
نویسنده: محمد عاصم اسماعیلزهی
حکمت و فلسفۀ حج و اسرار نهان آن
بخش سوم
برآوردن مهر و شیفتگی مسلمان به وسیلۀ کعبه و حج
حجة الاسلام امام غزالی رحمهالله با هوش بیمانند و فهم باریکبینش در اسرار شریعت به این نکته پی برده است که اشتیاق، جزو غریزهها و نیازهای انسان زنده و سالم است و انسان همواره به دنبال چیزی است که با آن نیازش را برآورده کرده و تشنگیاش را برطرف کند و کعبه و شعائر پیرامون آن و حج و احکام آن بهترین مواردی هستند که میتواند با آن رغبتش را برآورد و شوق و حس مهرورزیاش را آرام کند.
الله تعالی میفرماید: «وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَنْ لَا تُشْرِكْ ِبي شَيْئًا وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ. وَأذِنَ فِي النَّاسِ بِالْحَجَ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ». «و آنگاه که آماده ساختیم برای ابراهیم جای خانۀ کعبه را که شریک مگردان با من هیچ چیزی را و پاکیزه گردان خانۀ من را برای طوافکنندگان و قیامکنندگان (برای عبادت) و رکوعکنندگان سجدهگزار و ندا در ده در میان مردم برای حج که بیایند پیش تو پیاده و سوار بر هر شتر لاغری که میآیند از هر راه دور؛ تا شاهد باشند سودهایی را که برای آنها است و یاد کنند نام الله را در روزهای معلوم بر آنچه روزیشان کرده است از زبان بستۀ چهارپایان دامی؛ پس بخورید از آنها و بخورانید درمانده نیازمند را، سپس باید بزدایند آلودگی خود را و وفا کنند به نذرهای خود و طواف کنند آن خانۀ کهنه را».[1]
امام محمد غزالی رحمهالله میگوید: «بدون تردید شوق ملاقات الله عزوجل او را به سوی اسباب ملاقات میکشاند. این در حالی است که عاشق، مشتاق و آرزومند تمام چیزهایی است که به محبوب نسبت دارند و خانۀ کعبه به الله تعالی نسبت دارد. بنابراین علاوه از بهدستآوردن پاداش زیادی که الله تعالى وعده داده است، تنها به خاطر همین نسبت، شایسته است که آرزومند آن باشد».[2]
و شيخ الاسلام احمد بن عبدالرحیم دهلوی رحمهالله به همین نکته اشاره کرده است و آن را فلسفۀ بنیادین حج شمرده و میگوید: «چه بسا انسان آرزومند ملاقات پروردگار شود و به چیزی نیاز پیدا کند که شوقش را برآورده کند و به جز حج چیز دیگری نمییابد».[3]
و شایسته مسلمان است که این آرزو و شوقش را برآورده کند و این مهرورزی را ابراز کند و جام محبتش را در نمازهایی که میخواند جاری گرداند و قلبش را با آن دلداری دهد و تشنگیاش را فرونشاند و شور دلش را آرام کند و شدت شوق و افروختگی نفسش را سبک کند؛ اما اینها قطرههایی محدود هستند که به صورت خشوع پدیدار شده و یا به صورت چند قطره اشک میریزند؛ قطرههایی که چهبسا آتش شوق و سوزی را که در سینه میجوشد، فروننشانند و نیازی را برآورده نکنند.
جهشی بلند از زندانی تنگ به جهانی وسیع
بنابراین، انسان مسلمان نیاز دارد؛ تا تشنگی روحیاش را سیراب کرده و نیاز مهرورزی و اشتیاقش را برآورده کند و شور نفسش را شکسته و بر پرستش عادتها و چیزهایی که با آنها انس گرفته است، بشورد و نیاز روحش را با تخلیه معده در رمضان برآورده کند؛ اما رمضان، ساعتهای محدودی است که با مواردی همراه است که اثر روزه را کاهش داده و نیروی آن را تضعیف میکند؛ مواردی مثل پرخوری در شب، استراحت زیاد، رفاه و آسایش و همچنین جامعه شوریده و تمدنی که روزهدار را از هر طرف احاطه کرده است؛ چنانکه دریاهای متلاطم جزیرهای کوچک را احاطه کرده باشند. ازاینرو مسلمان به پرش و جهشی بلند نیاز دارد که غلوزنجیرها را گسسته و از زندان تنگ، کهنه و پوسیده رها شود؛ جهانی که سرتاپا قدیمی، عادی، مقید و محدود بوده و برنامهریزیشده، معلوم؛ ساختگی و یکنواخت است و به جهانی سراسر تازگی، شوریدگی، محبت، شیفتگی، اشتیاق و شیدایی منتقل شود و از تمام بردگیها رسته و بر تمام بتها بشورد و به تفاوتهای جنسی، رنگی و ملی کفر کند و به توحید و یگانگی معبود نعمتدهنده و بخشنده، و به وحدت انسانیت، وحدت عقیده و وحدت مقصود ایمان آورد و همۀ مردم یک صدا فریاد برآورند: «لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، إن الحمد والنعمة لک والملک، لاشریک لک». پس از آنکه انسان مسلمان نمازهای روزانهاش را ادا کرد و ماه رمضان را هر سال روزه گرفت و زکاتی را که در پی کامل شدن نصاب و سپری شدن سال بر او فرض شده است، پرداخت کرد، نیاز دارد که در موسمی حضور یابد که بهار محبت و مهرورزی و میعادگاه اهل محبت و اخلاص است؛ محلی که در آن عاشقان و سرگشتهگان حضور مییابند.
