الله تعالى بر خلاف طبیعت جمادات و حیوانات، در سرشت انسان، دوستداشتن زیبایی، حسن، ظرافت، پاکیزگی، تنوع، گستردگی در غذاها و نوشیدنیها و فزونطلبی در کشاورزی و نسل را به ودیعت نهاده است. این فزونطلبی طبیعی به زندگی انسان گرما، سرما، شور و روحیۀ مبارزه داده و حس پیشرفت، دگرگونی و تازگی به این هستی میبخشد. الله تعالی در این باره افسار انسان را به خودش واگذاشته است: «كُلاً نُمِدُّ هَؤُلاء وَهَؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاء رَبِّكَ مَحْظُورًا. انظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأكْبَرُ تَفْضِيلا»؛ «همه را یاری میرسانیم این گروه و آن گروه را از بخشش پروردگارت و نیست بخشش پروردگار تو بازداشته شده. ببین چگونه برتری دادهایم برخی از آنان را بر برخی دیگر، و قطعاً آخرت بزرگتر است از جهت درجات و بزرگتر است در برتری.»[1]
و به انسان همکاری، ضمانت حقوق، توجه به سلامت راهها، امنیت سرزمینها، علاقه به مسافرت و ماجراجویی در راه به دستآوردن روزی و برآوردن منافع مشترک را الهام کرده است و تمام اینها را، باوجود اختلاف ادوار، زمانها و مکانها، در سرشت انسانی بهودیعت نهاده است: «لإيلافِ قُرَيْشِ. إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشَّتَاءِ وَالصَّيْفِ. فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ. الَّذِي أَطْعَمَهُم مَن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ»؛ «برای الفتدادن قریش؛ الفتشان به کوچیدن در زمستان و تابستان. پس باید بپرستند پروردگار این خانه را. آنکه خوراک داد ایشان را در گرسنگی و ایمن ساخت ایشان را از ترس.»[2]
ساختار و حقیقت انسان میطلبد که انسان ملکیتی نداشته باشد و ملکیت از آنِ الله تعالی باشد:
این ساختار فطری انسان و حقیقت عملیای که در آن ناتوانی، فروماندگی و ناچیزبودن انسان در بارزترین شکل آشکار شده، و از سوی دیگر، ربوبیت الهی در زیباترین جلوهها پدیدار میشود. به حكم عقل، منطق و وجدانِ سالم میطلبد که انسان ملکیت و حقی نداشته باشد و چیزی به او نسبت داده نشود؛ مگر آن چنانکه چیزی به کودک یا نوزادی که در آغوش مادر بوده و در سایۀ مهر و عطوفت پدر و مادر میغلتد و زیر نظر آن دو پرورش یافته و در پرتو تلاش و زحمت ایشان زندگی میکند، نسبت داده میشود. حقیقتاً انسان نسبت به الطاف پروردگار بزرگ و قدرتمند از آن کودک، در خانۀ پدر و مادرش کم بهاتر و بیارزشتر است.
«وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»؛ «و از آن اوست وصف برتر در آسمانها و زمین و اوست آن پیروزمند سنجیدهکار.»[3]
ازاینرو، باید انسان تمام آنچه که در ملکیت دارد و اموال و داراییهایی را که از سرنادانی به خود نسبت میدهد، به ذاتی که آنها را آفریده است و پرورانده و از آنها نگهداری و حفاظت میکند، نسبت دهد؛ ذاتی که به انسان در راستای هدفی مشخص و تا زمانی معین و راهی محدود توانایی استفاده و بکار بردن آنها را داده است.
تفکر اصلی سیستم اقتصاد اسلامی بر اثبات ملکیت حقیقی برای الله تعالی استوار است:
به خاطر همین حقیقت که بر تمام حقایق دیگر چیرگی دارد و در واقع روحی است که بر تمام نظامهای دینی، اخلاقی و اقتصادی مسلط است؛ قرآن، تمام حالات انسانی را به الله تعالی نسبت داده است و برای انسان، جز منصب امانت و خلافت، چیز دیگری اثبات نکرده است؛ و گاهی با این تعبیر: «وَآتُوهم مِنْ مَالِ اللهِ الَّذِي آتَاكُمْ»؛ «و بدهید به آنان از مال الله آنچه داده است به شما.»[4]
و گاهی با تعبیر: «وَأَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُم مُّسْتَخْلَفِينَ فِيهِ»؛ «و انفاق کنید از آنچه قرار داده است شما را جانشین در آن.»[5]
مسلمانان را مورد خطاب قرار داده است و این حقیقت را ثابت کرده است که مالک و وارث حقیقی الله تعالی است و انسانیکه سرمایهای بساندک دارد، هیچ احسان، منت و برتریای نداشته و هیچ کارنامه و افتخاری که به آن استدلال کند و ببالد ندارد.
