت کند.
بدیهی است روحیه و روش کسی که به انسان به عنوان موجودی بیاختیار و دست بسته مینگرد که در سرنوشت خویش تأثیر ندارد با کسی که خود را حاکم بر سرنوشت خود میداند و معتقد است که انسان آزاد آفریده شده است متفاوت است. هیچ چیز انسان را به این اندازه که آزادی خود را از دست رفته و خویشتن را مقهور و محکوم امری نیرومندتر از خود مشاهده کند و تسلط مطلق و بیچون و چرا او را بر خود احساس کند روح او را آزرده و افسرده نمیسازد پس، انسان با توجه به فطرتش آزاد بدنیا میآید و آزاد میمیرد و باید آزادانه زندگی کند عزت و کرامت خاص انسان است.
خداوند، بزرگی و اختیار داشتن را فقط به انسان بخشیده است.
اسلام تمام انسانها را طوری هدایت نموده که در مسیر کرامت و خلاقیت و برابری حرکت نمایند.
کلمهی (لِتَعارَفوا) کلمهی است جامع صدها تبصره) و (ماده قانون مدنی در آن نهفته است از (عرف) ریشه دارد به معنی شناخت است.
متضمن چند مسئله حصر تفاضل بوسیله تقوی و خدمت به مردم و حقوقات بینالمللی است. واضح است بطور کلی اصول دموکراسی و عدالت اجتماعی را تحقق بخشیده با صراحت اعلام میدارد که به یکدیگر احترام بگذارید و یکدیگر را تحقیر نکنید همه را به تعارف و تآلف و تحابب دعوت، نموده استثمار و استعمارگری را مورد، نفی قرار داده يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَابِلَ لِتَعَارَفُوا (حجرات: (۱۳) آفرینش طبقات مختلف با رنگ و زبانهای متفاوت دلیل قاطع بر یکسان بودن بشر و مساوات و برابری و نفی برتری نژادی میباشد وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ ﴾ (روم: ۳۲) تمام اقشار مردم از هر نژاد و قوم و زبانی باشند بدون توجه به جوانب و نوعیت و جنسیت آن زن و مرد، سفید و سیاه، سرخ، عرب، فارس، ترک کرد و غیره مشمول آن میگردد باید از یکدیگر احترام بگیرند و حکومتهای جهان از هر حیث به یکدیگر توجه داشته باشند ارتباط سیاسی، تجاری، فرهنگی و اجتماعی را با هم برقرار نمایند و به مرز و حدود و فرهنگهای یکدیگر تعدی ننمایند و حکومتهای جهان بویژه حکومتهای اسلامی قانون و برنامه اسلام را لحاظ و مدنظر داشته باشند و آن را لازم الاجرا بدانند و قومیتهای تحت حکومت خویش را تحقیر نکنند و به آنان احترام بگذارند به فرهنگ و زبان خدادادی آنان ارج نهند و از آداب و رسومات و فرهنگ آنان جانبداری نمایند تا یک حکومت مقتدر و محکم و سالم و دموکراسی و مردم سالاری را بدون تبعیض و نژادپرستی همچون صدر اسلام برقرار، نمایند همهی مردم عرب، فارس، کرد، ترک، بلوج و غیره حکومت را حکومت خود بدانند و با چنگ و ناخن و دندان از حکومت خویش دفاع نمایند.
(أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ) مِنكُمْ» (نساء: ٥٩) شاهد بر آن است
ضرورت دارد که نظام و حاکمان جهان بپذیرند که بدون عشق مردم به حکومت مملکت پایدار و در امن و امان باقی نخواهد ماند. دین اسلام همه چیز را فدای مردم میکند و مردم را بسوی کمال و صنعت و تکنولوژی و داشتن فضایل اخلاقی سوق میدهد تا آنجا که هرکس از لحاظ این خصوصیات کاملتر، باشد مقدستر و کاملتر شناخته میشود، که ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ) (حجرات: ۱۳) نص بر آن است.
حکومتهای اسلامی هر چند سنگ اسلام را به سینه میزنند ولی عملاً به قانون و برنامهی (اسلام) توجهی ندارند.
و مردم را به بدبینی و سوظن نسبت به اسلام واداشتهاند اضطراب و بیباوری را در دل جوانان ایجاد کردهاند تا جای که جسارت و سوء ادب را متوجه قانون و برنامه اسلام میکنند.
