سكولاريسم و اسلام

دین اسلام آخرین و كامل‌ترین ادیان وحیانی و توحیدی است. این دین به عنوان یک ایدئولوژی جامع تمامی ابعاد زندگی را در برمی‌گیرد. اسلام در یک مثلث جلوه می‌كند كه اضلاع آن عقیده و شعیره و شریعت هستند و انسان در مركز آن قرار گرفته است. ضلع عقیده به مثابه قاعده مثلث مطرح است و جوهر آن هم توحید است، به همین جهت در اسلام بیش از هر چیز بدان توجه شده است.

شریعت اسلام به مثابه یک قانون فراگیر برای تمامی رابطه‌های بشری ضابطه و قانون تدوین می‌نماید:

﴿فَٱحۡكُم بَيۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُۖ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ عَمَّا جَآءَكَ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ لِكُلّٖ جَعَلۡنَا مِنكُمۡ شِرۡعَةٗ وَمِنۡهَاجٗا﴾ [المائدة: 48].

«پس میان آنها حكم كن به آنچه خداوند فرو فرستاده و از هوا و هوس آنها پیروی مكن، نكند تو را از حقی كه به سوی شما آمده است بازدارند برای هر كدام از شما قانون و برنامه‌ای قرار داده‌ایم».

﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰكَ عَلَىٰ شَرِيعَةٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ فَٱتَّبِعۡهَا وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَ ٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَ ١٨﴾ [الجاثیة: 18].

«سپس شما را بر شریعتی از امر (خود) قرار دادیم از آن پیروی كن و از هوا و هوس كسانی كه نمی‌دانند پیروی مكن».

عبادت در اسلام كاملترین نوع رابطه‌ی انسان با مبدأ هستی را بوجود می‌آورد و شامل تمامی اعمال و رفتارهای انسانی می‌شود، این است كه در اسلام، هدف از خلقت و آفرینش انسان انجام عبادت عنوان شده است:

﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦﴾ [الذاریات: 56].

«ما جن و انس را جز برای عبادت خود نیافریده‌ایم».

اخلاق در اسلام باعث می‌شود كه انسان بهترین نوع تعامل و رابطه با اطرافیان خود تنظیم نماید، از این‌رو است كه رسول خدا هدف از بعثت خود را تكمیل آن قلمداد می‌كند.

«إِنَّما بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكارِمَ الْأَخْلاقِ». «من جز برای تكمیل و اتمام مكارم اخلاقی مبعوث نشده‌ام».

با این وصف طبیعی است كه اسلام و سكولاریسم به عنوان دو ایدئولوژی فراگیر و شامل در برابر همدیگر قرار گیرند و ناقد و نافی اصول یكدیگر باشند.

در اسلام اصول و ضوابطی وجود دارد كه به هیچ وجه با سكولاریسم همخوانی ندارند چنانكه در سكولاریسم اصولی وجود دارد كه با اسلام همخوانی ندارند.

اصول تنافي اسلام و سكولاريسم

  1. تفاوت در اندیشه

در اندیشه و ایدئولوژی اسلامی خداوند متعال «خالق»، «آمر»، «مدبر» و «هادی» توصیف شده است. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُۗ تَبَارَكَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾ [الأعراف: 54].

«آگاه باش كه آفریدگاری و (فرمانروایی امر و قدرت) فقط برای خدا است چه مبارک است خداوند پروردگار جهانیان».

﴿إِنَّ رَبَّكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۖ مَا مِن شَفِيعٍ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ إِذۡنِهِۦۚ ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ٣﴾ [یونس: 3].

«همانا پروردگار شما خدایی است كه آسمانها و زمین را در شش روز آفریده، سپس بر عرش خود استوا (تكیه یا استیلا) پیدا كرده امور را اداره و تدبیر می‌كند هیچ شفیعی مگر بعد از اذن و اجازه‌ی او وجود ندارد. اوست پروردگار شما، پس او را عبادت كنید. آیا تذكر و یادآوری پیدا می‌كنید؟».

﴿قَالَ فَمَن رَّبُّكُمَا يَٰمُوسَىٰ ٤٩ قَالَ رَبُّنَا ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ ٥٠﴾ [طه: 49-50].