چالشی برای عقلپرستان و مادیگرایان و دعوت به ایمان به غیب و پیروی کامل از امر الهی
انسان مسلمان نیاز دارد که بر عقل با وقار، مقلد و بستهاش بشورد و زندگیای که در آن شور و تمردی نباشد؛ چه لذتی خواهد داشت؟
نیاز دارد که از چرخۀ مرسوم عادتها، چیزهایی که با آنها مأنوس شده است، قوانین ساختۀ دست بشری، تمدن ساختگی و جامعۀ خشک بگذرد و غلوزنجیرها را بشکند و افسار را از دست عقل بگیرد؛ عقلی که مدت مدیدی اختیارش را به دست گرفته بود؛ و آن را در اختیار قلب و حس مهرورزی قرار دهد و آن دو، افسار را به دست گرفته و به هر صورتی که میخواهند حکم رانده و سرگشته شوند؛ چنانکه دلباختهگان سرگشته میشوند و در محبت چون عاشقان دلسوخته هر روشی را که دوست دارند، برگزینند. بنابراین کسیکه جامعه او را در اختیار خود گرفته است و تمدن بر او مسلط شده بتهای رسوم و عادات بر او چیره شدهاند، آزادیای ندارد. و کسیکه آداب، رسوم، شهوات و عاداتی که با آنها مأنوس شده است، او را اسیر کرده باشند؛ توحید را نمیشناسد و کسیکه همیشه بر عقل اعتماد کند و به انجام دادن هیچ کاری بدون سنجیدن آن در ترازوی عقلِ مخلوقش و مطمئنشدن از فوائد مادی و محسوسش مبادرت نورزد، مسلمان، فرمانبردار و مطیع شمرده نمیشود.
حج با ساختار دقیق و اسرار آمیزش با امور عادی و شناختهشدۀ عقلپرستان، مادیگرایان و اسیران سیستمها و ترتیبات منافات دارد و به ایمان به غیب و پیروی بیچون و چرا از فرمان الهی و به کنارگذاشتن عقل تا مدتی مشخص و در مکانی معین فرا میخواند و انسان را از خواستن دلیل، حکمت، منطق و فلسفۀ کارها در هر حالتی و هر لحظهای باز میدارد.
حجة الإسلام امام محمد غزالی رحمهالله در بیان حج و حقیقت آن؛ که ایمان به غیب و اطاعت مطلق است؛ نکتههای تازه و نابی بیان کرده است و با قلم رسا و ماهرش تصویر زیبایی از حج ارائه داده است و در شرح این رکن بزرگ، مغز و جوهر دین و روح اسلام و حقیقتش را دریافته است؛ حال آنکه اکثر علما و نویسندگان در گذشته و حال از آن غافل بودهاند.
وی میگوید: «قرار دادن کعبه مانند حضور در محضر پادشاهان که از هر گوشه و کناری با ژولیدگی و غبارآلودگی آنجا گردهم میآیند و در برابر پروردگار کعبه تسلیم و فروتن بوده و در برابر جلال و عزتش سرخم کردهاند، در بندگی و بردگیشان تأثیرگذارتر و در پذیرفتن و فرمانبرداری کاملتر خواهد بود؛ با وجود اینکه اعتراف دارند که ذات باری تعالی از قرار گرفتن در خانه یا شهری مبرا است.
به همین خاطر الله تعالی در حج اعمالی را بر مسلمانان لازم گردانده است که نفسها با آنها مأنوس نبوده و عقلها به مفاهیم آنها دسترسی ندارند؛ مانند رمی جمرات و دویدن چند مرتبه بین کوه صفا و مروه. و با چنین کارهایی کمال بندگی و بردگی آشکار میشود؛ زیرا زکات نوعی ارفاق است و دلیلش قابل فهم است و عقل به آن گرایش دارد و روزه، شکستن شهوت است که ابزار دشمن خدا (شیطان) است و با دستکشیدن از مشغولیتها برای عبادت فارغ میشود؛ و رکوع و سجده در نماز تواضع و فروتنی برای الله تعالی است و نشانۀ فروتنی شمرده میشوند و انسانها با تعظیم الله تعالی مأنوس هستند؛ اما در سعی بین صفا و مروه و رمی جمرات و مانند آن، نفس هیچ بهرهای ندارد و طبیعت انسان با آنها مأنوس نیست و عقل از دستیافتن به مفاهیم آنها وامانده است و انجام دادن این امور انگیزهای؛ جز فرمان مطلق الهی و قصد بجا آوردن آن، به دلیل اینکه آن را الله تعالی واجب قرار داده است، ندارد. همچنین در حج عقل از سمت و کارش برکنار میشود و نفس و طبیعت از عاداتی که با آنها مأنوس شدهاند بازداشته میشوند؛ زیرا هر امری که عقل معنای آن را دریافته باشد طبیعت انسان به نوعی به آن گرایش دارد و این میل و گرایش انگیزهای شده و در انجامدادن آن کار کمک میکند و کمال بردگی و اطاعت آشکار نمیشود. و دربارۀ نماز و دیگر احکام چنین نگفته است.
