
نویسنده: عبیدالله نیمروزی
فیلسوف افغانستان؛ سید جمالالدین افغان، اسدآبادی
بخش بیستوهفتم
بامداد نهضت بیدارگری در مصر: از وابستگی اقتصادی تا سلطۀ استعماری
تاجگذاری اسماعیل پاشا: آغاز عصر ولخرجی و بیمبالاتی
در این روزها، مصر به مانند کشتزاری بود که خانوادۀ محمد علی یکی پس از دیگری آن را به ارث میبردند. سرانجام، این میراث به اسماعیل پاشا رسید که وارث تاج و تخت مصر گردید. او در دوران جوانی و با آرزوهای شخصی بر تخت نشست و به پذیرش تبریکها و دعوتها مشغول شد، پیش از آنکه حتی سلف خود، سعید پاشا، را به خاک بسپارد. پس از این مرحله، اسماعیل به عیش و خوشگذرانی، بیبندوباری، و مصرف بیش از حد ثروت روی آورد، تا جایی که شمار اندکی از زمامداران در این سطح به اسراف و ولخرجی آلوده شده بودند.
کانال سوئز: دریچهای به ثروت یا دروازهای به استعمار؟
محمد سعید پاشا، همان کسی بود که امتیاز حفر کانال سوئز را به فردینان دو لیسپس اعطا کرد. اندیشۀ اتصال دریای مدیترانه به دریای سرخ از طریق کانالی مصنوعی، قدمتی دیرینه داشت که به دوران فراعنه، بطالسه، رومیان و سپس اعراب بازمیگشت. در عصر جدید، سرمایهداران اروپایی از مهمترین حامیان این پروژه بودند، زیرا آن را وسیلهای برای رونق تجارت و کسب منفعت میدانستند. علاوه بر آنان، سوسیالیستهای فرانسه، بهویژه پیروان سن سیمون، نیز علاقهمند به حفر این کانال بودند، چراکه معتقد بودند این پروژه میتواند عقاید سوسیالیستی را تحقق بخشیده و شرق و غرب را مانند یک خانواده به یکدیگر متصل کند.
وامهای خارجی: زنجیری که به گردن مصر انداخته شد
اسماعیل پاشا، که خزانۀ کشور را در اختیار داشت، درهای آن را به روی این پروژه گشود و بدون محاسبه، هزینههای کلانی را در تبلیغ آن به مصرف رساند. این اقدامات، منجر به بحران مالی شد و برای نخستین بار در تاریخ مصر، او به دریافت وامهای خارجی روی آورد.
مدرنیتهای که به قیمت استقلال تمام شد
محمد سعید پاشا، مانند دیگر اعضای خاندان محمد علی، به اروپا، بهویژه فرانسه، گرایش داشت. او دانشجویان مصری را به کشورهای خارجی اعزام میکرد و از مهاجرت بیگانگان به مصر استقبال مینمود. نتیجۀ این سیاست، شکلگیری شرکتها و پروژههایی بود که عمدتاً با سرمایۀ خارجی اداره میشدند. اسماعیل پاشا پس از به قدرت رسیدن، تصمیم گرفت مصر را به یک کشور اروپایی تبدیل کند، اما منابع داخلی برای این هدف کافی نبود. او نیز مانند پیشینیان خود، دست نیاز بهسوی سرمایهداران خارجی دراز کرد و بدون حسابوکتاب، وامهای هنگفتی دریافت نمود. بدهیهای مصر در دوران او به ۱۰۰ میلیون پوند رسید، و همین امر زمینه را برای نفوذ استعمارگران فراهم کرد.
کاخهای باشکوه، فقر گسترده
بخش اندکی از این وامها صرف پروژههای عامالمنفعه شد، اما بخش اعظم آن در ساخت کاخهای مجلل، خوشگذرانیهای درباری، رشوههای سیاسی، و نمایشهای تجملی صرف شد. شبنشینیهای بیحاصل، مهمانیهای اشرافی و تفریحات پرهزینه، چهرهای فریبنده از ترقی و تجدد ارائه میکرد، اما در عمل، مردم مصر از این سیاستهای بیبندوبارانه سودی نبردند.
“پاریس کوچک” یا سراب تمدن؟
اسماعیل پاشا خود را مانند یک پادشاه اروپایی میدانست و در رؤیای تبدیل قاهره به «پاریس کوچک» بود. او طرحهای شهری را تغییر داد، پلهای باشکوه بر نیل ساخت، خیابانها را سنگفرش و چراغانی کرد، فوارهها و مجسمهها را در میدانهای عمومی نصب نمود، و مراکز تفریحی و رقصخانهها را توسعه داد. بااینحال، هرگز به محلات فقیرنشین قاهره توجهی نکرد.