«گفت: كیست پروردگار شما ای موسی، گفت: پروردگار ما آن كسی است كه همه چیز را آفریده سپس (به سوی هدف مورد نظر) هدایت كرده است».

از این آیات و آیات كثیره دیگر استفاده می‌شود كه «در ایدئولوژی اسلامی علاوه بر آفرینش، اداره، تدبیر، هدایت و حاكمیت بر ذره ذره‌ی اجزای هستی در حیطه‌ی قدرت، و خداوندی خداوند متعال است».

اما در ایده و اندیشه‌ی سكولاریستی یا اصلاً ایمان به وجود خدا وجود ندارد چنانكه شاخه‌ی ماتریالیستی آن مدعی است، یا در صورت ایمان به وجود او [تحت تأثیر فلسفه‌ی یونانی] خداوند تنها خالق و آفریدگار است و كاری به هدایت و تدبیر و اراده هستی ندارد و این مسؤولیت عظیم را حواله‌ی ماده و خود انسان كرده است و نظام حاكم بر هستی ناشی از خاصیت دینامیكی، و زاده‌ی فعل و انفعالات فیزیكی و شیمیایی ماده و عناصر است و برترین موجود این عالم كه انسان است با استفاده از نیروی عقل و در راستای منافع خود از آن بهره‌برداری می‌نماید.

  1. تفاوت در نگرش

دومین تفاوت بنیادین اسلام با سكولاریسم در این است كه سكولاریسم تنها به این جهان مادی می‌نگرد و می‌اندیشد و تنها برای این جهان نظام و قانون تنظیم می‌كند و هدف از هر تلاشی دسترسی به منافع این جهان است و جهان دیگر بطور كلی نادیده گرفته می‌شود یا رسماً انكار می‌شود و وجودش نفی می‌گردد یا عملاً توجهی به آن نمی‌شود. اما در اسلام به هر دو جهان مثل هم توجه می‌شود و برای هر دو جهان قانون و نظام تنظیم می‌گردد. در نصوص دینی (قرآن و سنت) به نسبتی كه به این جهان و زندگی آن توجه شده به همان نسبت [بلكه بیشتر] به جهان آخرت و زندگی اخروی توجه شده است و این جهان مقدمه و مزرعه‌ی آخرت تلقی گردیده است. این جهان دارالعمل است و آن جهان دارالجزاء. این جهان دار فانی است و آن یكی دار باقی.

دكتر محمد عماره می‌گوید: «امتیاز فلسفه‌ی تشریع در اسلام، در این است كه «منفعت» را به «اخلاق» ربط می‌دهد و «مصلحت» را به «مقاصد شریعت» و «سعادت دنیا» را به «نجات در آخرت» گره می‌زند. این فلسفه تشریعی راه را بر قانون وضعی سكولاریستی می‌بندد و مانع از امكان تعایش و همزیستی میان قانونی كه ساخته‌ی دست انسان و سلطه‌ی توده‌ها است با شریعتی كه از جانب خدا آمده است می‌شود».

  1. تفاوت در هدف

تفاوت بنیادین دیگر میان اسلام و سكولاریسم در هدف است. هدفی كه سكولاریسم تعقیب می‌كند ارضای جسد و تأمین خواسته‌های تن است. تنها سعادت این جهان مد نظر سكولاریسم است و كاری به روح و تأمین سعادت روحی ندارد. حتی شاخه‌ی ماتریالیستی آن منكر وجود روح است.

لیكن در اسلام به جسم و جان، تن و روح مثل هم توجه می‌شود، دین اسلام به تربیت هر دو اهتمام می‌ورزد تا آنجا كه تهذیب روح و تصفیه درون در اسلام به مراتب اهمیت بیشتری دارد تا توجه به بعد جسمی و مادی انسان. و در واقع به هر كدام از این دو به تناسب اهمیت و شایستگی توجه و اهتمام شده است.