الله تعالی میفرماید: «وَمَا لَكُمْ أَلَّا تُنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»؛ «و چه شده است شما را که انفاق نمیکنید در راه الله؛ حال آنکه از آن الله است میراث آسمانها وزمین.»[6]
این ساختار میطلبد که انسان از تمام داراییهایش دست بکشد و به او حتی اختیار و دخالت در اموال خودش [چه آن اموال کم باشند و چه زیاد] داده نشود و دستش بسته و حق انتخاب و آزادیاش سلب شده باشد.
راز نسبتدادن ملکیت و اموال به انسان و فایدۀ آن:
خداوند تعالی در قرآن، آخرین کتاب آسمانی، بهطور مستقیم و یکجانبه اموال و نتایج تلاشهای انسان را به خود نسبت نداده است. اگر چنین میشد، جای تعجب و شگفتی نداشت و در نتیجه، انسان اعتماد به نفس، احساس کرامت و تکیه بر تواناییها و انرژیهای خود را از دست میداد. این امر میتوانست او را از احساس تلاش، شور بلندپروازی، انگیزۀ رقابت و لذت نسبت دادن ثمرۀ دسترنجش محروم کند؛ لذتی که در فطرت انسان نهفته است. بهگونهای که حتی کودکان نیز از لذت نسبت دادن وسایل خانه یا داراییهای پدرشان به خودشان برخوردارند. و با این کار، انسان از انگیزۀ محبت، دلسوزی، خیرخواهی و اخلاص در نگهداری اموال و داراییها و پاک کردن، توسعهدادن و تولید آنها، محروم میشد و زندگی انسان از نیرومندترین عوامل و انگیزههای مبارزه، نبرد، تلاش و کوشش تهی میشد و این جهان به کارخانۀ بزرگی تبدیل میشد که در آن، انسانها چون ابزارهای جامد، بیجان، بیدل و بیوجدان فعالیت کرده و لذت و بهرهای نداشتند. ازاینرو، قرآن پیش از آنکه این اموال را به آفریدگار و روزیدهندۀ حقیقی نسبت دهد، آنها را به کاسبان، تولیدکنندگان و دارندگان آنها نسبت داده و فرموده است: «وَلَا تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إلَى الْحُكَامِ لِتَأْكُلُواْ فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالإِثْمِ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ»؛ «و مخورید مالهایتان را در بین خودتان به ناحق، و (به عنوان رشوه) سرازیر مکنید آنرا به سوی حاکمان تا بخورید بخشی از مالهای مردمان را به گناه درحالیکه شما میدانید.»[7]
و نیز فرموده است: «الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللهِ ثُمَّ لاَ يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُوا مَنَّا وَلا أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ»؛ «کسانیکه انفاق میکنند مالهایشان را در راه الله سپس از پی نمیآورند آنچه را انفاق کردهاند منتی را و نه آزاری را، برای آنان است پاداششان نزد پروردگارشان و نه ترسی است برایشان و نه اندوهگین میشوند.»[8]
و فرموده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِّنَ الْأَرْضِ»؛ «ای کسانیکه ایمان آوردهاید، انفاق کنید از پاکیزههای آنچه کسب کردهاید و از آنچه برآوردهایم برای شما از زمین.»[9]
و فرموده است: «وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاء أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللهُ لَكُمْ قِيَاماً»؛ «و مدهید به بیخردان مالهایتان را که گردانیده است الله برایتان سبب پایداری.»[10]
و فرموده است: «وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَلَا يَسْأَلْكُمْ أَمْوَالَكُمْ»؛ «و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری کنید، بدهد به شما مزدهای شما را و نطلبد از شما مالهای شما را.»[11]
و آیات دیگری که در آنها مال، درآمد و کسب به انسانها نسبت داده شده است. و در این رابطه الله تعالی چنان مهر و کرمش را شامل حال انسان گردانده و انسان را گرامی داشته است که آن اموالی را که در راه الله انفاق میکند و بندگانش را با آنها یاری میرساند، قرض نامیده و فرموده است: «من ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً»؛ «کیست آن که وام دهد الله را وامی نیکو تا بیفزاید آنرا برایش چند برابر.»[12]
و فرموده است: «إن تُقْرِضُوا اللهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ»؛ «اگر وام دهید الله را وامی نیکو چندین برابر میکند آنرا برای شما.»[13]
و فرموده است: «وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا»؛ «و برپادارید نماز را و بدهید زکات را و وام دهید به الله وامی نیکو.»[14]