درباری مجلل، ملتی فقیر
او بیش از ۳۰ قصر مجلل در مناطق مختلف مصر از جمله اسکندریه، جیزه، صعید و دلتای نیل ساخت. کاخ عابدین را بازسازی کرد تا جایگزین قلعۀ قدیمی شده و مرکز حکومت گردد، کاخ الجزیره را برای پذیرایی از امپراتریس اوژنی بنا کرد، کاخ قبه را برای ولیعهدش ساخت، و در کنار اینها، کاخ مجللی در بسفر تأسیس کرد. این کاخها با گرانبهاترین لوازم و تحفههای نادر زینت داده شدند.
حاکم، اما نه برای مردم خود
در عرصۀ سیاست، اسماعیل پاشا تسهیلات گستردهای برای خارجیها فراهم کرد. او امتیازات ویژهای به شرکتهای اروپایی اعطا نمود، محاکم مختلط را تأسیس کرد، و قضات خارجی را در کنار قضات مصری به کار گرفت تا بیگانگان بر حقوق خود مسلط شوند. او سیاستهای بریتانیا و فرانسه را دنبال میکرد، درحالیکه این دو قدرت استعماری در مصر رقیب یکدیگر بودند.
فروش سوئز: معاملهای که مصر را به زانو درآورد
در نهایت، اسماعیل پاشا با فروش سهام کانال سوئز به بریتانیا، ضربهای سنگین به استقلال مصر وارد کرد. بریتانیا که این معامله را یک اقدام استراتژیک میدانست، بلافاصله بهای سهام را پرداخت کرد. از سوی دیگر، شرکت کانال سوئز تحت سلطۀ فرانسه قرار داشت و این امر، مصر را به میدان رقابت قدرتهای استعماری تبدیل کرد.
ورود ناظران خارجی: آغاز سلطۀ استعماری
اسماعیل پاشا همچنین به ناظران اروپایی اجازه داد حسابهای دولتی را بررسی کنند، بودجه را تحت نظر بگیرند و در نهایت، کنترل اقتصاد مصر را در دست بگیرند. او حتی دو وزیر اروپایی، یکی انگلیسی و دیگری فرانسوی، را در دولت خود منصوب کرد و به آنها اختیار «وتو» در تصمیمات حکومتی داد. در رأس این حکومت، یک ارمنی به نام نوبار پاشا قرار داشت که به جانبداری از بریتانیا مشهور بود.
در نتیجۀ این سیاستها، مصر عملاً به یک مستعمره تحت سلطۀ اقتصادی و سیاسی قدرتهای اروپایی تبدیل شد. بحرانهای مالی و افزایش بدهیها، راه را برای مداخلۀ مستقیم استعمارگران هموار کرد و سرانجام، مصر را به زیر یوغ استعمار کشاند.[1]
بیداری فکری در مصر: از اصلاحطلبی تا انقلاب فکری
در همان روزهایی که مصر درگیر بحرانهای اقتصادی و نفوذ بیگانگان بود، سید جمالالدین اسدآبادی در ۲۲ آذر ۱۸۷۱/اول محرم ۱۲۸۸هـ وارد این کشور شد. اسماعیل پاشا، که هنوز در اوج قدرت قرار داشت، در ابتدا خطری از سوی اندیشههای اصلاحطلبانۀ او احساس نمیکرد. ازاینرو، حکومت مصر از او پذیرایی گرمی به عمل آورد و ریاض پاشا، وزیر اسماعیل، معاش سالانهای برای او تعیین کرد. این اقدام که در حکومت مصر کمسابقه بود، نشانهای از احترام به جایگاه علمی سید جلوه میکرد، اما درواقع، حکومت از تأثیر بالقوۀ او بر فضای فکری و سیاسی مصر آگاه بود.[2]
مصر بین دو قدرت: استقلال از عثمانی، وابستگی به غرب
در آن زمان، مصر تحت حاکمیت خاندان محمد علی، خود را مستقل از امپراتوری عثمانی میدانست و نمیخواست تابع سلطان عثمانی شود. اما از سوی دیگر، اسماعیل پاشا برای تحقق رؤیای تبدیل مصر به یک کشور اروپایی، خود را به سرمایهگذاران غربی وابسته کرده بود. در چنین فضایی، حضور سید جمالالدین، که ایدههای بیدارگرایانه و ضد استعمار داشت، میتوانست دو تأثیر متفاوت داشته باشد: از یکسو، او به نفع استقلال مصر از عثمانی عمل میکرد و از سوی دیگر، دیدگاههای او علیه نفوذ بیگانگان، مستقیماً با سیاستهای اقتصادی و سیاسی اسماعیل پاشا در تضاد بود.
ادامه دارد…
[1] . کفاح الشعب، ج۱، ص ۱۴۱-۱۵۶.
[2] . عصر اسماعیل، ج۲، صفحه ۱۵۵، به نقل از کتاب حکیم مشرق زمین.