نویسنده: سید مصلح­‌الدین

زکات

بخش شانزدهم

زندگی رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم و خانوادۀ ایشان
زندگی رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم که ازواج مطهرات آن را انتخاب کرده و برگزیدند، چگونه بوده است؟ حضرت عایشه صدیقه رضی‌الله‌عنها با صداقت موروثی و تجربه‌ای گسترده که فراتر از آن تجربه‌ای نیست؛ «وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ». «و خبر نمی‌کند تو را هیچ‌کس مانند شخص آگاه».[1] فرموده است: «خانواده رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم از نان گندم سیر نشده‌اند و گاهی یک ماه و یا دو ماه بر ما سپری می‌شد و در خانه آتشی افروخته نمی‌شد، و غذای ما به جز خرما و آب نبود. و رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم در حالی وفات کردند که در خانه ما چیزی نبود که انسانی بخورد؛ مگر تکه نانی از جو، که در طاق خانه گذاشته شده بود.» [2]
روزی حضرت عمر رضی‌الله‌عنه پیش رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم آمد و ایشان را دید که بر گلیمی خوابیده‌اند که بر پهلوی ایشان اثر گذاشته است. درون خانه را نگریست، تنها کیسه چرمی‌ای که در خانه آویزان بود و مشتی جو و گلیمی کهنه را دید، شروع کرد به گریه کردن. رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم پرسید: «ای عمر! چرا گریه می‌کنی؟» گفت: «ای پیامبر خدا! چرا گریه نکنم؟ این گلیم در پهلوی شما اثر گذاشته است و دارایی شما همین چیزهایی است که من مشاهده می‌کنم؛ حال آنکه کسری و قیصر در ناز و نعمت و در میان باغ‌ها و رودخانه‌ها بسر می‌برند، و شما پیامبر الله تعالی و برگزیده او هستی.» رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود: «ای عمر! آیا تو در این مورد تردید داری؟ آنان قومی‌اند که نعمت‌هایشان در همین زندگی دنیا به آنان داده شده است.» [3]
احساس حرج و پریشانی از اموال اضافه و اموال زکات
رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم از وجود مالی که بیش از حد نیاز بود، احساس آرامش نمی‌کرد؛ نیازی که کمتر از آن نیازی و بالاتر از آن زهدی وجود ندارد. همچنین در رابطه با اموالی که از تقسیم زکات بر فقرا و نیازمندان باقی می‌ماند، چنین احساسی داشت.
حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها می‌گوید: «در بیماری وفات رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم نزد من شش یا هفت دینار بود که رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمان داده بودند که آن‌ها را تقسیم کنم؛ اما من با بیماری ایشان مشغول شده و تقسیم آن‌ها را فراموش کردم. ایشان پرسیدند: «آن شش یا هفت دینار چه شدند؟» گفتم: «نه! آن‌ها را تقسیم نکرده‌ام و با بیماری شما مشغول بوده‌ام.» رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم آن‌ها را خواست و در کفش گذاشت و فرمود: «پیامبر خدا چه می‌پندارد اگر الله را ملاقات کند و این‌ها نزد او باشند؟»[4]
رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم در دادن اموال به مستحقین و رساندن آن‌ها به نیازمندان هیچ‌گاه تأخیر نمی‌کردند و آن را به تعویق نمی‌انداختند.
از حضرت عقبه بن حارث رضی‌الله‌عنه روایت شده است که فرمود: «در مدینه نماز عصر را پشت سر رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم خواندم. ایشان سلام دادند و با شتاب برخاسته و از میان صف‌ها گذشتند و به حجره‌های همسرانشان تشریف بردند. مردم با دیدن عجله و شتابشان متعجب شدند. هنگامی که از حجره خارج شدند و تعجب مردم را مشاهده کردند، فرمودند: به یادم آمد که مقداری طلا نزد ماست و ناپسند دانستم که آن‌ها پیش من باشند، لذا فرمان دادم تا آن‌ها را تقسیم کنند.»[5]
و در روایت دیگری آمده است: «مقداری طلا از اموال زکات نزد ما است و ناپسند دانستم آن­‌ها در خانه باشند».
تشویق برای صدقه دادن اموال اضافه از نیاز
رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم یاران و امتش را به داشتن اخلاق، رفتار، و دیدگاهی خاص نسبت به دارایی و مال توصیه کرده است. این توصیه‌ها به گونه‌ای رقت‌انگیز و ترغیب‌کننده هستند که هر کس آن‌ها را در کتاب‌های حدیث بخواند، ممکن است چنین تصور کند که هیچ‌کس نسبت به اموال و کالاهای اضافی حقی ندارد. پس از خواندن و آگاهی از این توصیه‌ها، ممکن است فرد از رفاه‌گرایی و لذت‌بردن از نعمت‌هایی که الله تعالی گسترانیده و برای او فراهم آورده است، احساس ناراحتی کند و از بهره‌بردن از زندگی مرفه، دارایی‌ها، وسایل خانه، خوراکی‌های خوش‌مزه و لباس‌های گوناگون احساس تنگنا نماید. در واقع، این احادیث نمونه‌هایی از تشویق، ترغیب و الگوی عملی سیرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم هستند که درباره آن، الله تعالی می‌فرماید: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا». یعنی: «همانا در سیرت فرستاده الله برای شما سرمشقی نیکو وجود دارد؛ برای کسی که به الله و روز آخرت امید دارد و الله را بسیار یاد می‌کند».[6]
همچنین از ایشان روایت شده است که فرمودند: «کسی که مرکب اضافی دارد، آن را به کسی بدهد که مرکبی ندارد و کسی که توشه اضافی دارد، آن را به کسی بدهد که توشه ندارد».[7] همچنین فرمودند: «هر کس غذایی به اندازه دو نفر دارد، نفر سومی را با خود ببرد؛ و هر کس غذایی به اندازه سه نفر دارد، نفر چهارمی را با خود ببرد».[8] و نیز فرمودند: «کسی که سیر بخوابد، در حالی که همسایه‌اش در کنار او گرسنه است و او هم اطلاع دارد، به من ایمان نیاورده است».[9]
روایت شده است که مردی نزد رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم آمد و عرض کرد: «ای رسول خدا! لباسی به من بده.» رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم از او روی گرداند. آن مرد دوباره گفت: «ای رسول خدا! لباسی به من بده.» رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود: «آیا همسایه‌ای نداری که از دو لباس، یکی اضافه داشته باشد؟» آن مرد پاسخ داد: «بله! چنین همسایه‌هایی فراوانند.» آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود: «الله تعالی تو را با ایشان در بهشت جمع نکند.»[10]
ارزش انسان و ارزش همدردی از دیدگاه دین اسلام
دین اسلام، ارزش انسان و ارزش همدردی با انسان و برآوردن نیازهایش را چنان بالا برده است که بیشتر از آن، قابل تصور نیست و کسی‌که در این رابطه کوتاهی کند، گویا در حق الهی کوتاهی کرده است.
در حدیث قدسی آمده است: «الله تعالی در روز قیامت می­‌فرماید: «ای انسان! بیمار شدم و تو به عیادتم نیامدی!» انسان می­‌گوید: «پروردگارا! چگونه به عیادت شما می‌­آمدم، حال آن­که شما پروردگار جهانیان هستی؟» الله تعالی می­‌گوید: «آیا اطلاع نیافتی که فلان بنده‌­ام بیمار است و تو به عیادتش نرفتی؟ اگر به عیادتش می­‌رفتی مرا نزد او می‌­یافتی. ای انسان! از تو غذا خواستم و تو به من غذا ندادی!» انسان می‌­گوید: «پروردگارا! چگونه به شما غذا می‌­دادم، حال آن­که شما پروردگار جهانیان هستی؟» الله تعالی می‌گوید: «آیا ندانستی که فلان بنده­‌ام از تو غذا می‌­خواست و تو به او غذا ندادی؟ اگر به او غذا می­‌دادی آن‌­را نزد من می‌­یافتی. ای انسان! از تو آب خواستم و تو به من آب ندادی!» انسان می­‌گوید: «پروردگارا! چگونه به شما آب می­دادم، حال آن­که شما پروردگار جهانیان هستی؟» الله تعالی می‌­گوید: «فلان بنده‌­ام از تو آب خواست و تو به او آب ندادی، اگر به او آب می­‌دادی آن­‌را پیش من می‌­یافتی».[11]
و والاترین درجۀ این همدردی، که از نظر عدالت، فضیلت، همدردی و انصاف مرتبه‌­ای بالاتر از آن وجود ندارد، این حدیث رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم است که فرمودند: «هیچ یک از شما ایمانش کامل نمی‌­شود، مگر زمانی که آن­چه را که برای خودش دوست دارد برای برادرش دوست داشته باشد».[12]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. سورۀ فاطر، آیه: ۱۳.
[2]. صحیح بخاری و مسلم.
[3]. در رابطه با احادیثی که در این موضوع آمده­اند به کتاب­های صحیح بخاری، مسند احمد و سنن ابن ماجه مراجعه شود.
[4]. مسند امام احمد.
[5]. صحیح بخاری.
[6]. سورۀ احزاب، آیه: ۲۱.
[7]. سنن ابوداود به روایت ابو سعید خدری رضی‌الله‌عنه.
[8]. سنن ترمذی.
[9]. به روایت طبرانی و بزار.
[10]. المعجم الأوسط، طبرانی.
[11]. صحیح مسلم.
[12]. صحیح بخاری.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version