جنایات این گروههای بیفرهنگ
بدون تردید، جنایتهای زیادی انجام دادند؛ به عنوان مثال: جنایت جعل و تحریف تاریخ: این یک جنایت زشت است؛ زیرا آنان دروغ گفتند و تحریف کردند. مطالب ضعیف و خودساخته را گلچین کردند و از پذیرفتن مطالب خوب و صحیح سرباز زدند. فقط مشکلات و مصیبتها را بررسی کردند، در حالی که تاریخ هر امتی دارای مشکلات و مصیبتهایی بوده است. آنان افتخارات و دستاوردهای مثبت را نادیده گرفتند.
در بخش سیاست اسلامی، به معضلات آن پرداختند و از ورود به بخشهای اخلاق، آموزش، معماری، نظامی، اقتصادی، فرهنگی، ادبی و دیگر بخشهای تمدن اسلامی غفلت کردند. عمداً توجیهات نادرستی در مورد اتفاقات تاریخی ارائه کردند و شخصیتهای خوشنام تاریخ اسلامی را مورد عیبجویی قرار دادند. چنان تاریخ تحریف شده و زشتی به ما ارائه دادند که بسیاری از مطالعۀ آن شرمنده شدند و تعداد بیشتری از بررسی آن خود را به غفلت زدند. اکثریت جامعه خود را چنین قانع ساختند که وقتی نسل اول ما دارای چنین تاریخ نابسامانی بوده است، چه امیدی از نسل آینده میرود؟ حقیقتاً این کار، جنایت بسیار بزرگی بود که آنان مرتکب شدند! جنایت متشنج کردن اوضاع: آنان گذشته مسلمانان شرقی را محو کردند، پس باید اوضاع کنونی آنان را نیز محو کنند. باید مبلغان و رسانههای غربزده در پنهان کردن واقعیتهای امت و کاشتن بذر ناامیدی در دلها با هم مشارکت داشته باشند و با رسانههای غرب در این توطئه همکاری کنند. باید نامها تغییر یابند و پایبندی و تعهد به اسلام، مرادف با تروریسم تبلیغ شود. همچنین باید حجاب، مرادف با محدودیت معرفی گردد و اجرای قوانین شریعت، به عنوان واپسگرایی، جمود و عقبماندگی جلوه داده شود.
اگر مسلمانی در غرب مرتکب جرمی شود، رسانهها اعلام میکنند: «یک مسلمان مرتکب جرمی شده است.» همچنین اگر یک مسلمان پایبند به دین و مذهب در یک کشور اسلامی جرمی مرتکب شود، او را به عنوان مجرم با گرایش اسلامی معرفی میکنند. اما اگر یک مسیحی مرتکب جرمی شود، او را به نام خودش معرفی میکنند و نه با دین و عقیدهاش. به عنوان مثال، در حادثۀ مشهور بمبگذاری در «اکلاهما سیتی» آمریکا در سال ۱۹۹۵، انگشت اتهام به سمت مسلمانان دراز شد، اما مشخص شد که این جنایت توسط یک مسیحی مذهبی انجام شده است. خبرگزاریها اعلام کردند فردی به نام «تیموتی مکوی» این جنایت را انجام داده است، بدون اینکه به دین یا گرایش مذهبیاش اشارهای شود.
آقای تیموتی مکوی از فرقۀ داویدیان به خاطر انتقام از حادثهای که برای اعضای فرقهاش اتفاق افتاد و ۸۰ نفر از آنها کشته شدند، ساختمان فدرال شهر اکلاهما را در روز ۱۹ آوریل ۱۹۹۵ منفجر کرد. در این حادثه ۱۶۸ نفر، از جمله چندین کودک که در مهد کودک اطراف آن حضور داشتند، کشته و حدود ۸۰۰ نفر زخمی شدند.
