باید دانست که ریشهکن ساختن اصول و منابع خشم و غضب و بهطور کلی محو و نابود کردن آن، برای انسان امری غیرممکن است. بلکه تنها راهحل ممکن، معالجه و چارهجویی آثار و نتایج آن به قصد متوقف کردن و جلوگیری از خشمگین شدن است. این کار باید در حدود قوانین و دستورات خداوند و با آگاهی از خطرهایی که به دنبال خشم و غضب رخ میدهند، انجام شود.
برای مدیریت خشم، میتوان به اقداماتی چون تعلیم و تمرین دادن نفس از طریق تشویق و ترساندن، همنشینی با افراد بردبار و باحوصله، و همچنین نشست و برخاست با افراد صالح و نیکوکار پرداخت. رفت و آمد با نزدیکان و بهترین دوستان و آشنایان صادق و درستکار نیز میتواند مؤثر باشد.
نزدیکی به خداوند از طریق نماز، روزه، ذکر و اوراد، و تلاوت قرآن نیز به کنترل خشم کمک میکند. همچنین، باید به عوامل عمیق خشم و غضب در نفس خود توجه کنیم تا بتوانیم آنها را معالجه کنیم. گاهی اوقات، تکبر و خودبینی، مقام و جاهطلبی، یا عشق به مال و ثروت و حتی علم و دانش، میتوانند به عنوان عوامل ایجاد خشم و عصبانیت عمل کنند. این عوامل ممکن است در انسان جمع شوند و مانع تغییر شکل و موقعیت او توسط شیطان شوند.
باید دانست خشم پسندیده، همان خشمی است که در این فرمودۀ خداوند بیان شده که میفرماید: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ»؛ «محمد فرستادۀ خداست و کسانیکه با او هستند بر کافران سختگیر و با همدیگر مهربانند.»[1]
از جهت دیگر، بدیهی است که هنگامی که قرآن مجید و یا احادیث نبوی را میخوانیم، آیات و احادیث زیادی را مییابیم که مخالف خشم و غضب هستند و انسان را به فرو نشاندن آن و نداشتن بیبندوباری در این زمینه و رفع آنچه که در پشت آن در جریان است، تشویق و ترغیب میکنند. زیرا شکی نیست که تندخویی و افسارگسیختگی شخص به دنبال خشم و عصبانیت، موجب از دست دادن تفکر و تأمل دربارۀ صدور حکم و نداشتن متانت و بردباری در رابطه با بحث و بررسی عاقلانه در کلیۀ جوانب امور میشود. ازاینرو، اگر به سرعت جلوی طغیان خشم و قهر گرفته نشود، شر و بدی را در وجود شخص به بار میآورد.»
باید دانست که اگر خشم و قهر به صورت پسندیده باشد، حتماً آرامش و صبوری، فرصت تفکر را به شخص میدهد تا دربارۀ آنچه که خواهان انجام دادنش است و امکان عملی شدن آن نیز وجود دارد، تثبیت کند. اما اگر خشم و قهر مذموم و نکوهیده باشد، آرامش و صبوری همراه با فرو بردن خشم، فرصت درک آثار بد و ناروایی را که به سبب شتابزدگی و بیدقتی گریبانگیر مردم میشود، به شخص میدهد.
به همین خاطر است که شخص آرام و صبور، به هنگام خشمگین شدن، دربارۀ عواقبی که برای او پیش میآید، عقل و اندیشهاش را به کار میگیرد و به همین دلیل به عنوان فرد حلیم و بردبار نامیده میشود و پاداش شکیبایی و بردباری خود را نزد خدای متعال مییابد. اما شخص شتابزده و بیدقت، به دنبال خشم و عصبانی شدنش، قربانی حرکت احمقانه و سبکسرانۀ خود میشود و به حسب آثار ناشی از کردار و گفتارش، بار گناه آن بر دوش او خواهد بود.