دشمني سكولاريسم با دين

شاخه‌ی معتدل و مؤمن سكولاریسم مدعی است كه هیچ دشمنی با دین ندارد. هر كس آزاد است دیندار باشد یا بی‌دینی را انتخاب كند. دین یک امر شخصی و خصوصی است و كسی حق ندارد مانع آن شود و …

اما واقعیت جهان سكولاریستی و موضع سكولاریست‌ها در قبال دین عكس این ادعا را ثابت می‌كند. چون در نظام سكولاریستی زمینه‌ی دینداری [حتی در قالب شخصی آن] بسیار محدود و زمینه‌ی بی‌دینی و مقابله با آن به كلی فراهم است و به قول استاد محمد قطب:

«اگر كسی تمامی ویروس‌ها و میكرب‌های مضر جهان را در محیط پیرامونت، هوایی كه تنفس می‌كنی، آبی كه می‌آشامی، غذایی كه می‌خوری، هستی‌ای كه لمس و حس می‌كنی، رها و پراكنده كند، سپس بگوید: اگر دوست داری سالم بمانی كسی مزاحم سلامتی شما نمی‌شود، هر طور می‌خواهی زندگی كن، كسی مانعت نمی‌شود، آیا این سخن او را مسخره‌بازی و مغالطه‌كاری تلقی نمی‌كنی؟

گذشته از این، این انسان ویروسهای پراكنده شده در محیط اطراف تو را مضر قلمداد نمی‌كند بلكه آنها را مفید و مایه‌ی سلامتی می‌داند … و در مقابل تو را میكروبی می‌داند كه جلو عملكرد آزاد او را سد كرده‌ای و می‌ترسد كه موجودیت او را به خطر اندازی و اگر نتواند تو را از صحنه خارج كند همواره از شیطان می‌طلبد كه تو از میان بروی».

آیا ادعای آزادی دین و دینداری در جوامع سكولار، مسخره‌بازی و كذب محض نیست؟

دكتر عبدالكریم سروش در مقام بیان موضع سكولاریسم در قبال دین سخن زیبایی دارد و می‌گوید:

«سكولاریسم در همه‌ی ابعاد و شؤون زندگی پیاده می‌شود، از جمله در زندگی سیاسی، و در واقع سكولاریسم، با بیانی كه كردیم جای مذهب را می‌گیرد. اینكه می‌گویند: سكولاریسم ضد مذهب نیست البته سخن درستی است، سكولاریسم ضد مذهب نیست ولی این سخن باید درست فهمیده شود، ضد مذهب نیست اما بدتر از ضد مذهب است! برای اینكه رقیب و جانشین مذهب است و جای او را درست پر می‌كند. در اینجا «ضد» به معنی دشمن نیست چون گفتیم سكولاریسم دشمن مذهب نیست و در پی برانداختن آن نیست اما ضدیت كه همیشه براندازی نیست، اگر شما چیزی را آوردید كه توانست جای چیز دیگری را به تمام و كمال پر كند آنگاه او را بیرون خواهد كرد، چه ضدیتی از این بالاتر!؟ وقتی این چیز جدید جایگزین آن چیز قبلی شد شما دیگر به آن احتیاجی احساس نمی‌كنید».

از نقل اقوال صاحب‌نظران كه بگذریم و نگاهی سریع به واقعیت عملكرد سكولاریست‌های منطقه‌ی خودمان بیفكنیم به این نتیجه می‌رسیم كه سكولاریسم دشمن سرسخت ادیان [بویژه اسلام] است و آثار این دشمنی را در گفتار و نوشتار آنان به عیان می‌بینیم.

راهكارهاي مقابله با سكولاريسم

اكنون كه سكولاریسم و تهدیدهای ناشی از آن را تا حدی شناختیم، لازم است راهكارهای مقابله با چالشهای آن را تبیین كنیم. هرچند اذعان دارم كه این مهم فراتر از توان فردی همچون من است. اما امیدوارم باب موضوع بر روی طالبان و علاقه‌مندان آن گشوده باشم و روشنفكران مسلمان و اهل نظر و علم، سوژه را دنبال كنند.

  1. بازگشت به هویت

تلاش در راستای بازگشت به هویت اصیل دینی و ملی و جهاد در راه تربیت جوانان و نوجوانان بر حفاظت از آن، می‌تواند به عنوان یک عنصر بسیار قوی ملت ما را در مقابل چالشهای سكولاریسم واكسینه كند و از تب و تاب شیزوفیرنیای آن مصون بدارد. چرا كه عامل اصلی گرایش جوانان ما به سوی سكولاریسم عدم شناخت هویت خودی است. مشهور است كه می‌گویند: فرد شكست‌خورده و عقب‌مانده، گرفتار بیماری خودكم‌بینی می‌شود و این امر در مورد ما مصداق واقعی و عینی دارد. چون عقب‌مانده هستیم گوهر ارزشمند خود را در مقابل كالای ناچیز دیگران رها می‌كنیم و كور و كر به تقلید از دیگران می‌پردازیم. در حالی كه بر ما لازم است روش سلف صالح خود را در پیش بگیریم یعنی ضمن حفاظت از هویت اصیل خویش از دست‌آوردهای مثبت دنیای سكولار غرب استفاده بورزیم. به عبارت دیگر میان سنتهای اصیل خودی و دست‌آوردهای مدرنیسم غرب تلفیق بوجود آوریم.

