انتشار اسلام وتعامل آن با غیر مسلمانان از نگاه خاورشناسان (بخش دهم)
جاک ریسلر
جاک ریسلر میگوید: «پیروزیهای پیدرپی برای امّت عرب، علل گوناگونی دارد. مهمترین آنها اخلاق والایی بود که عرب از دین جدید بهرهمند گشته بود و این اخلاق طبیعی و سرشت اسلامی، آنان را به جرأت و حقیر شمردن مرگ واداشت، به طوری که مغلوب نمیگشتند.»[1]
«فتوحات عربی، رضایت ضمنی ساکنان مناطق آفریقایی و فارس و … که تحت استبداد دینی، سیاسی و نظام مالیاتهای سنگین بودند، را جلب میکرد. شهروندان دیگر توان تحمل آن استبداد ظالمانه را نداشتند، از این رو این ملتها دست به دامان قدرتمندان همسایه شدند تا بسان خویشاوندان، آنان را از ظلم غاصبان کمرشکن بیگانه نجات دهند.»[2]
«شکی نیست که زبان و دین که با هم انتشار یافتهاند، نقش مهمی در عمر با برکت و طولانی این امپراطوری و انتقال فرزندانش به سوی اسلام داشته است. این دو نیروی قدرتمند، مانعی که باعث تفرق میان فاتحان و ساکنان شهرها بود را از بین بردند. آنکه پایبند به دین اسلام بود و گفتار و نوشتارش زبان عربی بود، اجازه داشت که به عنوان فرد عربی به شمار آید و این واقعه در تاریخ تمدن اسلامی بسیار دیده شده است. با این شیوه، مرزهای سیاسی از میان برداشته شد و در کشورهای همسایه، شکل متحدی در میان سه قاره ایجاد شد که بعدها از این قیود زبانی و عربی خالی شد و مسلمانان در هر مکانی، با هر زبانی، عین دین و عین نماز و عین شریعت را یافتند و بدان متمسک شدند.»[3]
«تمام ادیان حق ادامه مطلق در انجام عبادات خود را داشتند. برای مثال: یهودیان آواره شده، حق آزادی مطلق در ثروتاندوزی خود داشتند و چه بسا به مراکز والایی دست مییافتند. مسیحیان با مسلمانان آمیخته میشدند و اتفاق افتاده که آنان با هم، برای اعیاد و شادی در مساجد و یا در کلیساها جمع میشدند. در نتیجه این آزادی، بسیار مشاهده شده است که بعضی از مسیحیان، بیش از یک همسر برای خود میگرفتند، با وجود اینکه چنین عملی از دیدگاه کلیسا ممنوع بود.»[4]
لوتروب ستودارد
لوتروب ستودارد میگوید: «پیروزی خارقالعادهی اسلام چند عامل داشت که بزرگترین آنها اخلاق عرب، ماهیت تعالیم صاحب رسالت، شریعت و وضعیت عمومی بود که شرق معاصر بر آن وضعیت قرار داشت. محمد در حالی که بشارتدهندهی وحدانیت عاری از خرافات، آداب و رسوم و اباطیل بود، توانست روانهای اعراب غیر دینی را به خود جلب کند. پیروزی دعوت پسر عبدالله پس از برطرف شدن حقدها و کینهها و عداوتهای شدید، در میان عرب، باد پیروزی اسلام بر ساحت آنان وزید و همه بسان بنیان محکم، تحت لوای رسالت با افق نور و هدایت، پشتیبان همدیگر شدند و سیلآسا در صحرای شبه جزیره جوشان شدند تا کشورها و شهرها را به سوی یک خدایی فتح کنند.»[5]
«زمان زیادی نگذشت تا اینکه امتان مغلوب، گروهگروه، داخل دین پیامبر اسلام شدند و آن را بر دو دین تحریفشده و ساقطگردیده، ترجیح دادند. امت عرب هیچگاه خواهان خونریزی نبود بلکه بر ضد آن، امتی الهامگرفته با اخلاق والا و خصلتهای ارزشمندی بودند.»[6]
«عمر خلیفه اسلام حرمت اماکن مقدس نصرانیان را به بهترین وجه رعایت میکرد و خلفای پشت سر ایشان به همان روش ایشان پایبند بودند. بر نصرانیان سخت نمیگرفتند و با گروه حاجیانی که هر سال در تمام نواحی جهان نصرانی به بیتالمقدس میآمدند، مانع و مزاحمتی ایجاد نمیکردند.»[7]
«هیچ چیزی بیشترین دلیل بر این نهضت بزرگ جدید اسلامی جز این بیداری معنوی دینی بشارتدهنده، که در خلال صد سال اخیر در جهان منتشر و پرآوازه شد، نیست. اسلام پیوسته دین هدایتگر مردم و خارج ساختن آنان از تاریکیهای شرک به نور توحید بوده است. تاریخ گواه حقی است بر عملکرد مسلمانان بشارتدهنده، در عصر نخست اسلام که چه تلاشها و ایثارگریهایی در جهت پیروزی اسلام متحمل شدند. به خاطر همین مجاهدتها و انتشار معنویات اسلامی بود که دین اسلام از هند و چین تجاوز کرد و ترکها رسالت محمدی را تا به جزیرهی بالکان رساندند و در فاصله دو قرن چهاردهم و شانزدهم، مبشران مسلمان کشورهای غربی آفریقا و جزایر هند و جزایر فیلیپین را کاملاً فتح کردند و اسلام را در آنجا گسترش دادند.»[8]
«در راستای انتشار اسلام باید با علم و یقین باور داشت که هر مسلمانی با غریزه و فطرت خود بشارتدهنده دینش است که در حد توان آن را در میان غیر مسلمانان انتشار میدهد. نباید فراموش کرد که انتشار رسالت محمدی، فقط در اختصاص دعوتگران مسلمان نبود، بلکه گروههای زیادی از جهانگردان، تاجران و حاجیان با وجود اختلاف نژادی، در انتشار دین اسلام کاملاً شریک بودند و آن کارها و مجاهدتهایی را که دعوتگران اسلامی در غرب آفریقا و میانه آن در قرن نوزدهم تا به امروز انجام دادند، از عجایب و شگفتیهای بسیار بزرگی است. و شماری از غربیان به این قضیه اعتراف نمودند. یکی از شخصیتهای انگلیسی در این رابطه گفته است: از بیست سال تاکنون اسلام، در اواسط آفریقا به شدت پیشرفت کرده است، جایی که بتپرستی آنجا را در اختفای تاریکی فرو برده بود و دعوت و تبلیغ نصرانیت به خرافات تبدیل شده بود. و یک مبشر فرانسوی گفته است: اسلام پیوسته از آغاز تاکنون در حال پیشرفت است و پیوسته در اقطار جهان عبور کرده تا به قلب آفریقا رسیده، مجاهدان سختیها و مشقتهای در پرتو آن را به جان خریدند و در عزم و اراده خود هیچگونه سستی به خرج ندادند. اسلام در گذر خود از هیچ چیزی نمیهراسد و با حالت خصمانه شدید و تحقیرآمیز، به نصرانیت نمینگرد. با چنین سیاست اخلاقی بود که به پیروزی و نصرت دست یافت. در حالی که نصرانیان همیشه در خواب فتح آفریقا بودند، ولی مسلمانان نه در خواب بلکه در بیداری تمام قاره آفریقا را تحت تصرف خود درآوردند.»[9]