ناگفته نماند که ما به وسیلۀ آنچه در اینجا بیان میشود، نمیخواهیم مردم را بهسوی نابودی نیروی خشم و عصبانیت و محکوم کردن آن فراخوانیم، زیرا چنین چیزی نسبت به امری که در وجود انسان و حیوان غریزی و طبیعی است، غیرممکن میباشد. بلکه در حقیقت قصد ما بیان این واقعیت است که گاهی عادتها و تقلیدهای شخص به سبب تراکم و انباشته شدن آنها، منجر به اختلال و آشفتگی در صدور حکم بر اشیاء میگردد و به دنبال آن نیز بینظمی و خرابی در اسباب، خشم و قهر به وجود میآید.
بهعنوان مثال، جوان مخنث (نر و ماده) بر شکل و قیافۀ ظاهری خود لباس دخترانه میپوشد و همراه دختران راه میرود. او موی سر و صورت و ابروی خود را بهگونهای اصلاح میکند که شبیه دختران شود و با دختران، مردان و همچنین خواهر، زن و مادر خود در امور مختلف خانواده شرکت میکند، بهطوریکه هیچگونه غیرت و حمیت و ضوابطی بر شخصیت و ناموس او حاکم نیست. گاهی چنین گمان میشود که این فرد اصلاً خشمگین نمیشود، درحالیکه این تصور اشتباه است. زیرا بدیهی است که اگر به او فحش و ناسزا بگویی یا او را در رفتار و کردارش مورد تمسخر و تحقیر قرار دهی، بیشتر خشمگین میشود و از کوره در میرود و شروع به داد و بیداد میکند. روشن است که محیطی که او را تربیت کرده و طبق تقالیدی که به وسیلۀ آنها پرورش یافته است، غیرت و حمیت را به نسبت نوع و سببی از اسباب خشم و عصبانیت از او سلب کرده، اما خود خشم و غضب را از او سلب و نابود نکرده است. بنابراین، اسباب و عوامل خشم و غضب به تناسب اختلاف محیط، موقعیت زندگی، تفاوتها، تقالید، تربیت، پرورش، عقاید و عوامل دیگر متفاوت و متنوع میباشد.
آری، مسلمان واقعی کسی است که خویشتن را بر اساس معیارها و ضوابط مشروع قرار میدهد و مطابق آن خشمگین میشود و به آن نیز راضی و خشنود است. بدین ترتیب، او میزان و ضوابط زندگی شرافتمندانه را به صورت اعتدال و میانهروی در پیش میگیرد. ازاینرو، چنین فردی انسانی با رحم و مروت و دارای عقل و اندیشهای پخته و طرز تفکر سالم و نمونه است. این ویژگیها برای فرد غیرمسلمانی که دارای عقل پخته و درک عمیق نیست و بر اسلام و احکام آن تفکر و استقامت ندارد، امکانپذیر نیست. علت این امر واضح و روشن است، زیرا شخص مسلمان پیوسته همراه با قرآن و دستورات خدای متعال زندگی میکند، قرآنی که: «لاَ يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِیمِ حَمِیدٍ»؛ «از پیش روی آن و از پشت سرش باطل به آن راه نمییابد، فرو فرستادهای است از حکیمی ستوده (صفات).»[2]
شخص مسلمان واقعی همراه با دستورات قرآن و رهنمودهای کاملترین خلق خدا، حضرت محمد مصطفی صلیاللهعلیهوسلم، زندگی میکند. او در تمامی اعمال و اخلاق خود، در زمینههای سیاست، مردمداری، سلوک و روش اجتماعی، و همچنین در روابط خانوادگی و فامیلیاش، به شیوهای قرآنی و محمدی رفتار میکند. در این صورت، او به عنوان انسانی با درک قرآنی، فقهی و سلوک و روش محمدی در تمام شئون و تصرفات زندگیاش شناخته میشود. پس چه کسی میتواند به مانند او یا نزدیک به او باشد؟