بهار سال ۲۰۰۳ هنگام حمله آمریکا و متحدین به عراق و سرنگونی حکومت صدام و تشکیل انجمن حكم اظهار داشتند تدوین قانون نباید اسلامی باشد زیرا قانون اسلام دموکراسی نیست این جمله بیمحتوا از چه جای جوشان است؟ از کارنامه و عملکرد حکومتهای اسلامی و بیتوجهی آنان نسبت به مطالعات و فرهنگ و ادبیات و آزادی مردمانشان تعصب و نژاد پرستی حکومت و ملت را از پیشرفت و تعالی باز میدارد بنحوی که فقط منافع قومی و ملی خویش را میبیند و از مصالح و فرهنگ دیگران چشم میبندد این یک عمل ضدارزش است اگر چنین باشد جامعه یا حکومت از تعادل خارج میگردد و یا مثلاً اگر قومی و یا ملتی بیش از حد به زهد و یا حسن مکتب و یا مذهب خویش توجه کند، از تحصیل علم و دانش باز میماند و بعلت جهالت زیانهای را نیز متوجه دیگران میسازد.
به همین ترتیب اگر سرگرم آمال و امیال دنیوی گردد و از تهذیب نفس و سازندگی خود غفلت ورزد بیشک وجودش منشأ مفاسد زیادی برای جامعه خواهد شد. در روایتی از حضرت علی آمده است قطع ظهري، اثنانِ عالمٌ مُتَهَتِكُ, جاهَلُ مُتنسّكُ) دو دسته کمر مرا شکستند دانشمند فاسد و بیبند و بار و جاهل مقدس مآب، اولی با فساد و پرده دری مردم را از علم خودش باز میدارد و دومی با جهالت خویش انسان را از عبادت و پاکسازی درون گریزان میسازد اسلام دینی است دامنهدار به ابعاد انسان توجه دارد و بطور کلی با تک بعدی و مذهب گرایی مخالف است و به تمام مذاهب و اعتقادات انسان احترام میگذارد و حقومات فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی را رعایت و مورد تأکید شرعی قرار خواهد داد.
اولین مأموریت حضرت موسی بعد از اینکه به پیغمبری برگزیده شد مبارزه با ظلم و فساد بود، (اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى (طه: (٢٤) طغيان فرعون، زنده بگور کردن مردان و نگه داشتن زنهای بدون شوهر بود.
اسلام گردنکشان و مفسدین روی زمین همچون امثال فرعون در هر عصری که باشند که مردم را به چند دسته خودی و غیر (خودی تقسیم میکنند خودیها را تقویت و بقیه را ضعیف و فرزندانشان را زندانی و یا کشته و زنهایشان را زنده نگه داشته بعنوان جهاد با آنها مبارزه میکنند و آن را رکنی از پایه و اساس اسلام میداند، اسلام هدفش جهانگشای، نبود بلکه قصدش رفع ظلم و بیدادگری از مستضعفین جهان، بود هر جا ستمی بود و هرگاه بیعدالتی رخ میداد، اسلام خود را مسئول بر طرف کردن آن میدانست.
.۱ تفسیر صفوت ج ١ ص ٤٥ او از علی روایت کرده.
اسلام از عدالت خواهی به اسپانیا (اندلس راه یافت و مظلومین آنجا را برریها از دست ظالمان یهودیها نجات داد و سالهای زیاد زیر لواء اسلام در رفاه و ایمنی و آسایش به سر بردند.
١٤ قرن پیش آزادی رای و مساوات در حقوق و عدالت به دست اسلام متولد شد و در آخرین خطبه پیامبر اسلام حضرت محمد المصطفی در روزهای ایام تشریق در صحرای عرفه در ملأ عام یک اعلامیهای جهانی شمولی توسط پیامبر خدا صادر گردید.
اعلامیههای جهان شمولی
(ايها الناس: إنَّ ربكم واحد و إِنَّ أباكم واحد، كلكم لأدم، و آدم من تراب اكرمكم عند الله اتقاكم، وليس لعربي علي عجمي ولا لعجمي علي عربي، ولا لأحمر على أبيضَ، ولا لأبيضَ على أحمر فضل إلا بالتقوي) اى بشر، مسيحى، یهودی، اسلامی و غیره پروردگار شما یکی است پدر همهی شما یکی و همه از آدم به وجود آمدهاند و آدم نیز از خاک، گرامیترین شما پیش خدا پرهیزکارترین شما است. نژاد عرب بر غیر عرب کرد، فارس، ترک و غیره و سفید پوست بر سرخ پوست و سیاه پوست و بالعکس بر یکدیگر برتری ندارند مگر بوسیله تقوا!
