نویسنده: مفتی عبیدالله نورزهی

بحران‌های لیبرالیزم در جهان معاصر

بخش نهم

لیبرالسیم کلاسیک
لیبرالیزم کلاسیک (Classical liberalism)، یک سنت سیاسی و شاخه‌ای از لیبرالیزم  است که بازار آزاد و اقتصاد لسه­فر را توصیه می‌کند، یعنی آزادی مدنی  تحت حاکمیت قانون با تأکید ویژه بر استقلال فردی، دولت محدود، آزادی اقتصادی، آزادی سیاسی و آزادی بیان، بلوغ آن به ابتدای قرن ۱۸ میلادی بر اساس ایده­هایی که از قرن ۱۳ میلادی به بعد در میان شبه جزیره ایبریا، انگلوساکسون­ها و اروپای مرکزی رواج داشت، بر می‌گردد؛ همچنین این ایدئولوژی تأثیر بنیادی بر انقلاب آمریکا گذاشته است.[1]
از افراد برجسته‌ای که ایده‌هایشان به ژرفای لیبرالیزم کلاسیک کمک کرد می‌توان جان لاک،[2] ژان باتیست سه، توماس مالتوس و دیوید ریکاردو را نام برد؛ در نتیجه تلاش این افراد، لیبرالسیم کلاسیک به اقتصادی کلاسیک، به ویژه ایده‌های آدام اسمیت در کتاب اول ثروت ملل، قانون طبیعی،[3] توسعه اجتماعی،[4]  وفایده­گرایی[5] نزدیک شد، در دوره معاصر نیز افرادی چون فردریش هایک، میلتون فریدمن، لودویگ فن میزس، تامس سول، جرج استیگلر ولری آرنهارت به عنوان اصلی ترین حامیان لیبرالیزم کلاسیک شناخته می‌شوند.[6]
لیبرالیزم کلاسیک برخلاف برخی شاخه‌های لیبرالیزم مانند لیبرالیزم اجتماعی، نگاه منفی نسبت به سیاست­های اجتماعی، مالیات و دخالت دولت در زندگی اشخاص دارد و حامی مقررات­زدای است.[7] لیبرالیزم کلاسیک تا دوره رکود بزرگ و سربرآوردن لیبرالیزم اجتماعی با نام لیبرالیزم اقتصادی شناخته می‌شد و اصطلاح لیبرالیزم کلاسیک برای تمایز بین لیبرالیزم ابتدای قرن ۱۹ با لیبرالیزم اجتماعی استفاده شد.[8] در عصر مدرن واژه لیبرالسیم در ایالات متحده  به لیبرالیزم اجتماعی تعبیر می‌شود؛ اما در اروپا و استرالیا  به لیبرالیزم کلاسیک تعبیر می‌شود.[9]
در ایالات متحده، لیبرالیزم کلاسیک ممکن است با «محافظه‌کاری مالی» و «آزادی اجتماعی» توصیف شود. با این حال، لیبرالیزم کلاسیک به دلیل اصل بنیادی فردگرایی، تحمل محافظه‌کارانه در قبال حمایت‌گرایی و تمایل لیبرالیزم اجتماعی برای حقوق گروهی سازمان‌ها را رد می‌کند.[10] لیبرالیزم کلاسیک در ایالات متحده در پیوند با لیبرتاریانیزم راست در نظر گرفته می‌شود.[11] در اروپا نیز لیبرالیزم چه به صورت اجتماعی (به ویژه رادیکال) یا محافظه‌کارانه، لیبرالسیم کلاسیک در نظر گرفته و با لیبرالسیم اقتصادی راست­میانه  شناخته می‌شود.[12]
