نویسنده: مهاجر عزیزی
ساینتولوژی؛ ریشهها و باورها
بخش دهم
پیشدرآمد
مفهوم «اله» در آیین ساینتولوژی را در بخش گذشته بررسی کردیم و آن را از دیدگاه اسلام نقد نمودیم. در آنجا این سوال را مطرح کردیم که آیا ساینتولوژی خدایی برای پرستش میشناسد یا نه. اکنون در ادامۀ همان بحث، به پرسش دیگری میرسیم که در دل هر انسان حقیقتجو زنده است:
«اگر راهی بهسوی حقیقت وجود داشته باشد، آیا میشود بدون رهنما و پیامآور آن را پیمود؟»
انسان در طول تاریخ همیشه در جستوجوی نشانههایی بوده است تا او را از راز آفرینش، معنای زندگی و راه درست زیستن آگاه سازد. بیشتر آیینها و مکتبها، پاسخ این نیاز درونی را در «پیامبران» و «وحی الهی» یافتهاند؛ اما آیین ساینتولوژی دیدگاهی کاملاً متفاوت دارد؛ این آیین، وجود پیامبران و ضرورت رسالت آسمانی را انکار میکند و رهایی را تنها در شناخت نیروهای درونی انسان میداند.
در این بخش، به مفهوم «نبوت» میپردازیم. نخست دیدگاه ساینتولوژی را دربارۀ انکار هرگونه واسطه میان انسان و حقیقت مرور میکنیم و سپس با دلایل عقلی، فطری و نقلی در اسلام نشان میدهیم که پیامبران نه تنها فرستادگان برحق الله، بلکه پاسخ به یکی از نیازهای اساسی و طبیعی انساناند.
این گفتوگو و مناقشه تنها یک مقایسه میان دو دیدگاه نیست؛ بلکه سعی است برای جواب به یکی از عمیقترین سوالهای بشری: آیا انسان به تنهایی میتواند به حقیقت کامل برسد، یا برای یافتن آن، به رهنمایی از سوی پروردگار عالم نیاز دارد؟
عقاید و افکار ساینتولوژی و نقدی بر آن
۲. نبوت (پیامبری)
الف: تعریف نبی و رسول
واژۀ «نبی» در زبان عرب از «نبأ» به معنای «خبر» گرفته شده است. خداوند متعال میفرماید: «عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ، عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ.»[1]
و پیامبر را از این جهت «نبی» نامیدهاند که هم خبر دریافت کرده و هم خبر میدهد. او «مُخْبَر» است، یعنی خداوند به او خبر داده و به او وحی کرده است، چنانکه میفرماید: «قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ»[2] و نیز «مُخْبِر» است، یعنی از سوی خداوند فرمان و وحی او را به مردم میرساند: «نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»[3]، «وَنَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ.»[4]
اما کلمهٔ رسول در زبان عربی، «ارسال» به معنای «فرستادن» و «گسیلداشتن» است. هنگامی که کسی را به انجام مأموریتی میفرستی، او «رسول» توست. خداوند از قول ملکه سبأ نقل میفرماید: «وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ.»[5]؛ گاه نیز کلمهٔ «رسول» به کسی گفته میشود که پیگیر اخبار و امور کسی است که او را فرستاده، برگرفته از گفتۀ عربها: «جاءت الإبلُ رَسَلاً» یعنی شتران پیدرپی آمدند.
بر این اساس، رسولان، «رسول» نامیده شدهاند؛ زیرا از سوی خداوند متعال فرستاده شدهاند: «ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا»[6]؛ آنان با پیام مشخصی از سوی خدا مأمور شدهاند که باید آن را برسانند، اجرا کنند و پیگیری نمایند.[7]
با این حال، تعریفی که بیشتر مورد قبول و ترجیح برخی علما قرار گرفته، چنین است:
«رسول کسی است که با شریعتی جدید از سوی خداوند مبعوث شده باشد، در حالیکه نبی کسی است که از شریعت قبلی پیروی میکند و همان احکام را به مردم ابلاغ و ترویج مینماید.»[8]
ب: فرقههای منکر نبوت
فرقههای منکر نبوت از دیدگاه علامه ماوردی به سه دسته تقسیم شدهاند،[9] اما از دیدگاه عامتر به چهار دسته تقسیم میشوند:
دستۀ اول: دهریانِ بیدین و منکر خدا هستند. آنان میگویند که جهان ازلی و قدیم است و همه چیز را طبیعت اداره میکند. پس کسیکه به خدا و پرودگار باور ندارد، طبیعی است که فرستادۀ الهی را نیز انکار کند.
دستۀ دوم: براهمه (پیروان برهمن) هستند که به یکتایی خدا باور دارند و میگویند جهان بهوجود آمده است؛ اما در عین حال، فرستادن پیامبران را انکار میکنند و نبوت را باطل میدانند. اینان پیرو شخصی به نام بهر (بهرمن) هستند. گروهی اندک از میان آنان دچار انحراف شدند و گفتند: آن شخص در حقیقت حضرت آدم علیهالسلام، پدر بشر است. برخی گفتند او حضرت ابراهیم علیهالسلام است و بعضی دیگر تنها نبوت همین دو پیامبر را پذیرفتند و نبوت دیگر پیامبران علیهمالصلاةوالسلام را انکار کردند. اما بیشترِ براهمه با این نظر مخالفاند و در مجموع همۀ نبوتها را منکر میباشند.
دستۀ سوم: فیلسوفانی هستند که در ظاهر نبوت را انکار نمیکنند؛ اما در واقع با گفتار و باورهایشان آن را باطل میسازند. آنان میگویند: علوم الهی (یعنی وحی و دانش پیامبران علیهمالصلاةوالسلام) پس از آن به دست میآید که انسان در دانشهای فلسفی و ریاضی به کمال برسد و هرکس که طبیعتش برای این دانشها آماده باشد، میتواند آن علوم را بهدست آورد.
دستۀ چهارم: فرقۀ ساینتولوژی است. این آیین برای وجود خدا یا اعتقاد به آن، دید خاصی ندارد، بلکه آن را به تجربۀ شخصی فرد واگذار میکند؛ اما نبوت و پیامبری را کاملاً رد میکند و به ضرورت آن قایل نیست.
در ذیل، موضوع نبوت را از دیدگاه آیین ساینتولوژی مورد بررسی قرار داده، سپس آن را بر پایۀ آموزههای اسلام نقد و رد خواهیم کرد.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. سورۀ نبأ: آیات ۱-۲.
[2]. تحریم: ۳.
[3]. حجر: ۴۹.
[4]. حجر: ۵۱.
[5]. النمل: ۳۵.
[6]. مؤمنون: ۴۴.
[7]. منابع: لسان العرب، ج ۲، ص ۱۱۶۶-۱۱۶۷؛ المصباح المنیر، ص ۲۶۶؛ الرسل والرسالات، ص ۱۳.
[8]. تفسیر آلوسی، ج ۷، ص ۱۵۷.
[9]. ماوردی، اعلام النبوة، صفحۀ ۳۶.
