از صفات بدیهی و اصلی اسلام این است که برای عموم بشر نازل گردیده است نه برای طائفۀ معین و نژاد خاص و محدود. در قرآن کریم میخوانیم: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ.»[1] ترجمه: و نفرستادیم تو را مگر بشارت دهنده و و بیم دهنده برای تمام مردم ولیکن اکثر مردم نمیدانند».
«قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جميعا.»[2] ترجمه: «بگو ای مردم بیتردید من فرستادۀ الله به سوی تمام شما هستم».
دین اسلام برای یک مدت معین از تاریخ نبوده است؛ بلکه همراه با وسعت بشری، امتداد زمانی و مکانی نیز دارد و برای همگان در تمام اماکن قابل اجراست. لذا دین اسلام برای همیشه پایدار بوده و نه تغییری در آن رونما میگردد و نه منسوخ میشود. ناسخ باید از قوت بیشتری نسبت به منسوخ برخوردار باشد و از آنجایی که اسلام خاتم ادیان سماوی و محمد صلىاللهعلیهوسلم آخرین پیامبر الهی است، نتیجه این میشود که وحی الهی قطع گردیده و بار دیگر بر هیچ فرد دیگری نازل نخواهد شد. «مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ.»[3] ترجمه: «نيست محمد پدر هیچکس از مردان شما ولیکن پیامبر الله و خاتمۀ پیامبران است.» بنابراین منسوخ شدن اسلام و یا تغییر و تبدیل آن به دین دیگری اصلاً متصور نمیباشد.[4]
ج: عدم تناقض و تعارض
انسجام، ائتلاف، توافق و عدم اختلاف در میان احکام و مدلولات شریعت اسلامی از ویژگیهای بارز این شریعت به شمار میرود. چنانچه الله تعالی میفرماید: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا.»[5] آیا دربارۀ قرآن نمیاندیشند و معانی و مفاهیم آن را بررسی و وارسی نمیکنند تا بدانند که این کتاب به سبب ائتلاف معانی و احکامی که در بر دارد و این که بخشی از آن مؤید بخش دیگری است، از سوی خدا نازل شده است؟ و اگر از سوی غیر خدا آمده بود در آن تناقضات و اختلافات فراوانی پیدا میکردند».
عدم تناقض در نصوص شرعی خود دلیل عدم تناقض در مقاصد شرعی میباشد. زیرا تناقض از جهل و فراموشی و غفلت نشأت میگیرد و الله متعال از آن خیلی بهدور است: «وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيا.»[6] ترجمه: «و پروردگارت هرگز هیچ چیزی را فراموش نمیکند.» زیرا غفلت و فراموشی بر او جایز نیست.[7]
د: دوری از هوا و خواهشهای نفسانی
شریعت اسلامی میخواهد که انسان از عبودیت و بندگی خویش بیرون شده، بندۀ الله باشد. زیرا در پیروی از خواهشهای نفسانی، انسان به انحراف کشانیده میشود. چنانچه الله متعال می فرماید: «وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ.»[8] ترجمه: «اگر حق و حقیقت از خواستهها و هوسهای ایشان پیروی میکرد [و جهان هستی بر طبق تمایلاتشان به گردش میافتاد] آسمانها و زمین و همۀ کسانیکه در آنها بهسر میبرند، تباه میگردیدند [و نظم و نظام کائنات از هم میپاشید].[9]
این چیزی است که تمام قوانین وضعی، فاقد آن میباشند؛ زیرا تدوینکنندگان قانون، اغراض و اهداف شخصی خویش را مدنظر میدارند.[10]
هـ: مقدس بودن
شریعت اسلام در نزد مردم، بنابر چند دلیل، از قداست و احترام کامل برخوردار است:
۱. این شریعت از طرف الله متعال آمده ، آن ذاتی که هیچ چیزی بر وی پوشیده نمیباشد و انسان را مورد محاسبه قرار میدهد؛
۲. شخص مسلمان، یقین کامل دارد که اگر از عقوبت دنیوی نجات یابد، از عذاب اخروی در امان نمیباشد؛ مگر به مشيت الهی؛
۳. انسان مسلمان معتقد است که این شریعت مصالح وی را تحقق میبخشد و در صورت مخالفت، جز بدبختی و شقاوت چیز دیگر را حاصل نمیکند.
این امور سهگانه، مسلمان را وادار مینماید که از عمق دل به قوانین اسلامی پایبند بوده و مخالفت آن را نکند.[11]
و: منضبط بودن
شریعت اسلامی از قواعد و ضوابطی برخوردار است که مانع افراط و تفریط گردیده و همواره بر منهج اعتدال و میانهروی استوار است. مثلاً هدف از تشریعات الهی، تحقق مصالح بندگان است. اما به دست آوردن این مصالح بدون قید و شرط نیست؛ بنابراین معاملۀ خرید و فروش مصلحت است نه ظلم برای دیگران. بقای نسل بشری مصلحت است نه از طریق غیر مشروع. لذا جلب مصالح یکی از مقاصد شریعت به شمار میرود و جلب هر مصلحت و به هر شیوه، درست نیست.
تفاوت شریعت اسلامی با قوانین وضعی در همین موضوع است که در قواعد و ضوابط شریعت اسلامی، افراط و تفریط دیده نمیشود؛ اما قوانین وضعی؛ عقوبت را بیشتر و یا کمتر از جرم، تعیین مینماید؛ پس یا ظلم در حق مجرم واقع میشود و یا مجنیعلیه، مظلوم واقع میشود.[12]