کلیات
لیبرالیزم کلاسیک، محصول انگلستان و هلند بود. این لیبرالیزم از آزادی دینی دفاع می‌کرد و به ذات خود پروتستان بود؛ اما نه از نوع خشک و تعصب‌آمیز، بلکه از نوعی که به آزادی تفسیر و تعبیر مذهبی قائل بود و جنگ‌های مذهبی را احمقانه می‌دانست، به تجارت و صنعت ارزش قائل بود و بیشتر به طبقه متوسط در حال رشد تمایل داشت تا به دستگاه سلطنت و جامعه اشرافی، برای حقوق مالکیت خصوصی، به‌ویژه زمانی که مال بر اثر زحمات فرد مالک فراهم آمده باشد، احترام فراوانی قائل بود، اصل وراثت گرچه مردود نشد؛ اما از حدود سابق محدودتر شد؛ خصوصاً موهبت الهی سلطنت در برابر این نظر که هر اجتماعی حق دارد که حداقل در بدو امر هر نوع حکومتی بخواهد برگزیند، مردود شناخته شد و به‌طور ضمنی، تمایل لیبرالیزم کلاسیک متوجه دموکراسی‌ای بود که با شناختن حقوق مالکیت، نرم و قابل انعطاف شده باشد، در این لیبرالیزم عقیده‌ای وجود داشت که بر این باور بود همه افراد در اصل مساوی به دنیا آمده‌اند و عدم تساوی بعدی آنان محصول شرایط است.[13]
به عقیده «برتراند راسل و کارل مارکس» با تأثیرپذیری و نقد لیبرالیزم کلاسیک، فلسفه سوسیالیزم علمی خود را بنا گذاشت.
اختلاف نظرها
جان لاک، فیلسوف و اقتصاددان انگلیسی:
به‌طور کلی، مانند دیگر مکاتب، برداشت یکسانی از لیبرالیزم وجود ندارد، افرادی مانند جان لاک، آدام اسمیت، جان استوارت میل، مونتسکیو، همگی لیبرال محسوب می‌شوند؛ اما اینان در مسائلی مثل حدود رواداری، مشروعیت دولت رفاهی و فضیلت‌های دموکراسی با یکدیگر هم‌نظر نیستند.[14]
به همین ترتیب، روش‌های مختلفی برای بازگو کردن روند پیدایش لیبرالیزم وجود دارد، به عنوان مثال، فریدریش فون هایک  آن را به دو دسته‌ی تکاملی و راسیونالیستی تقسیم می‌کند که اولی طی سده‌ها شکل گرفته و در بریتانیای سده‌ی ۱۹ به اوج خود رسیده و دیگری حاصل مبارزه‌ی متفکران اروپایی با روحانیان و فئودالیزم است.[15]
در تعریفی دیگر، لیبرالیزم ماحصل جنگ‌های مذهبی اروپا است، مطابق این تعریف، اولین نظریه‌های سیاسی با مشخصه‌های لیبرال در سده‌ی ۱۷ میلادی توسط متفکران پروتستان اهل نیمه‌ی شمالی قاره‌ی اروپا شکل گرفت، مکتب فکری این متفکران با نام‌های مختلفی؛ همچون قرارداد اجتماعی یا قانون طبیعی مدرن شناخته می‌شود و مهم‌ترین شاخصه‌ی نوین آن، تلاش برای تشریح یک نظم مشروع اجتماعی و سیاسی از دیدگاه مینیمالیستی درباره‌ی حقوق افراد در یک وضع طبیعی است.