  1. تقویت بیداری اسلامی

بیداری اسلامی به شدت مورد دشمنی استعمار و صهیونیسم واقع شده و می‌شود. آنها سعی می‌كنند به هر وسیله‌ی ممكنه آن را به نابودی بكشانند و در مقابله با آن جنگهای صلیبی را دوباره به راه اندازند. عملكرد دستگاههای «صهیو- صلیبی» مبین این واقعیت است.

بنابراین بر ما لازم است در راستای مقابله با سكولاریسم و نقشه‌های آن بیداری اسلامی را هرچه بیشتر توسعه داده و تقویت كنیم تا به میان تمامی اقشار اجتماع نفوذ كند و شامل تمامی فرایندهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و … شود. این امر از دوست‌داران بیداری اسلامی می‌طلبد كه دایره‌ی فعالیت خود را هرچه بیشتر توسعه دهند و به میان همه‌ی اقشار راه یابند و در تمامی اركان اجتماع نفوذ نمایند. والله المستعان.

  1. تقویت بنیه‌ی علمی و ساختار اقتصادی

امروزه جهل و فقر به عنوان دو بیماری كشنده و خطرناک دامنگیر جوامع اسلامی شده‌اند و غرب ستمگر به عمد این دو مرض را ترویج می‌دهد.

لذا بر مسلمانان لازم است در جهت غلبه بر این دو مرض خطرناک هم بنیه‌ی علمی خود را تقویت كنند تا حدی كه به درجه‌ی تولید علم برسند و هم ساختار اقتصادی خود را تغییر دهند تا از مصرف به تولید برسند. البته این امر كار و تلاش فراوان و همت مردان می‌خواهد لیكن محال نیست بلكه با سعی به هر چه خواهی توانی رسید.

  1. استفاده از وسایل اطلاع‌رسانی مدرن

اگر جهان غرب توانسته است ما را در كنج خانه‌هایمان آماج حملات خود قرار دهد و از طریق وسایل اطلاع‌رسانی مدرن فرهنگ خود را بر ما تحمیل كند و ما را مجذوب و شیفته‌ی تمدن و طرز زندگی خود نماید ما هم می‌توانیم از این وسایل و سلاح در راستای ترویج اهداف دینی و ملی خود و رساندن آنها به گوش جهانیان بویژه غربیان استفاده كنیم و این كار ممكن و شدنی است.

  1. تنظیم و برنامه‌ریزی درازمدت

گویند: انگلیسی‌ها در عملی كردن نقشه‌های خود اصلاً عجله ندارند بلكه بعد از برنامه‌ریزی، آهسته و آرام، در عین حال قاطعانه و خستگی‌ناپذیر، به سوی آن حركت می‌كنند و این سیاست و استراتژی  باعث شده به بیشتر اهداف خود دسترسی پیدا كنند.

اما متأسفانه عنصر نظم و برنامه‌ریزی در فعالیتهای ما مسلمانان [حتی كشورها نیز] وجود ندارد. بی‌نظمی و بی سر و سامانی باعث شده در رسیدن به بیشتر اهداف ناكام بمانیم و در عین حال ناكامی خود را زیر چتر ایمان به قضا و قدر بپوشانیم، در حالی كه در تفسیر مفهوم قضا و قدر نیز به بیراهه منحرف شده‌ایم. طرحهای خود را نیمه‌كاره رها می‌كنیم، و اهداف مقدس خود را پیگیری نمی‌كنیم بلكه در وسط راه تعطیل می‌گردانیم و …

و برای نجات از این بلیه‌ی جانكاه نظم و انضباط دادن به خود و به كارها ضرورتی است حتمی.

والسلام

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version