و چون حکمت الهی چنین اقتضا نمود که نجات مخلوقات را وابسته به این کرد که اعمالشان مطابق اطاعت و فرمانبرداری و به اقتضای بردگی باشد، اموری که مفاهیم آنها قابل درک نیستند، تأثیرگذارترین عبادتها در تزکیۀ نفس و درآوردن آن از خواستۀ طبیعت و اخلاق به حکم بردگی است و چون انسان به این نکته پیببرد، متوجه میشود که تعجب انسانها از این افعال شگفتآور به خاطر این است که آنان از اسرار عبادات بیخبرند. و انشاءالله همین مقدار در فهمیدن حقیقت حج کافی است».[4]
و دربارۀ رمی جمرات بیان میکند که اصل در آن فرمانبرداری و پیروی از فرمان مطلق الهی است و میفرماید: «و از رمی جمرات انسان باید فرمانبرداری از امرالهی و اظهار بردگی و بندگی و بجاآوردن مطلق امر را نیت کند؛ بدون آنکه عقل و نفس در آن بهرهای داشته باشند. همچنین باید پیروی و شباهتگزیدن با ابراهیم علیهالسلام را نیت کند؛ آن هنگام که ابلیس ملعون در آنجا در مقابلش پدید آمد، تا در حجش شبهه افکنده و یا او را با معصیت دچار فتنه بکند و الله تعالی به او فرمان داد تا با سنگزدن، او را براند و ناامید کند. و اگر انسان چنین بپندارد که شیطان برای حضرت ابراهیم علیهالسلام پدیدار شد و حضرت ابراهیم علیهالسلام او را با چشمانش دید؛ اما اینجا که شیطانی ظاهر نشده است، باید بداند که این وسوسه و فکر هم از طرف شیطان است که آن را در دلش انداخته تا ارادۀ او را در سنگزدن شیطان و به خاکمالیدن بینیاش سست کند. و باید بدانی که تو در ظاهر به سمت (عقبه) سنگ پرتاب میکنی؛ اما در حقیقت چهرۀ شیطان را مورد هدف قرار دادی و کمرش را میشکنی؛ زیرا به خاک مالیدن بینیاش؛ جز با بجاآوردن فرمان الله تعالی؛ حاصل نمیشود و اینکار؛ که تنها به خاطر فرمان الهی؛ بدون آنکه نفس و عقل در آن بهرهای داشته باشند، انجام میگیرد در واقع تعظيم الله تعالی است».[5]
و دربارۀ قربانی و ذبحکردن میگوید: «بدانکه این قربانی، تقرب به الله تعالی با بجاآوردن فرمان او است. بنابراین عمل قربانی را کامل کن و امیدوار باش که الله تعالی در عوض هر جزئی از آن، جزئی از تو را آزاد کند؛ زیرا چنین وعدهای روایت شده است. بنابراین هرچه قربانی بزرگتر باشد و اجزای آن بیشتر باشند، فدیهدادن تو عمومیتر میشود».[6]
ادامه دارد…
[1]. سورۀ حج، آیه: ۲۶-۲۹.
[2]. الغزالی، محمدبن محمد، احياء علوم الدین، ج۱، ص۲۴، اخلاق، ربع یکم: ربع عبادات، ترجمه: خوارزمی، مؤیدالدین محمد، چاپ هشتم، تهران ۱۳۹۲ش، انتشارات علمی و فرهنگی.
[3]. الدهلوی، احمد بن عبدالرحیم، حجةالله البالغة، ج۱، ص۲۱۸، باب ۴۷، اسرار حج، ترجمه: شیخ الحدیث مولانا سید محمد یوسف حسینپور رحمهالله، انتشارات شیخ الإسلام احمد جام، ۱۳۸۱هـ، فردوسی مشهد.
[4]. الغزالی، محمدبن محمد، احياء علوم الدین، ج۱، ص۲۴۰، اخلاق، ربع یکم: ربع عبادات، ترجمه: خوارزمی، مؤیدالدین محمد، چاپ هشتم، تهران ۱۳۹۲ش، انتشارات علمی و فرهنگی.
[5]. همان، ج۱، ص۲۴۳.
[6]. همان.