وضع طبیعی حالتی است که در آن افراد مستقل بدون اینکه توسط جامعه محدود یا حمایت شوند، با یکدیگر تعامل می‌کنند. مطابق این تصور، دغدغه‌ی اصلی افراد مذکور حفظ جان، آزادی و املاک‌شان در برابر دیگران است، جنبه‌ی لیبرالیستی این نظریه، حق طبیعی آزادی است که تنها وظیفه‌ی احترام به حقوق برابر دیگران آن را محدود می‌کند، هیچ‌کس تابع دیگری نیست و قوانین باید محدودیت‌ها را به صورت برابری وضع کنند. همچنین، در این قوانین، آزادی باید فقط به اندازه‌ای محدود شود که امنیت و نظم لازم برای اعضای جامعه جهت انجام مسائل شخصی‌شان را فراهم کند. [16]
قانون طبیعی مدرن در شرایط جنگ‌های مذهبی اروپا و اوج آن طی جنگ سی‌ساله (۱۶۱۸–۱۶۴۸) در آلمان شکل گرفت و در آن دوران، قتل‌عام مسیحیان توسط دیگر مسیحیان باعث ایجاد فشار بر جناح‌های درگیر برای رواداری در برابر یکدیگر شد. تئوریسین‌های قوانین مدرن، جزء دسته‌ی خواستار تسامح بودند، اینان علی‌رغم رجوع به متون مذهبی مسیحی برای پشتیبانی از نظریات‌شان، معتقد بودند که اجرای قوانین طبیعی که با استفاده از خرد خدادادی تدوین کرده‌اند، اجرای خواسته خداست.
علاوه بر منازعات مذهبی، توسعه‌ی اقتصادی و سیاسی عظیم آن دوران نیز در موفقیت دکترین نوظهور لیبرال اثرگذار بود. در واقع، منافع طبقه‌ی تازه‌به‌وجودآمده‌ی کاپیتالیستی که خواستار آزادی اقتصادی بودند، با منافع پادشاهان ممالک اروپایی که طالب رهایی از نفوذ فئودال‌ها و شهرهای خودمختار بودند، هم‌راستا شد. نتیجتاً، دولت‌های مدرن ظهور کردند، از قرابت‌های دکترین قانون طبیعی جدید و دولت‌های مدرن، آن بود که هر دو هیچ واسطه‌ای میان دولت و اتباعش نمی‌خواستند. به عبارت دیگر، در یک سو دولت بود و در سوی دیگر، افرادی که به‌طور برابر تابع جامعه‌ی سیاسی بودند.[17]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1] ـ An Introduction to Government and Politics: A Conceptual Approach. ص. ۱۲۹. What Is Classical Liberal History?.
[2] ـ The Unvarnished Doctrine: Locke, Liberalism, and the American Revolution.
[3] ـ Liberalism and Republicanism in the Historical Imagination. ص. ۵۴.
[4] ـ Property and Prophets: The Evolution of Economic Institutions and Ideologies. ص. ۵۴.
[5] ـ Handbook of Political Theory. ص. ۴۲۲.
[6] ـ Darwinian Evolution and Classical Liberalism: Theories in Tension. ص. ۱۳-
[7] ـ همان.
[8] ـ An Introduction to Government and Politics: A Conceptual Approach. ص. ۱۲۹.
[9] ـ Contending Liberalisms in World Politics: Ideology and Power. ص. ۵۲.
[10] ـ «The danger of confusing liberals and leftists». ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۹.
[11] ـ «Liberal? Are we talking about the same thing. ۲۰ ژوئیه ۲۰۱۰.
[12] ـ Goodman, John C (۲ January ۲۰۲۲)Classical Liberalism vs. Modern Liberalism and Modern Conservatism (به انگلیسی).
[13] ـ Klein, Daniel B (۳ May ۲۰۱۷)Libertarianism and Classical Liberalism: A Short Introduction | Daniel B. Klein (به انگلیسی). راسل، برتراند (۱۳۴۰)، تاریخ فلسفه غرب، ترجمهٔ نجف دریابندری، تهران: شرکت سهامی کتاب‌های جیبی.
[14] ـRyan, “Liberalism”, A Companion to Contemporary Political Philosophy. ۳۶۰
[15] ـ Galston, “Liberalism”, The Encyclopedia of Political Thought ۱..
[16] ـ Charvet, “Liberal Theories”, Liberalism: The Basics. ۱۳۷–۱۳۹.
[17] ـ Charvet, “Liberal Theories”, Liberalism: The Basics ۱۳۹–۱۴۰..
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version