این فراخوانی هنگامی بود که نابرابری و نقض حقوق ملی و فردی و اجتماعی و عصبیت و نژادپرستی بطور مطلق در عالم بشری حاکم و فرهنگ جهل و ظلمت و نابسامانیها جهان را فرا گرفته بود در این برهه از زمان پروردگار جهان با مقتضای حکمت فیاض و رحمت بیکرانش بوسیله آخرین پیامبرانش حضرت محمد المصطفی لاله لاله با برنامه و قانون، خدای که هیچ تعصب و تمایلات خودی و غیر خودی در آن لحاظ نگردیده جهان را که به منزلهی یک دهکده میماند آنرا از پرتگاه سقوط نجات داد دین اسلام همان قانون و برنامه زندگی انسانهای آن دهکده است و التیام بخش دردها و ألمهای جامعه بشری میباشد و منطبق با فطرت و سرشت انسان است و رنگ کهنگی بر سیمای آن نمینشیند و با هر عصر و زمانی انطباق دارد.
اسلام یک پدیدهی اجتماعی نیست و همچنین ساخته و پرداخته دست بشر نمیباشد که معلول خاص زمانی و مکانی باشد و در اثر از بین رفتن شرایط آن احکام و مقرراتش کهنه شده و از بین برود، بلکه دستور و قوانین آن، بین نهاد آدمی و قوانین شرع، (تکوین) و (تشریع انطباق کامل دارد. فطرت الهي التي فطر الناسَ عليها فطرتی که خدا همه را بدان فطرت بیافریده است.
پیوند جامعه بعد معنوی است
اسلام سبب اتحاد و انس و الفت و همبستگی جامعه را بعد معنوی معرفی کرده، مهمترین و محکمترین عامل برای پیوند یک جامعه و یک حکومت به ویژه حکومت مختلفالاقوام همان بعد معنوی و ایمان حقیقی و ناگسستنی و احترام به شخصیت و کرامت انسانی و رعایت حقوق و فرهنگ و آزادی زبان مادرزادی اوست که هرگز قابل مقایسه با پیوندهای معمولی انسانها در جوامع بشری نیست هیچ چیزی به اندازهی دین اسلام به وحدت و پیوند بشر با هم التفات ندارد قرآن در این مورد میفرماید:
وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مَّا أَلَفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴾ (انفال: ٦٣) و خدا بود که مردم را عربها را با وجود دشمنانگی شدیدشان در پرتو اسلام دگرگون (کرد و در میان آنان الفت ایجاد نمود و دلهای پر از حقد و کینهی آنان را به هم نزدیک و مهربان کرد، بگونهای که اگر همهی آنچه در زمین است صرف میکردی نمیتوانستی میان دلهایشان انس و الفت برقرار سازی ولی خداوند میانشان انس و الفت انداخت چرا که او عزیز و حکیم است.
از آنجا که ارتباط انسانها نه بر مبنای معیارهای ظاهری بلکه بر اساس شاخصهای والای بعد معنوی شکل گیرد و به عمق دلها نفوذ کند همه مرزهای جغرافیای و حتی تاریخی در هم نوردیده میشود و آنان را در هر گوشه از عالم از هر نژاد و رنگی و زبانی باشند و حتی در هر برههای از تاریخ همچون دانههای زنجیر به هم متصل میسازد.
اساس دین اسلام و شکل گیری امت واحد اسلامی بر چنین مبنایی است و به این ترتیب تمام اقوام مختلف را عرب، فارس، کرد، ترک و غیره را به یک نسبت زیر پوشش خود قرار میدهد و یک حکومت واحد امت) (واحد را بدون تبیض نژادی و بدون توجه به رنگ و زبان و قومیت تشکیل، و همه از مزایا و حقوقات فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی برخوردار میشوند،
چنین معنا و تفسیری از (اسلام) به هیچ وجه قابل مقایسه با مفهوم دیگر مکاتب بشری چون انترناسیونالیسم مارکسیستی و غیره نیست ،زیرا آنان تنها بر مبنای سود اقتصادی مشترک بنیانگذاری شدهاند و به ابعاد مختلف جامعه بشری توجه ندارند در حالیکه دین اسلام به کرامت و عظمت و شخصیت انسان توجّه همه جانبه را دارد و ابعاد گوناگون انسان را از جهت رنگ، زبان و فرهنگ در نظر گرفته و آن را مورد احترام و تأیید و اهتمام خاص قرار داده است.