اگر مسلمانی کار زشتی انجام دهد، میگویند «یک مسلمان مرتکب جنایت شده است»، اما اگر مسلمانی به مدارج بالایی در علم دست یابد، او را به عنوان «یک نابغۀ مصری، سوری یا پاکستانی» معرفی میکنند و اینگونه او را با قومیت و ملیتش معرفی مینمایند، نه با دین و مذهبش. افسوس و صد افسوس از نحوۀ به تصویر کشیدن مسلمانان متعهد در رسانههای اجتماعی! چقدر مسلمانان مسن و پیر را در قالب طنز و تمسخر به تصویر میکشند! چقدر در فیلمهای به ظاهر اسلامی، از مسلمانان چهرههایی عجیب و غریب به نمایش میگذارند که دیدگاههای رویاپردازانه دارند، نگاه سر بالا دارند، احمقانه لبخند میزنند و آهسته راه میروند. گویی از نظر آنان هر کس مسلمان باشد، به این شکل از نظر عقلی عقبمانده میشود.
بارها شده که یک مسلمان متدین را به تصویر میکشند که به جای لهجۀ محلی، با زبان عربی فصیح سخن میگوید. کاش همان زبان عربی فصیحی بود که خداوند قرآن را به آن نازل کرده و رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم با آن زبان سخن میگفته است. اما آنان مسلمانانی را به تصویر میکشند که به زبان عربی با پیچیدگی و ابهام بسیار سخن میگویند، بهطوریکه مردم اطرافشان آنها را نمیفهمند و با تعجب به آنها نگاه میکنند (سبحان الله!). در حالی که زبان عربی از برترین و پیشرفتهترین زبانهای زنده جهان است.
جنایت پاسداشت غرب: پس از اینکه نمادهای اسلامی در تاریخ و واقعیت موجود نابود شدند، ارزش غرب را برای تو (مسلمان) آنقدر بالا بردند که چارهای جز پیروی ذلتبار، تحقیرآمیز و تقلید کورکورانه برایت باقی نماند. قدرت نظامی، تمدن، اخلاق، ادبیات، مهارت و فناوری غرب، حتی زبان غربی را آنقدر بزرگ و برجسته کردند که مسلمانان به آن شیفته شدند.
به گونهای که یک فرد مسلمان به آموزش زبان انگلیسی توسط فرزندانش بیشتر از آموزش زبان عربی علاقه نشان میدهد. آرام آرام آنقدر گرفتار شدیم که برای مدارس دینی عنوان «آموزشگاه دینی زبان» را انتخاب میکنند. به بهانۀ اینکه برای دعوت و تبلیغ اسلام لازم است به فرزندان خود زبانهای غربی را آموزش دهیم، آیا این زبان را بهعنوان زبان مورد علاقۀ خودت آموزش میدهی؟ به بهانۀ آنکه اهداف مورد نظر نیازمند خوب یاد گرفتن زبان بیگانه است؟ یا بهعنوان زبان قرآن؟
برای آموزش زبان عربی به فرزند خود، حتی اگر معلم خصوصی استخدام کنی، باز هم فرزندت بیشتر وقت خود را صرف آموختن زبان مادریاش در مدرسه میکند.
من مخالف آموزش زبان بیگانه به کودکان بهعنوان زبان دوم نیستم، به شرطیکه واقعاً در اولویت دوم باشد.
نه اینکه درس ریاضی و جغرافیا و تاریخ را هم به کودکان با زبان انگلیسی یا فرانسوی یا آلمانی یا هر زبان دیگر غیر از زبان عربی آموزش دهیم. آیا این کار منطقی و عاقلانه است؟ کشورهایی که رویای قیادت دنیا را دارند، زبان خود را پاس میدارند و بر زبانهای دیگر مقدم میکنند. اگر در فرانسه به زبان انگلیسی با کسی صحبت کنی، به احترام زبان مادری خودش فقط با تأسف جواب تو را خواهد داد. اگر میخواهی در آلمان زندگی کنی، باید به زبان آلمانی حرف بزنی.
جنایت پاسداشت غرب منجر به از دست رفتن بلندپروازی جوانان و سست شدن همتها و کمبود ارادهها شده است. آرزوی جوان مسلمان در زندگیاش آنست که وطن و خانواده و فرزندان خودش را رها کند و به کشورهای غربی برود، به آمریکا و اروپا سفر کند تا به گمان خود در بهشت خداوند بر روی زمین زندگی کند.
نتیجۀ این جنایتها و توطئهها همین است که باعث ناامیدی شدید در میان مسلمانان شده است، آنان واقیعتها را نادیده گرفتند و به پیروی از تمدن و فرهنگ غرب قناعت نمودند. ولاحول ولاقوة إلا بالله.